گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ماجرای آشنایی #سردار_سلیمانی و سیدحسن ن
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🍃مشتی گری👍🏻
#جانباز قطع نخاعی ناصر توبهایها در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردان های #لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان #حاج_قاسم_سلیمانی در سمت فرماندهی لشکر خدمت می کرد.
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی وقتی نزدیک ایام عید می خواست به کرمان و به دیدار والدین خود برود به همسر این جانباز زنگ می زد و می گفت: "من دو روز به خانه شما می آیم."
لباسی تهیه می کرد و به خانه او می رفت. جانباز را استحمام می داد، تخت او را آماده می کرد و در این دو روز به همسر جانباز می گفت کار آشپزخانه هم به عهده من است؛ دو روز خدمت گذاری این جانباز قطع نخاعی را داشت؛ بعد به سمت کرمان میرفت.
🌷این جانباز در دی ماه سال ۱۳۹۲ به دیار حق شتافت.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
👈🏻فاصلہ ها را بخاطر این فاصله ها،✋ رعایت کنیم...⚜ ✅سنگـر عوض میشہ ولے جنگـہ! 🇮🇷خداقوت مدافعان س
بهش گفت مامان از اینکه کنارمون نیستی خسته شدیم 😣
شما از اون ماسکها 48 ساعته خسته نشدین ☹️
گفت:گاهی وقتام باید سخت ترین و بدترین دردارو بکشی🙃
تا بهترین و قشنگترین تغییرارو پیدا کنی!😉💓
#خدا_قوت 💪
#مدافعان_سلامت 🇮🇷
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#تلنگـر ❌
آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند:👇🏻
اگہ کسےدرجنگ
#شهید بشہ یڪبارشهـیدشده 🙂
اماکسے اگہ
باهواےِ نفـس خودش بجنگه
هر روز #شهید میشہ🙃
نفس را باید ڪشت...!
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
زندگی زیباست اما شهادت زیباتر😍
👈🏻 خوشا به سعادت آنهایے ڪہ با شہادت رفتند...🕊
#شهید_رحمان_کرمی_رباطی
#شهید_علیرضا_انجم_شعاع
#سالروز_شهادت
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
|💚| #سه_شنبه_های_مهدوی |💚| سلام بر آن مفــردِ مذڪر غایب!🖐🏻 آقاے ما ..! غفلت مـا از #غیبت تو غم ان
آقـای من😔
کاش فریاد "لبیک یا مهدی" منتظرانت
زودتر به ندای "أنا المهدی" تو
رنگ زیبای ادرکنی بگیرد ...❤️
که آخر به سر آید
تنهایی منتظر و منتظران ...😭
#سه_شنبه_های_مهدوی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت آقای"علی نجیب زاده"
🔹صفحه ١۵٨_١۵٧
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_شصت_و_هشتم 🦋
((مدیون پدر و مادر))
من تازه از راه رسیده بودم دیدم آن بندهٔ خدا اصلاً گوشش به حرف های بچّه ها بدهکار نیست.
انگار خیلی از قضیّه پرت است. خلاف کرده و با این حال در کمال پررویی کارش را توجیه می کند.
من ناراحت شدم. ویک سیلی به طرف زدم،👊 امّا این کار را آن قدر سریع انجام دادم که هیچ کدام از بچّه ها، حتّی خود آن فرد نیز متوجّه من نشدند.
من هم چیزی به روی خودم نیاوردم. دستانم را توی جیب اورکُتم کرده بودم و تماشا می کردم.
حالا محمّد حسین داشت آن جریان را
یادآوری می کرد.
گفت: «خنده های من 😄به خاطر همین بود که تو مرا نشناخته بودی، امّا من تا دیدمت، سریع شناختم.
اتّفاقاً یک بار هم با #حاج_حمید_شفیعی
بودیم که شبیه این جریان را دیدم.
با اتوبوس به #جبهه می رفتیم، توی ترمینال شیراز یک بنده خدایی دست زن و بچّه اش را گرفته بود و داشت از جلوی اتوبوس رد می شد.
راننده فحش خیلی رکیکی به مرد داد، آن بنده خدا که آدم خیلی ضعیفی هم بود، جلو آمد و گفت : «چرا فحش می دهی؟ 😠
مگر من چه کار کردم؟»
راننده بدون اینکه مراعات زن و بچّه او را بکند، یکی دو تا فحش دیگر هم داد. 😱
"حاج حمید" که خیلی عصبانی شد😤
رفت طرف راننده و گفت: «تو مگر خودت ناموس نداری؟ چرا فحش می دهی؟مگر این بدبخت چه کار کرده؟
غیر از این است که از جلوی ماشین تو رد شده؟!»
راننده پررویی کرد و دست از بی تربیتی بر نداشت.
حاج حمید هم ناراحت شد و محکم جلوی یک منکر ایستاد و به خاطر دفاع از یک مظلوم و #نهی_از_منکر خودش را به خطر انداخت.
و آن سختی را متحمّل شد.
خیلی لذّت دارد انسان در راه #خدا و به خاطر رضایت او این طور عمل کند.
در هر صورت این خنده های من😄 هم بخاطر آن کار خالصانه ای بود که تو در خیابان شریعتی انجام دادی.
سعی کن همیشه همین طور باشی. اگر جایی موضوعی پیش آمد و کاری انجام دادی، هدفت"رضای خدا" باشد.»
حرف های #محمّد_حسین خیلی برایم جذّاب بود. 👌
حسابی به او علاقه مند شده بودم. ❤️
این سفر که اوّلین برخورد من با محمّد حسین بود، پایهٔ دوستی عمیق شد و برای همیشه در خاطرم جای گرفت.
💠هرگزم نقش از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
#اطلاعیه ❕
🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم.
لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار:
#شهید_حمید_اسدی_یارضوی
و
#شهید_مهدی_آب_بر
خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی
@GSK_Admin
ما را یاری نمایند.
با سپاس از همکاری و همراهی شما...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_قدر
#گلزار_شهدای_کرمان
💠هم اکنون...
قرائت دعای جوشن کبیر...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🍃مشتی گری👍🏻 #جانباز قطع نخاعی ناصر تو
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🍃خاطرهی زیبا از شهیدسلیمانی
آقای خالقی اهل زرند کرمان و ساکن قم، حدود ۳۰ سال پیش با #سردار_سلیمانی عقد اخوت بستند .
حاج قاسم قبل از #شهادت به آقای خالقی تماس☎️ میگیرد تا با هم به زیارت بروند.
آقای خالقی تعریف میکرد، رفتیم قم و حاج قاسم حرم حضرت معصومه (س)💚 را زیارت کرد و بین خادمان نشست و به گفتگو پرداخت.
بعد به سمت خانه رفتیم و دم در، یکی را که به زبان عربی صحبت میکرد، در آغوش گرفت که متوجه نشدم چه گفتند و بعد از صحبت یک #انگشتر که در انگشت کوچکش بود، به آن فرد داد. بعد که میخواست به تهران برود گفتم من تا میدان ۷۲ تن میآیم که اصرار کرد و گفت: نه، خودم تنها میروم، اما من اصرار کردم تا ایشان را همراهی کنم.
تا اینکه تا تهران با هم آمدیم. در مسیر تهران به من گفت که خیلی با این انگشتر #نماز_شب خواندهام، اگر اتفاقی برایم افتاد این انگشتر را در قبرم بگذارید.
آقای خالقی میگفت که رمز اینکه دست با انگشتر ماند، شاید همین علاقه وی بود.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman