.
مداح یعنی پاسبان عصمتُ الله
مداح یعنی همره غم همدم آه
مداح رکن پاسدارانِ سیادت
مداح یعنی با شهیدان تا شهادت
مداح بر لب گوهری نایاب دارد
مداح اذن ذکر از ارباب دارد
مداح بی اخلاص کی دارد اثرها
باید بسوزد تا بسوزاند جگرها
مداح یعنی از غم دنیا دلش دور
در راه حق گاهی کر و گاهی شود کور
حاج اکبر ناظم هم از این طیف بود است
از ساکنان عرش هم دل می ربود است
علامه ای همچون امینی هم چنان بود
با هر قلم یار امیر مؤمنان بود
مداح را بشناختم از فرط نورش
همچون نظام رشتی و شور و شعورش
مداح عمری سوخته با ذکر معشوق
رزقش شده در عاشقی چون حاج مرزوق
مداح یعنی دم زدن از حق دمادم
مداح یعنی سازگار و نخل میثم
مداح باغ لاله اما پر شکوفه
مداح زین العابدین در شام و کوفه
مداح زینب بود در عمرش سراسر
بهر پدر بهر برادر بهر مادر
بزمی کزان قلب ملائک غرق آه است
مداحی زینب میان قتلگاه است
ارباب ما خود کرده مداحی به گودال
در لحظه هایی که دگر می رفت از حال
آن شیعتی مَهْما شَرِبْتُم را که بسرود
خود اولین مداح دشت کربلا بود
مداح نه ، خواننده ی شعر و حروفی
پایین ترین و بدترین شاید «رئوفی»
#حسین_رئوفی ✍
#ذاکر #مداح #خادم
.