eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.6هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
10.4هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
روزهایی که بی‌تو می‌گذرد ... گرچه با #یادتوست ثانیه هاش... ولی #آرزو باز می‌کشد فریاد: در کنار تو م
🌷 📚برشی از کتاب 📝عادت نداشت کفشش👞 را بگذارد توی پلاستیک و . فقط کفش‌داری. 💥حتی در زمان های شلوغی که باید توی صف می‌ایستاد. می‌گفت:اگه جایی بری با‌ کفشات می‌ری تو خونه⁉️ ادب حکم می‌کنه بذاری دم در🚪. 📝یکی دو دفعه به مادرش گوشه آمدم برای رفتن و . حرف هایم را به شوخی می‌گرفت و می‌گفت:بره ولی شهید نشه❌ دسته جمعی داشتیم کنار حوض وسط صحن آزادی زیارت‌نامه📖 می‌خواندیم. صدای بلند بگو "لا اله الا الله"به گوشمان خورد. تابوتی⚰ ترمه‌پوش از حرم🕌 بیرون آوردند. 📝وقتی از کنارمان رد شدند از یکی پرسید:کی بوده؟طرف گفت:جوان بوده و از خودش یک بچه 👶به‌جا گذاشته.اشک دوید توی چشمان😢 مادرش. سریع از آب گل‌آلود ماهی‌اش را گرفت:می‌بینی مامان دنیا همینه! ! 📝اگه جوونت شهید بشه🌷 دیگه خیالت راحته که عاقبت‌به‌خیر شده؛ اگه کرد و مرد می‌خوای چه‌کار کنی❓شب قبل از نمازمغرب رفتیم حرم. افطاری🍱 را بردیم داخل صحن توی راه به مادرش پیام داده بود که امشب برای دعاکن❤️. 📝توی جامع‌رضوی زد به پهلویم: به مادرم بگو دعا کنه.خودش را با گل‌های فرش🌸 (ع) سرگرم نشان داد. به مادرشوهرم گفتم:مامان! این من رو دیوونه کرد! می‌شه الان دعاش کنی؟ 📝وسط اذان مغرب بود که دل مادرش شکست💔. با اشک چشم😭 برایش . ذوق کرد. توی آن ده‌روز یک دور را ختم کرده بود. شب آخر تا سحر توی حرم 🕌ماندیم. باهم نماز خواندیم دعا خواندیم قرآن خواندیم📖 حدیث‌کساء خواندیم. آخر سر هم یک . 📝آن شب ورد زبانش شده بود:خدایا من رو گناهام چشمام... این زیارت بهش چسبیده بود👌.شب بیست‌وسوم را توی قطار🚞 گذراندیم. وقتی پدر و مادرش خواب رفتند یواشکی گوشی‌اش📱 را روشن کرد. او تخت بالا بود و من پایین روبه‌رویش👥. آرام مناجات می‌خواند و اشک می‌ریخت😭. اشک من هم می‌چکید روی بالشت😔. 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#اےشهـید🌹 جاده زندگـےام بدجور بہ پیچ وخم افتاده، دلـــم #محتاج نیم نگاهے از توست، اجابت ڪن دل #خستہ ام را.....♥️ #شهید_حسین_عشوری🌷 #شهید_امنیت 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘ 💠تـو مي‌تـ💪ـواني برخلاف میڸِ شیطـاڹ، حرڪت ڪني❗️ ✔️مطمئڹ بـاش اگر نمي‌توانستي، براے ایڹ مبــارزهٔ بزرگ از طرف #خدا ، انتخــاب نمي‌شدے❣ 👌حرڪت بر خلاف جہت ڪینہ‌ها , و امیال نفسانی پیروزے در برابر شیطاڹ است💠 #تلنگر 🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘ http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 #حاج_آقا_پناهیان: هر کی آرزو داشته باشه خیلی خدمت کنه #شهید میشه... یه گوشه دلت پا بده؛ شهدا بغلت کردند ما به چشم دیدیم اینارو از این شهدا مدد بگیرید مدد گرفتن از شهدا رسمه دست بذار رو خاک قبر شهید بگو: " #حسین! به حق این شهید یه نگاه به ما بکن..." #نسئل_الله_منازل_الشهدا 🍃🌸🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🍃✨🍃✨🍃 🕗 ساعت دوباره هشت دلم می تپد عجیب ❤️ مثل کسی که گم شده درغربتی غریب 💚 🌹 اللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌹 🌹 علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌹 🌹 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌹 🌹 و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌹 🌹 و مَنْ تَحْتَ الثَّرى 🌹 🌹 الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌹 🌹 صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌹 🌹 زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌹 🌹 کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ 🌹 ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
↶‌○•° ای شـهیـد °•○ ↷ مےشود نـگاهے بردل من ڪنے زنــگار #گناه، وجودم را احاطہ ڪرده بہ نگاهتـ محتاجم دستم را بگیـر #مرا_دریاب #خادم_شهداء❤️ #شهید_حجت_اللّه_رحیمے 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷حرف دل با امام زمان (عج) آقا! خیلی دوست دارم برای نزدیک شدن #فرج و ظهورت کاری کنم و باری از روی دوش شما بردارم نه اینکه ... 🌷آقا ! احساس می کنم چند وقتی است که #سرگرم دنیا و از شما غافل شده ام و امیدوارم این حضورم در #سوریه و خدمت در اینجا مرا به شما نزدیک کند تا جایی که وقتی به یاد من هستی لبخند #رضایت بر لب داشته باشی نه اینکه ... آقا ! شما #امامِ_زمان من هستی، شما صاحب اختیار من هستی، شما صاحب اصلی دل من هستی پس عنایت کن و نگاهی از روی لطف و رحمت به این بیچاره کن، از همان نگاه هایی که دل را #منقلب می کند. 🌷از خداوند سلامتی و تعجیل  در فرج شما را مسئلت دارم وشما هم دعا کنید خداوند توفیق ونعمت #شهادت در رکابت را بعد از خدمات زیاد نصیبم کند. #شهید_رسول_پورمراد🌷 🍃🌹🍃🌹 @golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 بوی (عج) ... 🌷خاطرم هست که هفتهای برای عرض ارادت به ، همراه آقا به بهشت زهرا رفته بودیم. 🌟در لابهلای صحبتهای احمد آقا به سر مزار رسیدیم که او را نمیشناختیم. همانجا نشستیم. 🌻 فاتحهای خواندیم. امّا آقا گویی مزار برادرش را یافته حال پیدا کرد! 🍁در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: آقا آن را میشناختی؟ پاسخ داد: نه! 🍀پرسیدم: پس برای چه سر او آمدیم؟ امّا جوابی نداد. 🌺فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد! اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا بوی (عج) را میداد. 🌱 ما قبلاً به کنار مزار این آمده بودند. ❤ منبع:کتاب عارفانه 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🍀🌧🍀🌧🍀🌧🍀🌧🍀 💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸 قسمت #بیست_و_دو مامان- والا من چه میدونستم می خواهی انقدر بی
🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺 💜🌸 💜🌸 قسمت صدای زنگ گوشیم📲 منو از فکر و خیالاتم کشید بیرون، بلند شدم و دنبال گوشیم گشتم، ای بابا کجاست .. زیر تخت رو نگاه کردم افتاده بود اون زیر دستمو دراز کردم و برش داشتم، فاطمه سادات بود - الو سلام😒 +سلام معصومه چرا گوشیتو جواب نمیدی؟😕 نشستم رو تخت و گفتم: -ببخشید دم دستم نبود - آها، خواستم بگم بیا خونمون دیگه، من و عاطفه میخوایم ناهار بخوریم منتظر توایم😊😋 نگاهی به ساعت انداختم و گفتم: -آخه الان که ساعت دوئه، قرار بود عصر بیام +خب حالا ناهار بیا پیشمون تنهاییم😊 ـ باشه پس تا نیم ساعت دیگه اونجام +باشه عزیزم فقط زود بیا که گشنمونه😅 خندیدم و گفتم: -چشم زود میام😄 بلند شدم رفتم پیش مامان و بهش گفتم دارم میرم خونه فاطمه سادات، اونم بدون نگاه کردن بهم گفت برو!! خب چیکار میکردم چجوری مامانو راضی میکردم حقیقت رو هم که نمیتونستم بهش بگم چون عباس خواسته بود بین خودمون بمونه، پس واقعا نمیدونستم چجوری مامانو راضی می کردم!!😕 رفتم در کمدمو باز کردم و دنبال یه لباس مناسب میگشتم که محمد اومد تو - اجازه هست؟😊 خب خدارو شکر ایشون باهام قهر نیست لبخندی زدم و گفتم: _بله داداش جون😊 جواب لبخندمو داد و رو تختم نشست: _میخوام باهات حرف بزنم درحالیکه کلم تو کمدم بود و دنبال لباس مورد نظر میگشتم گفتم: _فقط میشه زود بگی می خوام برم خونه دوستم +باشه میرم سر اصلا مطلب .. ببین معصومه، عباس پسر خیلی خوبیه نمیدونم تو چرا ازش خوشت نیومده، اون با این که چند سال خارج بوده ولی اصلا به فرهنگ اونجا عادت نکرده و خودِ خودش مونده، تو نمیدونی چه پسر مومن و با اعتقادیه، من اصلا شوکه شدم تو گفتی ما به درد هم نمیخوریم، به نظر من که شماها خیلیم به هم میایین😐 چندین بار پلک زدم تا جلوی ریزش بغضی رو بگیرم که دردش تا سینه ام نفوذ کرده بود،😣😢 چرا کسی منو نمی فهمید، دلم می خواست داد بزنم و بگم آخه شماها چه میدونین که من بی تاب عباسم ولی به خاطر همون بی تابی دارم خواسته شو اجابت می کنم.. نفس عمیقی کشیدم تا دلم آروم شه .. لباسم رو پیدا کردم کشیدمش بیرون و رو به محمد برای اینکه دلشو نشکونم گفتم: _باشه به حرفات فکر می کنم داداشی لبخندی😊 از سر رضایت زد و رفت بیرون، حتما فکر کرد که نظرم رو تونست عوض کنه ولی اون که از وجود این جواب اجباری خبر نداشت !! 😣😢 ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺 💠گروه بصیرتے گلستان خاطرات شهـــدا💠 💠عضویت با👈🏻09178314082💠 🌹شادے روح شهـــداے اسلام صلوات🌹 ▫لطفا در انتشار مطالب تبلیغات رو حذف نکنید https://sapp.ir/golestanekhaterat http://eitaa.com/golestanekhaterat 💠💠💠💠
🌎💫🌎💫🌎💫🌎💫🌎 🌸💜 💜🌸 قسمت زنگ خونه رو زدم، چند ثانیه نگذشته بود که فاطمه سادات در و باز کرد و محکم منو گرفت تو بغلش: _سلام معصومه جونم جواب سلامشو دادم.. با لبخند از هم جدا شدیم 😊که عاطفه رو پشت سرش دیدم، رفتم سمتش و بعد چند ماه همدیگر و بغل کردیم: _دلم برات خیلی تنگ شده بود عاطفه جون عاطفه هم با خوشحالی گفت:😊 _منم دلم یه ذره شده بود برات با خوشحالی به شکمش نگاهی کردم و گفتم: _نی نی خاله چطوره؟؟😍 خندید و گفت: _خوبه، مشتاق به دنیا اومدنه😅 با ذوق گفتم: _جون من، کی؟؟😍😳 + ان شاالله دو سه هفته دیگه☺️ از خوشحالی جیغی کشیدم و گفتم: _واقعا؟؟ لبخندش پررنگ تر شد..😃 سه تاییمون نشستیم که فاطمه گفت: _وای که چقدر دلم می خواست مثل قدیما دوباره دور هم باشیم😍😇 هر دومون تایید کردیم که عاطفه رو به من کرد و گفت: _خوبی تو؟ نیستی اصلا .. نه زنگی،نه پیامی چیزی که بدونم زنده ای حداقل خندیدم و گفتم: 😅 _ببخشید، آخه همش منتظر بودم برگردی تا ببینمت - حالا که برگشتم، اومدم خفه ات کنم با این همه نامردیت😠😄 فاطمه از موقعیت سواستفاده کرد و گفت: _حالا عاطفه در دسترس نبود من که یه کوچه اونور تر بودمم نیومدی ببینی🙁 دستامو به نشانه ی تسلیم اوردم بالا و گفتم: _باشه عزیزان عذر می خوام، حالا منو ترور نکنین لطفا..گذشته ها گذشته به الان توجه کنیم 😁✋ ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌎🌧🌎🌧🌎🌧🌎🌧🌎 💠گروه بصیرتے گلستان خاطرات شهـــدا💠 💠عضویت با👈🏻09178314082💠 🌹شادے روح شهـــداے اسلام صلوات🌹 ▫لطفا در انتشار مطالب تبلیغات رو حذف نکنید https://sapp.ir/golestanekhaterat http://eitaa.com/golestanekhaterat 💠💠💠💠
🌷 ابراهیم در همه حال به دیگران کمک میکرد روزی در حالیکه خیلی ناراحت بود گفت: میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت را از من گرفته باشد... http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌺🍃🌺🍃 قَـــــرارِ عٰاشِــــــقٰانہ فرستادن ۵صـــــلوات هر شب به نیابت از #شُـــــــهَدا جهت فـــــرج امــــام زمــــان (عج) امشب‌به نیابٺ از ↷  #شَـــــــهیدرسول_پورمراد ‌ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِ مُحَمَّدٍ 🍃🌹 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم 🌹🍃 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ sapp.ir/golestanekhaterat سروش eitaa.com/golestanekhaterat ایتا ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به ناز #خفته چه داند که دردمند فراق💕 به #شب چه می‌گذراند علی‌الخصوص #غریبــ😔 شب بخیر بابایی #شهید_سیدسجاد_حسینی #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#انس_با_قرآن هر روزیک صفحه از قرآن کریم سلامتی‌وتعجیل‌حضرت‌صاحب‌الزمان‌( عج) به نیابت از #شهـید_حمیدرضا_اسداللهی قـرائت امـروز 👇سوره #انعام #صفحه_صد_وسی_وچهار @golestanekhaterat ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅ــــ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ دردهایم غالباً پیش تو #درمان مےشود با #ڪریمان ڪارهاےسخٺ آسان مےشود بےگمان وقتے بیایے ازسرشرمندگے پشٺ #ماهِ روے تو، خورشید پنهان مےشود #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•℘ #یااباعبـدلله↬ هرچہ پُل،پشت سرم هسـت خرابَش بِنمـا♡🍁 تابہ فڪرم نزنـد؛از رَه توبـرگردم💕🌱 نمڪ سفره ات یڪ عُمر زمیـن گیرم ڪرد😭🖐 مـن بہ قـربـانِ تـو،و نانِ حلالَـت ارباب❥•‌° #بروےسنگ_لَحدم_بنویسیدحسین✨ http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمام دلخوشیَ‌م کتاب📚 کنار طاقچه ای ست که گاهی #تنهاییم را پر می کند! و هزاران بار در آن نوشته شده📖: #خدا_بزرگ_است بزرگ است بزرگ.. #هفته_کتاب_و_کتابخوانی #شهید_سیدسجاد_خلیلی 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat
📜فرازی از وصیت نامه 🌹#شهید_حمیدرضا_اسداللهی🕊 ما خودمان را سربازانی در پادگان تو می دانیم. حال یکی از این سربازان عزم #ماموریت دارد. مشکلی پیش نمی آید چون #فرمانده هست.!!! فقط باید مواظب باشیم که از این پادگان #خارج نشویم. آقاجان تو کمکمان کن. و زندگی چه #شیرین می شود وقتی که پادگان تو شود.این زندگی همان #بهشت است. 🌺برای تعجیل درفرجش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
آه ای کربُبلا سختتر ازهجران چیست #دل من آمده در صحن تو جا میخواهد 🍂❣🍂 اغنیا #کعبه خود را به تو ترجیح دهند #کربلا، حضرت ارباب گدا میخواهد❓ 🍂❣🍂 روح مجروح من از نوح حرم کرده طلب مرهمی مرحمتم کن که #دوا میخواهد😔 #السلام_علیک_یااباعبدالله(ع) 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌎💫🌎💫🌎💫🌎💫🌎 🌸💜 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸 قسمت #بیست_و_چهار زنگ خونه رو زدم، چند ثانیه نگذشته بود که
🌧💞🌧💞🌧💞🌧💞🌧 🌸💜 💜🌸 قسمت هر دوشون چپ چپ نگام کردن که گفتم: _منو عفو کنین اینبار، تو عروسی تون جبران می کنم😁 هردو خندیدن که عاطفه گفت: _من که عروسی کردم برای منو چجوری جبران می کنی😜 داشتم فکر می کردم که فاطمه گفت: _ تو نمی خواد جبران کنی فقط قضیه این خاستگار از خارج اومدتو تعریف کن ببینم😉 عاطفه با هیجان گفت: _ واقعا؟!😳☺️ تا خواستم چیزی بگم فاطمه با آب و تاب شروع کرد به توضیح دادن: _آره بابا از خارج اومده، وضع مالی توپ، تحصیلات عالی، تک پسر، قیافه بیست، اخلاق ...😌😄 حرفشو قطع کردم و با تعجب گفتم: _اینارو از کجا اوردی دقیقا؟!😳 +نکنه فکر کردی ما بی خبریم از اوضاع احوالت😉 اینبار عاطفه گفت: _خب حالا این آقای خوشبخت جواب بله رو گرفت ازت☺️ نگاهمو از عاطفه گرفتم و انداختم رو فرش، 😔 خواستم بگم نه عاطفه این آقای خوشبخت نمی خواد من کنارش باشم فکر و خیالش جاهای دیگه اس .. بعد چند لحظه نگاش کردم و گفتم: _حالا اینا رو ول کنین تو بگو آقا هادی چطوره؟ اومده بمونه تا تولد این کوچولو؟؟😊 نمی دونم اثر نگاه غمناک من بود که رنگ نگاه عاطفه هم رنگ غم گرفت یا اینکه دل تنگی به چشماش راه پیدا کرده بود .. فاطمه هم انگار از جوّ بوجود اومده راضی نبود که بلند شد و درحالیکه سمت آشپزخونه می رفت گفت: _میرم سفره رو پهن کنم . . دستمو رو دستای عاطفه گذاشتم و گفتم: _ببخشید عزیزم نمیخواستم ناراحتت کنم😒 لبخند محوی زد و گفت: _نه ناراحت نشدم، فقط یه کمی دلتنگم😔 چیزی نگفتم که خودش گفت: _هادی الانم نمی خواست بیاد .. برای یه هفته اومده فقط بخاطر یه سری از کارایی برای دوستاش، بزودی میره😒 نمیدونستم چی بگم در برابر ، یاد عباس افتادم نمیدونم چیشد که پرسیدم: _عاطفه! آقا هادی وقتی اومده بود خواستگاری بهت گفته بود که می خواد بره ؟ نگاهی بهم انداخت و گفت: _اره، تازه گفته بود پدر مادرش مخالف رفتنشن😒 با تعجب گفتم: _تو با وجود اینکه می دونستی بهش جواب مثبت دادی؟!! 😳 ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــسi _حرام_است 🌧💞🌧💞🌧💞🌧💞🌧 🌎💞🌎💞🌎💞🌎💞🌎 🌸💜 💜🌸 قسمت عاطفه_خب معصومه، تو نمیدونی من روز خاستگاری با اینکه اولین بار دیدمش، از همون اول از رفتارش خیلی خوشم اومد راستش آنقدر خوبی داشت که اصلا به رفتنش فکر نکردم .. حتی الانم پشیمون نیستم😍😊 گرچه تمام روزای زندگیم با هادی پنج شش ماه بیشتر نبود و اون دوسه ماه یه بار میومد خونه😒 ولی من اگر صد بار دیگه ام برگردم به روز خواستگاری باز قبولش میکنم .. لبخند محوی مهمون لباش شد و ادامه داد: _هادی همیشه منو باعث رفتنش میدونه ..🙂چون وقتی با من ازدواج کرد مامان باباش دیگه بهش گیر نمیدادن برای رفتن و بالاخره تونست بره😔 واقعا باور نمی کردم،😧 عاطفه چه قدر از در کنارش حرف میزد، چقدر بود که حاضر شده بود هادی نباشه ولی رو داشته باشه .. عاطفه واقعا این همه صبوری رو می آورد .. چقدر بود عاطفه و من خبر نداشتم، چقدر بود!! مطمئن بودم که صبری که عاطفه داشت برابره شهادت بود، که آقا هادی اگر هم شهید میشد فقط یک بار بود😢☝️ ... . . *** مے سوزم و لب نمے گشایم ڪھ مباد ... آهے ڪشم و دلے به درد آیــد از او 😔 *** . . تو همین فکرا بودم که فاطمه سادات غذا رو اورد .. دیگه فکرم اونقدر مشغول شده بود که نفهمیدم مهمونی کوچیک سه نفرمون چجوری به پایان رسید ... ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌎💞🌎💞🌎💞🌎💞🌎 💠گروه بصیرتے گلستان خاطرات شهـــدا💠 💠عضویت با👈🏻09178314082💠 🌹شادے روح شهـــداے اسلام صلوات🌹 ▫لطفا در انتشار مطالب تبلیغات رو حذف نکنید https://sapp.ir/golestanekhaterat http://eitaa.com/golestanekhaterat 💠💠💠💠