💢 مسابقه فراخوان جذب ایده
🔸 ستاد برگزاری بزرگداشت چهارمین سالگرد شهادت سردارسلیمانی و یارانش
با توجه به مقارن شدن ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) وشهادت سردار دلها در یک روز ،اقدام به مسابقه فراخوان جذب ایده جهت هرچه با شکوه تر برگزار نمودن مراسم دارد.
🔸لذا شما می توانید ایده های خود را تا تاریخ ۱۵ آذر به ادمین مسابقه کانالهای زیر ارسال بفرمائید.
🆔@golzarkerman
✅️@vaslekhooban
🔸 به قید قرعه به ۴ نفر جوایز نفیسی اهدا می گردد.
تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه استوری | مااینجاهیچڪدام
حآلمانخوبنیسٺ؛
بئڪـسوکآریـم . . .
بیا:)!💚
تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
📸 تصویری از شهید امیر حسین ابراهیمی که ساعاتی قبل درشهرستان
سر بیشه استان خراسان جنوبی، در مبارزه ی با قاچاقچیان بدرجه رفیع
شهادت نائل گردید .
تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
May 11
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان»
🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم »
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «دردانه کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : پنجم
🔸صفحه: ۳۳۵_۳۳۶
🔻 قسمت ۲۰۴
همرزم شهید: شیخ محمد(ابوصالح)
در سال ۱۳۹۳ همراه استادم که آنجا به شیخ ابوحسین معروف بود، به سوریه اعزام شدم. قرار شد به قرارگاه حضرت زینب (س) برویم. قرارگاه، در دانشگاه قاسمیون تشکیل شده بود. این دانشگاه، چند دانشکده داشت: دانشکده ی ادبیات، دانشکده ی هندسه، دانشکده ی، طب و... فرمانده ی قرارگاه، ابوحسین، و مسئول فرهنگی، ابوهدی بود. نیروهای بسیاری از جمله بچه های فاطمیون که نیروهای خود قرارگاه بودند و همچنین بچه های دفاع محلی سوریه با مذاهب مختلف که زیر نظر سرهنگ های ارتش بودند، به ما ملحق شده بودند.
زمانی که به قرارگاه رسیدیم، به اتاقی که به ما اختصاص داده بودند، رفتیم. فردای آن روز کارم را شروع کردم. مشغول تبلیغ شدم. چون مادرم لبنانی بود، به زبان عربی کاملاً مسلط بودم. این باعث شده بود که علاوه بر بچه های فاطمیون، به نیروهای سوری هم نهجالبلاغه و... را بهتر توضیح بدهم. ارتباط فرهنگی و صمیمیت خیلی خوبی بین نیروها برقرار شده بود. کم کم همه آماده می شدیم برای عملیاتی که قرار بود در جنوب سوریه اجرا شود. جنوب سوریه، به علت هم مرزی با اسرائیل، اهمیت استراتژیک داشت. جلسات فرماندهی زیادی برگزار شد؛ اما کار به عللی عقب می افتاد!
روزی، نزدیک غروب، مسئول ارکان قرارگاه از من خواست برای ترجمه همراه او پیش یکی از فرماندهان ارتش سوریه بروم. این فرمانده، یکی از فرماندهان ارتش و بالای سر نیروهای دفاع محلی بود. گفتم باهاش چه کار داری؟ گفت زود بیا! فوری باید نیروها رو آماده کنیم. بهمون حمله کرده اند! با تعجب گفتم کدوم طرف؟ گفت شیخ مسکین. شیخ مسکین، شهری استراتژیک در استان درعا بود که به آن درب درعا می گفتند. مسلحین، داخل شهر شده بودند. اطراف شهر، چند مجتمع مسکونی بود که ظاهراً برای ارتش سوریه بود. تلی به نام تل ۸۱ هم در شمال شهر بود. این تل، در دست ارتش بود. بیش از ۸۰۰-۹۰۰ نفر از نیروهای ارتش، بالای این تل بودند. دشمن زودتر حمله کرده و موفق شده بود این تل را بگیرد. نیروهای ارتش مجبور شده بودند عقبنشینی کنند. روحیه شان خیلی خراب بود.
غروب، نیروها را جمع کردیم. برایشان سخنرانی آتشینی کردم. روحیه شان تقریباً برگشت. شعارهای خیلی خوبی می دادند! بعد از من، فرمانده قرارگاه، ابوحسین، آمد. ایشان را به نیروهای ارتشی معرفی کردم. ابوحسین، برای نیروها سخنرانی کرد. من هم برایشان ترجمه کردم.
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
May 11
🔰 امام هادی علیهالسلام:
✨ بر زیردستان خشمگین شدن نشانه پَستی است.
تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman