✐ #برشی_از_یک_کتاب
تمام دلخوشی دنیای من این است
که تو ندانی و من دوستت بدارم.
وقتی میفهمی و میرانیاَم،
چیزی درون دلم فرو میریزد...
چیزی شبیه غرور!
بابا لنگ دراز عزیزم:
لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بِزن،
و بگذار دوستت بدارم!
من همین که هستی
را دوســــت میدارم...
حتی سایهات
که هیچ وقت به من نمیرسد!