گوشم به سکوتیست که لبریز هیاهوست
هر گوشهی این خانه پر از خاطرهی اوست
بی شانهی او سر به تنم کاش نباشد
میمیرم از این غم که سرم بر سر زانوست
جز عشق نفهمیدم و جز عشق ندیدم
این گنبدِ دوّار به چشمم خم ابروست!
هرگاه سبکبار شدم، اوج گرفتم
از دیدِ من ای دوست! جهان مثلِ ترازوست
یک جرعه بر این خاک نظر کن، که نمیرد
این دانه که با شوق، درآورده سر از پوست
#حسین_دهلوی
📝🍃
هزار شکوه به دل ماند و تا گلو نرسید
چه نامهها که نوشتم، ولی به او نرسید
خوشا به گریه، که روزِ وداع، دستانم
اگر رسید به گیسوش، بیوضو نرسید
هزار حرفِ جگرسوز بر دهانم بود
شکست بغضم و کارم به گفتگو نرسید
میانِ شهر، گریبان دریدم از غمِ خویش
رمیده بودم و عقلم به آبرو نرسید
جهان چه بزمِ خسیسانهای به پا کردهست
که عمرِ ما به سر آمد، ولی سبو نرسید
#حسین_دهلوی
📝🍃
بیزاریات مجالِ خداحافظی نداد
آهسته گفتمت:بهسلامت..، گریستم
#حسین_دهلوی
🥀
🥀
🥀
شهر دیگر شهرِ سابق نیست بعد از رفتنت
آهِ شاعر سرد شد، بــازار داروخانه گرم ...!
#حسین_دهلوی
🥀
گوشم به سکوتیست که لبریز هیاهوست
هر گوشهی این خانه پر از خاطرهی اوست
بی شانهی او سر به تنم کاش نباشد
میمیرم از این غم که سرم بر سر زانوست
جز عشق نفهمیدم و جز عشق ندیدم
این گنبدِ دوّار به چشمم خم ابروست!
هرگاه سبکبار شدم، اوج گرفتم
از دیدِ من ای دوست! جهان مثلِ ترازوست
یک جرعه بر این خاک نظر کن، که نمیرد
این دانه که با شوق، درآورده سر از پوست
#حسین_دهلوی
📝🍃
ای که ما را با ظرافت ساختی! راضی نشو
پیش چشمان تو پی در پی سفالی بشکند!
#حسین_دهلوی
تو را درست ندیدم سرِ قرار، ببخش...
که هرچه میکشم از اشکِ مردمآزار است!
#حسین_دهلوی
حرف دلم آن بود ڪه با خلق نگفتم...
بُغضےست در این ابر، ڪه بارانشدنے نیست!
#حسین_دهلوی
☕️🍰
هزار حرفِ جگرسوز بر دهانم بود
شکست بغضم و کارم به گفتگو نرسید...
#حسین_دهلوی