✍یکی از صالحان دعا میکرد: پروردگارا در روزی ام برکت ده » کسی پرسید:چرا نمیگویی روزی ام ده؟ ڱفت روزی را خدا برای همه ضمانت کرده است... اما من برکت را در رزق طلب میکنم چیزی‌ست که خدا به هرکس بخواهد میدهد (نه به همگان) اگر در مال بیاید ، زیادش میکند . اگر درفرزند بیاید ،صالحش میکند . اگر درجسم بیاید، قوی وسالمش میکند . و اگر درقلب بیاید،خوشبختش می کند.

❤️🍃❤️ #همسرانه یکی از اشتباهاتی که بسیاری از همسران مرتکب آن می‌شوند، استفاده از طعنه و کنایه در صحبت کردن با همدیگر است. این طعنه‌ها به مرور باعث ایجاد مشکلات عاطفی برای طرفین می‌شود.

🎥 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: چون آدمها و مدیرها عوض شدند، فتح خرمشهر انجام شد. 🌹

#حجاب 🌱 #شبهات_حجاب🌱 🔻متن شبهه🔻 ⭕️خدا بزرگتر و مهربانتر از آن است که به خاطر چند تار مو و ...بندگانش را عذاب کند . 🔺پاسخ شبهه🔺 🌿این توجیه را می توان برای همه گناهان به کار برد ؛مثلا خدا بزرگتر و مهربانتر از آن است که به خاطر نخواندن چند رکعت نماز ،خوردن یک تکه نان در ماه رمضان ،چند جمله غیبت و....بندگانش را عذاب کند .در این صورت دیگر فلسفه حرام و حلال و گناه و ثواب از بین می رود . 🌿یک نکته مهم مورد غفلت واقع شده است و آن ،عدم آگاهی و غفلت شخص از ذات آلوده ی گناه و پیامدهای طبیعی آن است . 🌿گستره تاثیرات مخرب بی حجابی فقط محدود به فرد نمی شود و جامعه را نیز تحت تاثیر قرار می دهد .پس گناه بی حجابی از بسیاری از گناهان دیگر بیشتر است ،زیرا دیگران را نیز وادار به گناه می کند . 🌿اتفاقا حکم حجاب هم ،بر مبنای همین مهربانی خداوند است که با رعایت آن ،هم در جامعه و هم در خانواده آرامش ایجاد می شود . 🌿ما نمی توانیم بگوییم که گناه کوچک است و چیزی نیست .ما باید به بزرگی کسی نگاه کنیم که در مقابل او معصیت می شود ،نه به کوچکی گناه خود . 📚طلایه داران عفاف ص۱۴ #سبک_زندگی_اسلامی

✍️امام حسین(ع) هر گاه دو نفر قهر باشند، آنکه برای آشتی پیش قدم شود؛ زودتر از دیگری وارد بهشت خواهد شد. 📚محجه البیضا؛۴:۲۲۸

#کلیپ_تصویری ✍️سخنرانی حاج آقا عالی 💠موضوع: از اون صلواتی که فرستادید استغفار کنید!👆👆

✅ما چقدر فقیر هستیم .... ✍️روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم. 📚 مجموعه شهر حکایات