🎙حاج حسین #یکتا :
اهل بیت گفتن : ڪونوا لَنا زَیْناً ...
براے ما زینت باشید ؛
شهید زینالدین از بس زیبا بود ؛
ڪه خوشگلِ خوشگلا ،
یوسف زهرا ،
خریدش !
« تا خریدنے نشیم شهید نمیشیم .»
بچه ها !
⚠️ڪجا براے گُل روے یوسف زهرا(عج) یه گناه و ترڪ ڪردے ، ضرر ڪردے؟
ڪجا؟😞
سرِ دوراهي گناه و ثواب
به حُبّ #شهادت فكر كن؛
به نگاه امام زمانت فكر كن ...
ببين مي تواني از گناه بگذري؟!
از گناه كه گذشتي ، از جانت هم مي گذري ..
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
@golzar_shohaday_kerman
4_5834777951391974660.mp3
7.27M
برای امام زمان(عج الله تعالی فرجه شریف) لـوتی وار زندگی کن..
#غربت_امام_زمان 😔
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
@golzar_shohaday_kerman
1_64750626.mp3
2.79M
🎶 ما نیاز داریم آقامون رو ببینیم....
💔 خدایا قلبمون داره میترکه....
" الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج "
🍃🌸🍃
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
@golzar_shohaday_kerman
🔰ماه رمضان و شهــدا
ماه رمضان را آمده بود خانه...
به علی می گفت:
«امسال ماه رمضان از خدا احدی الحسنیین را خواستم؛ یاشهادت یا زیارت.»
هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب...
وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد، داد می کشید ، استغفار می کرد ، از حال می رفت.
از دعا که برمی گشتند،گوشه ی حیاط، می ایستاد نماز شب می خواند.
زیر انداز هم نمی انداخت،
هنوز دستش خوب نشده بود؛
نمی توانست خوب قنوت بگیرد،
با همان حال، العفو می گفت،
گریه می کرد،
میگفت « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»
🌷شھید مصطفی ردانی پور🌷
📚یادگاران جلد هشت
کتاب شهید ردانی پور، ص ۷۵
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
@golzar_shohaday_kerman
به بهونه بزن و بکوب تو مدارس
مےخوام براتون از بکوب بکوب جوونای جبهه بگم😒
خودم که نه...
از زبون #حاج_حسین_یکتا که میگفتن:
"هر نوار بکوب بکوبی میخوای گوش کنی گوش کن؛😏
آخر بکوب بکوب جبهه بود،😍
یه طرف خمپاره میخورد💥
و یه طرف بچه ها ، جوونےشونو برای امام زمان میکوبیدن زمین❣️ ... "
تو میخای کجا باشی؟
کدوم بکوب بکوب رو انتخاب مےکنی؟💃
این روزها
انتخابی که #مھدےفاطمه رو خوشحال کنه، #جرئت میخاد💪
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
@golzar_shohaday_kerman
🌷پاداش #گمنامی
روزی که برای پذیرش خادمی اومده بود،
ما شرایطی رو برای خادمی بیان کردیم. محسن همه اونها رو دارا بود😍.
در اونجا محسن دو درخواست داشت👇
اول گفت:
«حاجی منو پشت هیئت بذارید که توی دید نباشم!😞»
مورد دوم این بود:
هر چی کار سخته ، بدید به من😌.
محسن نمیخواست بین ۸۰۰ نفر در هیئت دیده بشه،
خدا هم گفت حالا که نمیخوای دیده بشی، من به کل عالم نشونت میدم. 😊
راوی: حجتالاسلام لقمانی
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
@golzar_shohaday_kerman