eitaa logo
کانال خبری گلستان شهدا
44.3هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
4 فایل
ارتباط با کانال و تبلیغات👇 https://eitaa.com/Admin_GolestanShohada ✅ کانال خبری گلستان شهدا با کد ۱-۱-۶۹۲۶۷-۶۱-۴-۲ در سامانه شامد وزارت ارشاد ثبت گردیده است. این کانال شخصی بوده و هیچ ارتباطی به ارگان خاصی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کاش از ما نپرسند بعد #شھیدان چه کردید؟! آخر چه داریم بگوییم جز، انبوهی از #نقطه_چین_ها!!! ........ کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
حکمت ۳ نهج البلاغه: (اخلاقى) وَ قَالَ [عليه السلام] الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِى بَلْدَتِهِ . و درود خدا بر او فرمود: بْخل ننگ و ترس نقصان است و تهيدستى مرد زيرك را در برهان كُند مى سازد و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#شهید_حاج_حسین_خرازی به روایت شهید سید #مرتضی_آوینی: وقتی از این کانال که سنگرهـای دشمن را به یکدیگر پیوند می‌داده‌اند بگذری، به #فرمانده خواهی رسید به #علمدار او را از آستین خالیِ دست راستش خواهی شناخت چه می گویم!! چهره ریز نقش و خنده‌های دلنشینش نشانه ی بهتری است مواظب باش! آنقدر #متواضع است که او را در میان همراهانش گم میکنی. اگر کسی او را نمی شناخت، هرگز باور نمی کرد که با فرمانده #لشکر_امام‌_حسین(؏) رو به رو است. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
کانال خبری گلستان شهدا
تصویری #تاسف_برانگیز که حاصل مدیران کارآمد است😔 تصویر فوق مزار شهید ناجا #محمود_رفیعی_میاندشتی در گ
سنگ مزار و تصویر نصب شد پس از چند روز پیش خبرنگار کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان، صبح امروز سنگ مزار و تصویر شهید نصب شد. فقط روی سنگ مزار متاسفانه کلمه حک شده است که پس از پیگیری ها؛ قرار شد این کلمه به تغییر داده شود. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
مراسم پنجمین سالگرد شهید مدافع حرم #ابوالفضل_شیروانیان سخنران: سردار کرمی با روایتگری برادر محمودی مداح: کربلایی سید جواد حیدر زمان: پنجشنبه ۲۲ آذر ماه از ساعت ۱۴:۳۰ الی۱۶:۳۰ مکان: گلستان شهدا اصفهان قطعه شهدای عملیات کربلای ۵ مزار شهید کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
دیدار #فرزندان و #خانواده شهدا اصفهان با #مقام_معظم_رهبری(حفظ الله) این دیدار روز گذشته چهارشنبه ۲۱ آذرماه انجام شد و چشمان این خانواده ها به جمال حضرت آقا #امام_خامنه_ای روشن شد. نکته حائز اهمیت از صبح تاکنون تماس ها و پیام های مکرر خانواده معظم شهدا با ادمین کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان مبنی بر نحوه انتخاب و اعزام این خانواده شهدا بوده است. چند پدر و مادر شهید به ما اعلام نموده اند که پس از گذشت ۳۲ سال از #شهادت فرزندشان علیرغم پیگیری و درخواست هنوز به دیدار مقام معظم رهبری نرفته اند. ولی در این چند سال اخیر خانواده های معظم شهدایی هستند که خصوصی و یا عمومی چندین بار به دیدار حضرت آقا رفته اند❗️این خانواده های شهدا معترض از ما درخواست نمودند نحوه انتخاب و اعزام به دیدار حضرت آقا را از اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران #استعلام نماییم. منتظر #پاسخگویی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان در این ارتباط هستیم. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#دعای_کمیل امروز پنج شنبه ۲۲ آذرماه از ساعت ۲۱:۳۰ در خیمه حسینی گلستان شهدا اصفهان برگزار می شود. #مداحان: برادران #بخشی و #باقری کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#ابراهیم_جان_نثاری جانباز ۷۰٪ به همرزمان #شهیدش پیوست با سلام، صبح امروز جانباز حاج رجبعلی(ابراهیم) جان نثاری از جانبازان ۷۰% جنگ تحمیلی، پس از سالها مجاهدت و تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت، به فیض #شهادت نائل آمد. فردا جمعه ۲۳ آذرماه ساعت ۹ صبح قرار است پیکر پاک و مطهر این شهید از خیابان آتشگاه محله لادان کوچه ۴۴ به سمت گلستان شهدا اصفهان #تشییع و آنجا #خاکسپاری گردد. #روحش_شاد_یادش_گرامی کانال گلستان شهدا اصفهان تنها کانال رسمی گلستان شهدا کشور: @golestanshohadaesf
مراسم چهلمین روز شهادت #محمود_رفیعی_میاندشتی برگزار شد مراسم چهلمین روز شهید مدافع وطن ناجا #محمود_رفیعی عصر امروز در گلستان شهدا اصفهان برگزار شد. لازم به ذکر است بعد از پیگیری ها و تذکر خبرنگار کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان به مسئولین بنیاد شهید واژه #وفات به #شهادت تغییر یافت. از اعضاء محترم کانال که این موضوع را به ادمین کانال اطلاع دادند سپاسگزاریم. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
حکمت ۴ نهج البلاغه: (اخلاقى ، تربيتى) وَ قَالَ [عليه السلام] الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى. و درود خدا بر او فرمود: ناتوانى، آفت و شكيبايى، شجاعت و زُهد، ثروت و پرهيزكارى، سپرِ نگه دارنده است و چه همنشين خوبى است راضى بودن و خرسندى. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
۴۰ سال #ویلچر_نشین انقلاب #خداحافظ ساعاتی پیش پیکر شهید حاج #ابراهیم_جان_نثاری اولین جانباز انقلاب که توسط مزدوران شاهنشاهی به درجه رفیع #جانبازی هفتاد درصد نائل شده بود بر روی دستان مردم شهیدپرور اصفهان #تشییع و در قطعه وداع دو گلستان شهدا اصفهان #خاکسپاری شد. لازم به ذکر است این شهید والامقام ۴۰ سال #ویلچر_نشین بود. #روحش_شاد_یادش_گرامی کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
4_5810124581414896654.pdf
3.33M
به بهانه‌ی 📚 کتاب «یک تیر و چهارده نشان» براساس زندگی و خاطرات پاسدار مدافع ‌حرم شهید کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
ریختن #غرور_بچه_ها همراه با #تمیزی_شهر ماهی یکبار بچه‌های مدرسه‌ جبل عامل رو جمع می ‌کرد، می رفتند و زباله ‌های شهر رو جمع آوری می‌ کردند. می گفت: با این کار هم شهر #تمیز میشه و هم #غرور بچه ها می ریزه... #شهید_دکتر_مصطفی_چمران کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
حکمت ۵ نهج البلاغه (سياسي، اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ. و درود خدا بر او فرمود: دانش، ميراثى گرانبها و آداب، زيورهاى هميشه تازه و انديشه، آيينه اى شفاف است. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#کاروان_عشق راهی می‌ شود دلت را رها کن از دنیا قبل از آنکه ردّ پاهاشان در نور گم شود. #مردان_بی_ادعا #دفاع_مقدس کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
سواران را #سپیده می ستودش 🔹رزمندگان لشگر ۱۴ امام حسین(ع) استان اصفهان شامگاه عملیات محرم محور عین‌خوش-زبیدات ۱۰ آبان ۱۳۶۱ کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
کاش #ایمان ما هم، چون #خاکریز شما ایمن بود که به پشتوانه اش، #نفسی چنان مطمئن داشتیم. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#تصویر_تکان_دهنده به #مسئولین توصیه میشود این تصویر را قاب بگیرند و در دفتر کارشان نصب کنند تا یادشان نرود چه #بدهی به این #ملت دارند و چه #مسئولیت سنگینی بر #دوش! کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#مراقب_باش از مرگ نگریزی تا #شهادت از تو نگریزد.... #رزقک_شهادت کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
وضعیت #سقف ورودی خیمه حسینی گلستان شهدا اصفهان همانگونه که در تصاویر مشخص است سقف ورودی خیمه حسینی گلستان شهدا اصفهان وضعیت نا به سامانی دارد. چنانچه خدایی نکرده این سقف ریزش کند و اتفاق ناگواری افتد چه کسی #پاسخگو است؟! منتظر پاسخگویی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران در این ارتباط هستیم. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#انا_لله_و_انّا_الیه_راجعون #سردار_قدرت_الله_منصوری از فرماندهان لشکر ویژه #شهدا در دوران دفاع ‌مقدس و فرمانده قرارگاه ثامن‌الائمه علیه‌السلام نیروی زمینی سپاه پاسداران دعوت حق را لبیک گفت و به همرزمان شهیدش پیوست. #روحش_شاد_یادش_گرامی کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#حجاب_خون_بهای_شهداست لطفاً مراقب #خون_شهدا باشیم. بد حجابی و بی حجابی بي حرمتی به خون شهداست... کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
🕊 #مهمان_داریم 🌺سه شنبه ۲۷ آذر ماه ؛ ورود پیکرهای مطهر ۴۶ #شهید تازه تفحص شده دوران #دفاع_مقدس از مرز مهران کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
: این جمله را بارها و بارها به زبان آوردم. هروقت جمع‌مان جمع بود، رو به سعید و پدرش می‌کردم و می گفتم هرکدام‌تان می‌خواهید بروید، بروید! نمی‌خواهم یک روزی بهانه بیاورید که ما به خاطر تو نرفتیم جنگ و بعدش من بمانم و یک دنیا عذاب که روی وجدانم تلنبار شده است! معتقد است همین سه کلمه‌  «اسلام»، «خون»، «می‌خواهد»؛ انگار تلنگری زد به پسرش سعید برای رفتن و نماندن؛ رفتنی که حالا سال هاست عزیزش را با خود برده است. صدیقه نیلی‌پور مادر شهید _براه با اینکه سی‌ و دو سال از شهادت پسرش در والفجر هشت می‌گذرد اما طوری از خاطرات او تعریف می‌کند که ‌انگار همین دیروز بود پسر پانزده شانزده‌ساله‌اش را بدرقه‌ کرد سمت جبهه و پشت سرش گفت: «مامان برو به امید خدا...» می‌گوید: «وقتی رفت، دویدم زیر . سرم را بلند کردم و گفتم امانت بود، مال خودت بود، فرستادمش، اما در عوضش این چند خواهش من را پذیرا باش. اول اینکه پسرم اسیر نشود، دوم اینکه مفقود نشود و سوم اینکه جانباز نشود. بقیه‌اش با خودت!»    «بابا الان تابستونه و مدرسه‌ها تعطیل. شما میگید من چیکار کنم؟ برم جنگ یا همین جا برم جایی سرکار؟»    «دل خودت با کدومه؟ رفتن یا موندن؟»    «رفتن...»    «اگه بری شاید از درس و مدرسه‌ات عقب بیفتی!»    «قول میدم بعد از پایان تعطیلات تابستان برگردم و درسم رو ادامه بدم» بالاخره دودلی‌های سعید با خودش برای ماندن یا رفتن تمام و او راهی جبهه می‌شود تا شاید بتواند به قول مادر، کاری برای اسلام کرده باشد و شرمنده (س) نباشد. سعید که به پدرش قول داده با تمام شدن تابستان برگردد، اما پایش که به میدان جنگ می‌رسد، همه قول و قرارها یادش می‌رود. او حالا به هرچیزی فکر می‌کند جز برگشتن. ترجیح می‌دهد همان‌جا بماند و درس و مشقش را در سنگر جبهه بخواند. مادر می‌گوید: وقتی حاج آقا متوجه شد سعید قصد برگشتن از جبهه را ندارد، به او گفت پس تکلیف درس و مدرسه‌ات چه می‌شود؟ سعید اما در جواب پدرش ‌می‌گوید اینجا الان بیشتر از مدرسه به وجودش نیاز دارند و بعد هم  قول می‌دهد درسش را همان‌جا بخواند و برای امتحاناتش بیاید و باز به جبهه برگردد. حالا سعید قرار است در جبهه هم درس بخواند و هم جهاد کند. آنطور که مادر می‌گوید خیلی کم می‌آمد. همه‌اش هم عجله داشته که زود برگردد و اصلا برای رسیدن به منطقه دل توی دلش نبوده است. یک بار توی همین پرپرزدن‌های دلش برای برگشتن به جبهه و پیش رفقایش، پدر به او می‌گوید: «سعید، بابا، مگه اونجا چیکار می‌کنی که آنقدر عجله داری برگردی؟ گفته بود: هیچی بابا! می‌خوریم و می‌خوابیم و توپ بازی می‌کنیم. حالا نگو منظورش از توپ بازی این بوده که روی تانک کار می‌کرده است.»سعید در جبهه بوده است ولی نه پدر از این قصه خبر داشته، نه مادر تا موقعی که به می‌رسد و پلاکاردهای شهید در محله و روی در و دیوار نصب می‌شود. مادرش می‌گوید: خودش که هیچ وقت در این خصوص حرفی با ما نزده بود، ما از روی پلاکاردهای بنیاد شهید بود که فهمیدم سعید در جبهه بوده است. مادر می‌گوید زیاد اهل تعریف کردن از جبهه و اینکه آنجا چه می‌کند، نبود. فقط یادش است که یکبار که سعید اصفهان بود و صدای آژیر قرمز بلند شد، رنگ صورتش یکدفعه مثل گچ می‌شود. به پسرم گفتم مامان سعید شما که بدتر از اینها را آنجا می‌بینی، چرا برای یک آژیر قرمز این حال شدی؟ گفت: مامان اینجا ناموس مردم زندگی می‌کند. مادر حالا از خصوصیات خوبی که در وجود پسرش دیده است، می‌گوید. از منظم بودنش، از احترام خاصش به بزرگترها؛ به ویژه به پدر و مادرش، از گذشتی که از همان ابتدای دوران کودکی‌اش با او همراه بود و البته از و کمک‌حالی‌اش. اکثرا وقتی که از جبهه می‌آمد، شب بود. از راه رسیده و نرسیده، می رفت حمام و تا زمانی‌که تمام لباس‌های داخل حمام را نمی‌شست، بیرون نمی‌آمد. با اینکه خسته راه بود اما عجیب در مقابل من و کارهای خانه احساس مسئولیت می‌کرد. مادر از سعید هم غافل نمی‌شود و می‌گوید: «همیشه به اطرافیانش توصیه می‌کرد اگر دنیا و آخرت می‌خواهید، فقط و فقط برای خدا کار کنید و برای کسب رضای او قدم بردارید.» کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
تو آسمانی و من؛ ریشه در زمین دارم همیشه فاصله ای هست؛ داد از ایـن دارم... #پاسدار_مدافع_حرم #شهید_حیدر_جلیلوند #سالروز_ولادت کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
حکمت ۶ نهج البلاغه (اخلاقى، سياسی، اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِى الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ. و درود خدا بر او ، فرمود: سينه خردمند صندوق راز اوست و خوشرويى وسيله دوست يابى و شكيبايى، گورستان پوشاننده عيب هاست و يا فرمود: پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
حکمت ۷ نهج البلاغه (اخلاقى، اقتصادى) وَ قَالَ [عليه السلام] وَ الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِى عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِى آجَالِهِمْ . امام علی (ع) میفرمایند: صدقه دادن دارويى ثمر بخش است و كردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روى آنان جلوه گر است. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
: سعید از بیت المال هم هراس زیادی داشت و تا جایی که می‌توانست از وسایل شخصی خودش استفاده می‌کرد و کمتر به سراغ وسایلی که در جبهه بهشان داده بودند می رفت. آن موقع به بسیجی‌ها ماهی دوتومن می دادند. یک روز دیدم با پسر برادرم یک دسته پول دست شونه. گفتم این چه پولیه؟ گفت مامان این پول‌های بیت الماله. همه را گرفتم تا ببرم به بیت المال بدهم. او حتی در سن هفده سالگی سه هزارتومان خمس پرداخت می‌کند و این  کار او، باعث تعجب خیلی‌ها می‌شود که یک پسربچه با این سن و سال چرا باید به فکر خمس دادن باشد. البته خودش میگفت: وظیفه ام را انجام دادم. را خدا از بچگی توی صورتش گذاشته بود آنطور که مادر سعید تعریف می‌کند پسرش عجیب چهره‌ای نورانی داشته، آنقدر که هروقت نگاهش می‌کرده بلند ذکر ماشاءالله را به زبان می‌آورده است. اصلا انگار سیمای شهدا را خدا از همان بچگی روی صورت سعید نقاشی کرده بود. مادر حالا درست به روزی می‌رود که برای دیدن همین چهره نورانی و البته سوخته شده سعید، بالای تابوتش در سردخانه می‌رود و خاطره آن روز را برایمان اینگونه روایت می‌کند. وقتی که در تابوت را برداشتند تا چهره‌ ماه سعید را ببینم، بلند گفتم مادر حیف این چشم‌ها بود که با مرگی غیر از شهادت بسته شوند. اصلا حیف این صورت و سیما بود که نشود! او حالا از آرزوهایی که هر پدر و مادری برای فرزندش دارد می‌گوید، از انتظارهای شیرین زندگی‌شان برای سعید. پدرش مثل تمام پدرها خیلی منتظر دیدن سعید در لباس دامادی بود و برای ازدواج او لحظه شماری می‌کرد. بار آخری که از جبهه آمده بود اصفهان، صدایش کرد و گفت: بابا من حسرت دارم و می‌خواهم برایت دست و آستینی بالا کنم. آن موقع بیست سالش نشده بود. سعید اما نظرش این بود تا زمانی که آتش جنگ روشن است، زن و زندگی نمی‌خواهد. پدرش می گفت این چه حرفی است که تو می‌زنی؟ اما سعید حرفش یکی بود؛ تا وقتی جنگ باشد من هم در جنگ هستم. پدرش گفت خب این دو منافاتی با هم ندارد، تو هم ازدواج کن و هم جبهه را ادامه بده. وقتی دیده بود پدر دست بردار این قصه نیست و اصرارهایش ادامه دارد، گفته بود چشم بابا! شما پانزده روز دیگر به من مهلت بدهید، ان‌شاءالله خبرش را به شما می‌دهم و به گفته مادر، سعید درست پانزده روز بعد به می‌رسد. دیدار آخرش متفاوت بود مامان برای همیشه خداحافظ! ان شاءالله وعده ما » هنوز صدای سعید در گوشش است وقتی دیدار آخرشان با این جمله پسرش رقم می‌خورد. می‌گوید: هربار که راهی جبهه بود، پدرش پشت سرش آیت‌الکرسی و چهارقل می‌خواند و می‌گفت به خدا سپردمت عزیزم. اما بار آخر رفتنش جور دیگری بود. آن روز اصرار داشت پدرش جلوتر از او از خانه بیرون برود و بعد خودش. خداحافظی‌اش با من هم مثل همیشه نبود. دست و روبوسی گرمی کرد و گفت مادر خداروشکر که قسمت شد یک‌بار دیگر ببینمت. ان‌شاءالله دیدار بعدی‌مان در باب المجاهدین انگار به همه‌مان الهام شده بود این دیدار آخر است.مادر حالا از آمدن سعید می‌گوید؛ خبری که ۱۰ روزی زودتر از آمدن پیکرش به خانواده رسیده بود. خبر شهادتش اواخر بهمن‌ ۶۴ به ما رسید ولی پیکرش نهم اسفند تشییع شد. شب آخری که فردای آن قرار بود پیکرش برسد، خوابش را دیدم. در عالم خواب به من گفت: مامان، بابت جراحاتی که فردا روی بدن من می بینی، ناراحت نباش و بی‌تابی نکن! هیچ کدام‌شان را نه حس کردم و نه فهمیدم. خوشحال باش چون من از قفس دنیا آزاد شدم. آن لحظه آخر هم (ع) و (س) بالای سرم آمدند و یک شاخه گل به من دادند و از من خواستند آن را بو کنم. سعید حتی در خواب از من خواست دنبالش بروم تا جایش را در بهشت نشانم بدهم. با هم وارد باغی شدیم که تمام درختان آن به سعید تعظیم می‌کردند. قصرش هم کنار قصر آقا امام حسین(ع) بود.خواب‌های مادر زیاد بوده است، او چند روز قبل از آوردن پیکر پسرش هم خواب می‌بیند دو خانم سیاهپوش وارد خانه‌شان می‌شوند، جلویش می‌نشینند و به او می‌گویند اگر بدانی فرزندت چقدر به اسلام خدمت کرده است تا شهید شود، یک قطره اشک هم برای او نخواهی ریخت. شاخه گل میخک سوخته‌ای که امام در به من داد. مادر می‌گوید حتی جایی که قرار بود سعید را در گلستان شهدا دفن کنند در خواب به من نشان دادند. «خواب دیدم همین‌جایی که الان سعید دفن شده است، سکویی بود که وقتی به آن نزدیک شدم، دیدم (ره) روی آن نشسته است. امام(ره) وقتی من را دیدند، یک شاخه گل میخک سوخته به من دادند و رفتند.» کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf