May 11
جَريحٌوَلكنْإنْأتاكَالجُرحبِجُرحِهإلتَئَم!✨️
توتنهاغمیهستیکهآدمیزاد،
برایِبهسینهکشیدنشمشتاقاست:)❤️🩹
#امام_حسین
بودی عجب دشمنشناس بیبدیلی
بر گوش غربیها زدی پیوسته سیلی
رفتی، عزاداریم در سوگت ولی شکر
آمد به میدان، پیرو راهت جلیلی...
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••
بودند جلیلی و رئیسی دو برادر
صدشکر که این آمد و صدحیف که آن رفت...
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
نه حال جنگ با زمانه مرا مانده نه صلحی!
سپردهام به نجف تا علی چه حکم نماید :)
🕊👌🕊
بشکن قفس شب پره ها
را صبح است 🍃🌷
یک لحظه بکش کرکره ها
را صبح است
خورشید نشسته تا بتابی ،
برخیز و وا کن همه ی
پنجره ها را صبح است
سلام صبح زیبای شما
زیبا و جذاب🍃🌷
🍃🌷 پنجشنبه بهار همراه با
عطر گل های بهـاری🌷🍃
🍃🌷ونفس تون خوشبو
🍃🌷با ذکر شریف صلوات بر حضرت
محمد(صلی الله علیه و آله )و خاندان پاک و مطهرش 🌷🍃
🍃🌷اللّهُمَّصَلِّعَلي مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
وَعَجِّلفَرَجَهُــم🌷🍃
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا صاحب_الزمان این جمعه هم گذشت😔
عاشقلرون گلوللر هر روز شب فغانه
وار دردیمز آماندی ای صاحب الزمانه
عشقینده شیعیانون اورگی دوندی قانه
چشم انتظاریوق بیز تئزگل آماندی مولا
ای حجت خداوند کل جهانه رهبر
ای نور چشم زهرا ای یادگارحیدر
غملرمثالی دریا موجه گلوب اورکلر
چشم انتظاریوق بیز تئزگل آماندی مولا
یابن الحسن نظرقیل ردایله خاک ابری
قویما آقا قوتارسون عاشقلرینده صبری
تئزگل اقا کسیلسون ظالملرینده شرری
چشم انتظاریوق بیز تئزگل آماندی مولا
بیرده آنون بطوله لطف ایله بو حقیره
ایله نظر همیشه یول گؤزلین اسیره
شیری چوخ آغلیوبدی غائب اولان امیره
چشم انتظاریوق بیز تئز گل آماندی مولا
✍ از خادم وشاعراهل بیت(ع) شیری_ساعتچی ⏰
🌷 یاصاحب_الزمان_ادرکنی 🌷
زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
جانم بگیرو صحبت جانانه ام ببخش ، یارا
که از جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
گمگشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
آسیمه سر
آسیمه سر رسیدی
از غربت بیابان
دلخسته دیدمت از
آوار خیس باران
وا مانده در تبی گنگ
ناگه به من رسیدی
من خود شکسته از خود
در فصل نا امیدی
در برکه دو چشمت
نه گریه و نه خنده
گم کرده راه شب را
سرگشته چون پرنده
من ره به خلوت عشق
هرگز نبرده بودم
پیدا نمیشدی تو
شاید که مرده بودم
پیدا نمیشدی تو
شاید که مرده بودم
من با تو خو گرفتم
از خنده ات شکفتم
چشم تو شاعرم بود
تا این ترانه گفتم
در خلوت سرایم
یک باره پر کشیدی
آن گاه ای پرنده
بار دگر پریدی
در خلوت سرایم
یک باره پر کشیدی
آن گاه ای پرنده
بار دگر پریدی