.
نـامه ای امشب نوشتم، بـر خدای مهربان
مهرو امضا کردمش آن را به اشکِ دیدگان
سفره ی دل بـاز کردم نیمه شب در خلوتم
پیشِ او کردم شکایت، از جفـای این و آن
دردهایم را نوشتم، مو به مو و خط به خط
گفتمش دلخسته ام دلخسته از زخمِ زبان
دردِ دل بـا کَـس نگفتـم تـا نـداند رازِ دل
ظاهـری خندیـدم امـا گریه کردم در نهان
چرخِ دنیا بی نهـایت با دلم بد کرده است
درخودم گمگشته ام ازخود نمۍیابم نشان
در جوابِ خوبی ام دیدم بدی در طولِ عمر
هم جفا از دوستـان و هم جفا از دشمنان
غیـرِ تـو یـاور ندارد ایـن دلِ سنگِ صبـور
پس بـه فریادم بِرس آه ای خدای مهربان
#جواد_المـاسی
🕊