📝 #فرازی_از_وصیت_نامه_شهید
#شهیدمدافع_حرم حسن رجائی فر
🌸 وقتی که می خواهید من رابه خاک بسپارید چشمانم را باز نگهدارید تا#دشمنان بدانند با چشمان باز شهید شدم.
🌸 مشت هایم را گره کرده نگه دارید تا این #ضدانقلابها بدانند که من هنوز نیز بر علیه آنها آماده جنگم .
🌸 دهانم را باز نگه دارید تتا بدانند هنوز ندای #حسین ع بر لبان من است
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
خطای بزرگ دولت در توزیع سکه و ارز از دید رهبر انقلاب
...نمیگوییم خیانت، اما خطای بزرگی کرده است
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
♦️رهبر انقلاب(امروز): مردم زیر فشار مشکلات معیشتی هستند/ آن کارمند روزمزد در این شرایط برایش چیزی نمیماند/مشکل ارز و سکه بخاطر بیتدبیریها و بیتوجهیها بود
رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار اقشار مختلف مردم:
🔷️آحاد مردم مشکلات معیشتی امروز را احساس میکنند. یک بخشی از مردم واقعاً زیر فشارند و این گرانی مواد غذایی و مسکن و... روی مردم فشار میآورد.
🔷️کاهش ارزش پول ملی از مشکلات کنونی اقتصاد کشور است.
🔷️وقتی قیمت ریال اینجور پایین میآید، آن کارمند روزمزد است که برایش چیزی نمیماند.
کارشناسان اقتصادی و بسیاری از مسئولین بر این مسئله متفقند که عامل این مسئله خارجی نیست، درونی است. نه اینکه تحریمها اثر نداشته باشد اما عمدهی تأثیر مربوط به عملکردهاست. اگر عملکردها بهتر و باتدبیرتر و بهنگامتر و قویتر باشد، تحریمها اثر زیادی نمیگذارد و میشود ایستاد.
🔺️ مثلاً در همین قضیهی ارز و سکه بر اثر برخی بیتدبیریها و بیتوجهیها ارز کشور رفت دست کسانی که از آن سوءاستفاده کردند. این مشکل، مربوط به نحوهی مدیریت و سیاستگذاری اجرایی است. وقتی ارز و سکه را بهصورت غلط توزیع میکنند، این توزیع دو طرف دارد: یکی که آن را میگیرد و یکی که آن را میدهد. ما همهاش داریم دنبال آن کسی میگردیم که میگیرد، درحالیکه تقصیر عمده متوجه کسی است که آن را داد؛ نمیگوییم خیانت، اما خطای بزرگی کرده است. ۹۷/۵/۲۲🔻
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#شهید_مدافع_حرم
#روحانی_شهید
#شهید_مصطفی_خلیلی_بلوطکی
راوی:همسر بزرگوار شهید
زمانی که جنگ سوریه پیش آمد مصطفی مرتب تعلیم نظامی می دید و اواخر سال 92 بود که می خواست به سوریه برود و تحقیق کرده بود. برخی با رفتن وی مخالفت کرده بودند ولی تصمیم خودش را گرفته بود و به من گفت «چگونه مردم پای منبر را ارشاد کنم ولی خودم عمل نکنم. چگونه به مردمی که پای منبر نشسته اند، درس ایثار و شهادت بدهم وقتی خودم عمل نکرده ام. وظیقه ام در این مقطع حکم می کند به عنوان فردی پیرو ولایت، رهبری و محب اهل بیت (ع) در جبهه مقاومت حضور پیدا کنم
✨🌷✨🌷✨🌷✨
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
شجاعت فقط توی جنگیدن و این چیزها نیست !
شجــاعت یعنـی
همین ڪه
بتونـی
ڪار درستـی رو ڪه
خــلاف رسـم و رسومــاتــه ،
انجام بــدی ✌️
مثل جشــن ازدواج 💍
در جـوار شهــدا 💚
#زوج_مذهبـی
#ازدواج_آسان
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
ﯾﻪ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍينقدر ﭘﯿﺮﻩ ﮐﻪ
ﯾﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺳﺖ ﺟﻤﻌﯽ ﺭﯾﺶ
گذﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﻣﺸﮑﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪﯾﻢ
ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﺩﺭﻭﺍﯾﺴﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻭ ﺑﻤﯿﺮﻩ
ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﻪ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ...!!😂😂
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیہ_هاے_جنون
#قسمت_433
سرم را بہ نشانہ ے مثبت تڪان میدهم،در را مے بندم و مقابل روزبہ مے ایستم.
لبم را بہ دندان میگیرم و مے پرسم:نخوابیدے؟!
سرش را بہ نشانہ ے منفے تڪان میدهد،همانطور ڪہ دڪمہ هاے مانتویم را باز میڪنم بہ سمت اتاق خواب میروم.
صداے قدم هاے روزبہ را پشت سرم مے شنوم،بدون توجہ در را باز میڪنم و وارد اتاق میشوم.
بے حوصلہ مانتو را از تنم در مے آورم و روے تخت پرت میڪنم.
روزبہ از ڪنارم رد میشود و ابروهایش را بالا مے اندازد!
بہ سمت ڪمد قدم برمیدارم و زمزمہ وار مے گویم:امروز یڪم بے حوصلہ ام! یعنے...حالم گرفتہ س!
روے تخت مے نشیند و سعے میڪند چهرہ اش در هم نباشد!
سریع لباس هایم را تعویض میڪنم و نگاهے بہ ساعت مے اندازم،ساعت هفت شب را نشان میدهد.
بدون توجہ بہ ضعف و گرسنگے بہ سمت تخت قدم برمیدارم.
گوشہ ے ملحفہ را بلند میڪنم و بہ روزبہ چشم مے دوزم:اگہ میشہ امشبو با یہ غذاے حاضرے و سادہ سر ڪن!
بدون هیچ واڪنشے تنها عمیق بہ چشمانم خیرہ میشود!
ڪلافہ پوفے میڪنم و روے تخت مے نشینم.
لبانم را از هم باز میڪنم:یہ وقتایے سڪوتت اذیتم میڪنہ! اون لحظہ حرف بزنے و داد و بیداد ڪنے شاید زیاد ناراحت نشم ولے سڪوتت آدمو دیونہ میڪنہ!
لبخند ڪم رنگے میزند و جوابے نمیدهد،از روے تخت بلند میشود و بہ سمت در مے رود.
اخمے میڪنم و روے تخت دراز میڪشم،میخواهد دستگیرہ ے در را بفشارد ڪہ پشیمان میشود!
بہ پهلو مے چرخم و چشمانم را مے بندم،چند ثانیہ بعد تخت تڪان خفیفے میخورد!
متعجب چشم باز میڪنم،روزبہ را مے بینم ڪہ ڪنارم دراز ڪشیدہ!
میخواهم دهان باز ڪنم ڪہ انگشت اشارہ اش را روے لب و بینے اش میگذارد و آرام مے گوید:هیس!
سپس خودش را نزدیڪتر میڪند و دستش را بلند میڪند و روے سرم فرود مے آورد!
چند ثانیہ بعد انگشتانش میان موهایم مے لغزند و نوازششان مے ڪنند!
بے اختیار چشمانم را مے بندم و زمزمہ وار مے گویم:میدونے روزبہ؟! هیچوقت...
حرفم را مے خورم!
_هیچوقت چے؟!
نوازش انگشتانش ڪمے آرامم میڪند،براے غرورم بد است این حرف!
جوابے نمیدهم و بہ پیراهنش چنگ میزنم،سرم را میان سینہ اش پنهان میڪنم.
بدون هیچ حرفے موهایم را نوازش میڪند!
آب دهانم را فرو میدهم و در دل مے گویم:هیچوقت طعم نوازش و آغوش پدرم را نچشیدم! هیچوقت نفهمیدم بابایے بودن یعنے چہ؟!
صداے گرمش گوشم را نوازش میدهد:لالایے دوست دارے؟!
بے اختیار سرم را بلند میڪنم و بہ چشمانش خیرہ میشوم.
پیشانے اش را بالا میدهد:حرف بدے زدم؟!
نچے میگویم و سرم را تڪان میدهم،دست آزادش را دور تنم حلقہ میڪند و لبخند پر رنگے میزند:تا هشت سالگے مامانم هرشب برام لالایے میخوند! منم شاڪے میشدم چرا بابام این ڪارو نمیڪنہ!
منم خیلے چیزا رو با بابام تجربہ نڪردم!
میدانم این حرف ها را براے دل من میزند،براے این ڪہ راحت درد و دل ڪنم!
لبانم را جمع میڪنم:فرق میڪنہ! بابا براے دختر یہ چیز دیگہ س! بین پدر و پسر شاید یہ خجالت و ملاحظاتے باشہ اما بین پدر و دختر نہ!
مے خندد:یعنے بین من و پسرمون باید یہ خجالت و ملاحظاتے باشہ؟! نمیشہ خجالت نباشہ؟!
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷