شجاعت فقط توی جنگیدن و این چیزها نیست !
شجــاعت یعنـی
همین ڪه
بتونـی
ڪار درستـی رو ڪه
خــلاف رسـم و رسومــاتــه ،
انجام بــدی ✌️
مثل جشــن ازدواج 💍
در جـوار شهــدا 💚
#زوج_مذهبـی
#ازدواج_آسان
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
ﯾﻪ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍينقدر ﭘﯿﺮﻩ ﮐﻪ
ﯾﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺳﺖ ﺟﻤﻌﯽ ﺭﯾﺶ
گذﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﻣﺸﮑﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪﯾﻢ
ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﺩﺭﻭﺍﯾﺴﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻭ ﺑﻤﯿﺮﻩ
ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﻪ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ...!!😂😂
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیہ_هاے_جنون
#قسمت_433
سرم را بہ نشانہ ے مثبت تڪان میدهم،در را مے بندم و مقابل روزبہ مے ایستم.
لبم را بہ دندان میگیرم و مے پرسم:نخوابیدے؟!
سرش را بہ نشانہ ے منفے تڪان میدهد،همانطور ڪہ دڪمہ هاے مانتویم را باز میڪنم بہ سمت اتاق خواب میروم.
صداے قدم هاے روزبہ را پشت سرم مے شنوم،بدون توجہ در را باز میڪنم و وارد اتاق میشوم.
بے حوصلہ مانتو را از تنم در مے آورم و روے تخت پرت میڪنم.
روزبہ از ڪنارم رد میشود و ابروهایش را بالا مے اندازد!
بہ سمت ڪمد قدم برمیدارم و زمزمہ وار مے گویم:امروز یڪم بے حوصلہ ام! یعنے...حالم گرفتہ س!
روے تخت مے نشیند و سعے میڪند چهرہ اش در هم نباشد!
سریع لباس هایم را تعویض میڪنم و نگاهے بہ ساعت مے اندازم،ساعت هفت شب را نشان میدهد.
بدون توجہ بہ ضعف و گرسنگے بہ سمت تخت قدم برمیدارم.
گوشہ ے ملحفہ را بلند میڪنم و بہ روزبہ چشم مے دوزم:اگہ میشہ امشبو با یہ غذاے حاضرے و سادہ سر ڪن!
بدون هیچ واڪنشے تنها عمیق بہ چشمانم خیرہ میشود!
ڪلافہ پوفے میڪنم و روے تخت مے نشینم.
لبانم را از هم باز میڪنم:یہ وقتایے سڪوتت اذیتم میڪنہ! اون لحظہ حرف بزنے و داد و بیداد ڪنے شاید زیاد ناراحت نشم ولے سڪوتت آدمو دیونہ میڪنہ!
لبخند ڪم رنگے میزند و جوابے نمیدهد،از روے تخت بلند میشود و بہ سمت در مے رود.
اخمے میڪنم و روے تخت دراز میڪشم،میخواهد دستگیرہ ے در را بفشارد ڪہ پشیمان میشود!
بہ پهلو مے چرخم و چشمانم را مے بندم،چند ثانیہ بعد تخت تڪان خفیفے میخورد!
متعجب چشم باز میڪنم،روزبہ را مے بینم ڪہ ڪنارم دراز ڪشیدہ!
میخواهم دهان باز ڪنم ڪہ انگشت اشارہ اش را روے لب و بینے اش میگذارد و آرام مے گوید:هیس!
سپس خودش را نزدیڪتر میڪند و دستش را بلند میڪند و روے سرم فرود مے آورد!
چند ثانیہ بعد انگشتانش میان موهایم مے لغزند و نوازششان مے ڪنند!
بے اختیار چشمانم را مے بندم و زمزمہ وار مے گویم:میدونے روزبہ؟! هیچوقت...
حرفم را مے خورم!
_هیچوقت چے؟!
نوازش انگشتانش ڪمے آرامم میڪند،براے غرورم بد است این حرف!
جوابے نمیدهم و بہ پیراهنش چنگ میزنم،سرم را میان سینہ اش پنهان میڪنم.
بدون هیچ حرفے موهایم را نوازش میڪند!
آب دهانم را فرو میدهم و در دل مے گویم:هیچوقت طعم نوازش و آغوش پدرم را نچشیدم! هیچوقت نفهمیدم بابایے بودن یعنے چہ؟!
صداے گرمش گوشم را نوازش میدهد:لالایے دوست دارے؟!
بے اختیار سرم را بلند میڪنم و بہ چشمانش خیرہ میشوم.
پیشانے اش را بالا میدهد:حرف بدے زدم؟!
نچے میگویم و سرم را تڪان میدهم،دست آزادش را دور تنم حلقہ میڪند و لبخند پر رنگے میزند:تا هشت سالگے مامانم هرشب برام لالایے میخوند! منم شاڪے میشدم چرا بابام این ڪارو نمیڪنہ!
منم خیلے چیزا رو با بابام تجربہ نڪردم!
میدانم این حرف ها را براے دل من میزند،براے این ڪہ راحت درد و دل ڪنم!
لبانم را جمع میڪنم:فرق میڪنہ! بابا براے دختر یہ چیز دیگہ س! بین پدر و پسر شاید یہ خجالت و ملاحظاتے باشہ اما بین پدر و دختر نہ!
مے خندد:یعنے بین من و پسرمون باید یہ خجالت و ملاحظاتے باشہ؟! نمیشہ خجالت نباشہ؟!
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیہ_هاے_جنون
#قسمت_434
بے اختیار مے پرسم:پسر دوس دارے؟!
سرش را تڪان میددهد:تا حالا بهش فڪر نڪردم! بہ نظرم بچہ ها ڪلا دوست داشتنے ان!
_بهت نمیخورہ!
متعجب نگاهم میڪند:چے بهم نمیخورہ؟!
_نمیخورہ بچہ دوست باشے! بهت میخورہ از این باباهایے باشے ڪہ بچہ ش جرات ندارہ جلوش پاشو دراز ڪنہ و حسابے ازش حساب میبرہ! از این باباهاے خشڪ!
قهقهہ میزند:تو ڪلا راجع بہ من برعڪس فڪر میڪنے!
بے اختیار لبخند میزنم:ظاهرت غلط اندازہ!
میخواهد چیزے بگوید اما پشیمان میشود،ڪمے مڪث میڪند و سپس مے گوید:نگفتے لالایے دوست دارے یا نہ؟!
لبخند گرمے میزنم:آرہ!
بوسہ اے روے پیشانے ام مے ڪارد،چشمانم را میبندم و دوبارہ انگشتانش میان موهایم مے لغزد.
شروع بہ خواندن لالایے میڪند و من غرق آغوشے میشوم ڪہ تا بہ حال طعمش را نچشیدہ بودم!
آغوشے خالصانہ و پاڪ! پاڪ از هر نیاز و سودے براے طرف مقابل!
آغوشے ڪہ براے اولین بار باید از جانب پدرم مے چشیدم!
این آغوش طعم و بوے عشق هم نمیداد! تنها بوے محبت میداد و بس!
من اولین آغوش محبتانہ ے زندگے ام را در بیست و دو سالگے چشیدم! یڪ و سہ ماہ بعد از ازدواجم!
از جانب مردے ڪہ همسرم بود اما سعے میڪرد جاے همہ ے افراد جاماندہ در زندگے ام را پر ڪند!
جاے پدر،برادر،دوست،همدم و...
و چہ چیزے جز #عشق میتوانست یڪ انسان را تا این حد مهربان و فداڪار ڪند؟!
تا این حد خواستنے و دوست داشتنے؟!
اصلا خاصیت #عشق همین است! همہ چیز براے معشوق! حتے تمامِ جان و وجودِ عاشق!
دوست داشتنے بود این عشق! داشت وجود خالے ام را پر میڪرد!
اما بیشتر از ظرفیتم! بیشتر از حد تحمل روحم!
گاهے در برابر این همہ علاقہ ے روزبہ ڪم مے آوردم!
هرچہ بود حاضر نبودم قبولش بڪنم،فقط دلم میخواست از علاقہ و محبت همسرے ڪہ گاهے محبت هایش رنگ پدرانہ داشت پر بشوم!
چشمانم داشت بستہ میشد،از یڪ جایے بہ بعد ڪارهاے روزبہ شد عادت،شد وظیفہ...
مقصر هم من بودم هم خودش!
زندگے روال عادے اش را در پیش گرفتہ بود تا این ڪہ چند هفتہ بعد خبرے مرا دوبارہ بہ هم ریخت...
شاید از همان جا بود ڪہ روزبہ از علاقہ ے من بہ خودش ڪم ڪم قطع امید ڪرد...
در حالے ڪہ خودش نمے دانست،شده بود تمامِ من...
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#مهریه_با_مهر_قلبی 😍 شهید هسته ای مصطفی احمدی روشن 💕 📈جهت عضویت در کانال گلستان خاطرات شهدا http
📖 #خاطرات_شهدا
#مهــریـه_با_مهــــرقلبــی ❤️
🌸 سال سوم دانشگاه بود ڪه تصمیم به ازدواج گرفت و با مادرش در میان گذاشت.
در جلسه خواستگاری وقتی بحث به مهریه رسید
با اینڪه مصطفی بر روی ۱۴ سڪه تأڪید می ڪرد اما پدرش حرف دیگری داشت . 😲
نهایتا به اصرار پدر مصطفی به ۵۰۰ سڪه متفق شدند . 😐
🌸 همان جا مصطفی گفت:
فاطمه خانم این توافق بزرگترهاست . هر وقت پونصد تا سڪه رو خواستی ، بابام بهت میده . 😎
ولی هر وقت مهر منو خواستی ، چهارده تا سڪه موافقی ؟
و موافقت ڪردم 😌
✍ راوی: همسر شهید هسته ای مصطفی احمدی روشن 🌷
📸 #زندگی_به_سبڪ_شهدا 💕
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
🌹 #یـادشهـدابـاصلـوات
💠همسرشهید
🌺🍃همسرم در زندگی خیلی قناعت پیشه میکرد. همیشه مواظب این بود که ولخرجی و اسراف نکنیم.
زندگی عالی هم داشتیم.حسرت هیچ چیزی را ندارم و جز درد دلتنگی،چیز دیگری نیست...
آنقدر روی مسئله ی اسراف حساس بود که همیشه میگفت حیاط خانه🏚 را باید جارو زد. نباید با آب شست. آب مهریهی مادرمان ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)است.
#شهید_محمدجواد_قرباني
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
1_22014158.gif
1.12M
نتانیاهو یک عقبمانده ذهنی است...
امام خامنهای: یک عقب مانده ذهنی به ملت ایران می گوید دولت شما پول شما را در سوریه خرج می کند در حالیکه رئیس او اذعان کرده که امریکا هفت تریلیون دلار در منطقه خرج کرد
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
🔴چرا دولت پیمان های پولی را اجرایی نمیکند؟؟؟
یمانهای پولی، حمله به دلار و یورو و به نوعی تقابل با آمریکا و اروپا میباشد. ازطرفی سیاستهای دولت مبنیبر اعتماد و عادی سازی روابط با آمریکا سبب شده که علی رغم درخواست کشورهای ترکیه، روسیه و هند برای عملیاتی کردن این پیمانها با ایران، دولت ایران اعتنایی نکند
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
من نه #سارا هستم و نه #الناز و نه .....
من یه #بسیجی هستم که شما رو دعوت میکنم به کانال شهدا
به خدا زشته کانالهای جک جمعیتشون از کانالهای شهدا بیشتر باشه
بچه مذهبی ها، کانالی که زندگیتون رو خدایی/شهدایی میکنه رو خالی نزارید.
مطالب این #کانال شامل
🎋سیره و زندگینامه شهدا
📚خاطرات شهدا
📖مطالب روانشناسی
💟دلنوشته های شهدایی
👇👇👇
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
حتما #کلیک کنید👆👆👆