از دور می تپد دلت از برای من
دیگر چه احتیاج به الطاف آن و این
تاخیر کرده ای ، زمان بدی شده
ای جان بوتراب تو باشی فقط معین
قلبی نمانده است در این آتش فراق
انگار قلب من فتاده به روی مین
از درد پیرم و دو چشمم بدون سو
کی می رسد فرج اب الغوث مومنین
دستی بکش به سر که حیران غیبتیم
زد پنجه دشمن از حسادت ز راه کین
دوران حیرت است حقیقت اسیر شد
بازا که می برند گهرهای ناب دین
فصل خزان بس است بتاب و جلا بده
قلبی که یخ زده در این سردی زمین
#مشهدی_زاده
#یوم_الجمعه_المتوقع_فیه_ظهورک
https://eitaa.com/golo_bolbol