یه رفیق داشتم اسمش «سید محمد مجتبی
جعفری نژاد ثانی مقدم لطف آباد دله» بود.
فک کنم باباش هر اسمی میزده مینوشته
این نام کاربری موجود است.
@golimation
تو تاکسی نشسته بودم راننده خوشحال میگفت نه مدیر نه رئیس دارم،برا خودم آزادم هیشکی بهم دستور نمیده.
گفتم ...فرعی اول بپیچ سمت راست
گُلیمِیشِن
از شرایط زن گرفتن یه شاخه نباتشو دارم @golimation
شوخی کردم همونم ندارم
دوران بلوغ فقط اونجاش که وقتی بابات میزد تو گوشت هم بغضت میترکید هم جوشت.
@golimation
سالی 20 تا فیلم راجع به بیسبال میسازن، آخر هم ما نفهمیدیم قانون این بازی چیه
@golimation
ببخشيد اما اين صندلي منه هفته پيش رو همين صندلي نشستم
(دانشجوهاي ترم اولي هفته دوم مهر)
@golimation