غزل عشق سرودیم و وصالت خواندیم
"ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم"
در طواف حرمت نور خدا را دیدیم
پی قدقامت جان عطر تو را افشاندیم
نغمه ی شاد هَزاران ، به هِزاران تفسیر
در کتابی پر نقارهی دل گنجاندیم
گنبدو صحن و سرایت مَثَل آب حیات
به لب قلب ترک خورده ی خود نوشاندیم
از همان لحظه که از باب جواد آمده ایم
حرز او را به تن خسته ی خود پوشاندیم
شرمساریم که با بار گناه آمده ایم
عفو کن آن چه که یک عمر تو را رنجاندیم
#بداهه_صبا
🌹چهارشنبه های امام رضایی🌹
خداحافظ سیاهی های معدن
خدا حافظ صدای سنگ و آهن
خزان شد خاطرات سبز مهرم
شکسته شد قلم بر دفتر من
میان های و هوی باد پاییز
نشسته گرد غم بر جان میهن
گلستان بود هر جایی که بودی
فراق تو زده آتش به خرمن
گرفته شعله ای سوزان به قلبم
نمی سازد خموشش برف بهمن
تو تنها تکیه گاهم در جهانی
ندارم بی تو حالا کوه و مامن
به دنبالت دویدم تا خداوند
همان لحظه که جانت رفت از تن
به وقت دیدن تو بار آخر
سرت را می گذارم روی دامن
ادامه می دهم راهت پدر جان
برای کوری چشمان دشمن
#بداهه_صبا
#تقدیمبهخانوادهداغدارکارگرانمعدن