گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔻ادامه راه بیست وهشتم... هدف اصلی آم
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه بیست ونهم
ماه رمضان سفره افطاری حال وهوای خودش را دارد
اما برای خانواده های #شهدا عجیب ترین بغض ها را خانواده پنج نفره اسماعیل بعد از شهادتش ، چهار نفره می نشستند دور سفره ، بدون بابا!
اما یک شب از این ماه متفاوت بود ، با بقیه ؛ با خانواده های #شهدا مهمان حاج قاسم شدند. حاجی خودش کنار تک تک خانواده ها می رفت واحوال می پرسید :
_حسین جان خوبه؟ فاطمه خانوم ، زینب جان !
اسم بچه ها یادش بود.
وقتی تشکر همسر #شهید_اسماعیل را از دعوت شنید گفت:
_شما هم دعوت کنید ما می آییم! حسین آقا زنگ بزند من می آیم !
همسر #شهید متعجب پرسید:
_واقعا می آیید؟
_بله اگر حسین جان زنگ بزنند ، من می آیم!
واقعا هم حسین زنگ زد، یکی ، دوبار ؛ اما حاجی ایران🇮🇷 نبود.
تااین که یک روز تلفن☎️ خانه زنگ خورد.
_ #حاج_قاسم سلام رساندند و گفتند برای ناهار به منزل شما می آیم.
خانه و اهلش به شور افتادند. دوباره تلفن زنگ خورد :
_مهمان شما فقط #حاج_قاسم است. برای بیشتر از یک نفر تهیه نبینید. حاجی قاسم گفتند ناهار ساده باشد.
یک نهار شمالی ، یک خانواده خوشحال . سه فرزند شهید ، یک بانوی شهید پرور و یک #فرمانده بی نظیر.
حاجی تنها آمد. بدون محافظ . با بچه ها گرم گرفت ؛ خاطره ها داشت از پدرشان . از یاری رساندن به کودکان ترسیده و زن های بی پناه . از زیرورو کردن مکان ها برای یافتن غذا و نفت برای نجات جان کوچک و بزرگ سوریه!
حاجی همراه بچه ها بغض می کرد و می خندید.
🔺ادامه دارد....
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع: کتاب "حاج قاسم"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷هم اکنون ....❤️ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_shohaday_kerman
#گلزار_شهدای_کرمان
ڪاش مےتوانستیم دنیا را از چشم هاے شهدا ببینیم !
خدا مےداند چه مے دیدند آن لحظه آخر...💫
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
یه یاد شهید زنگی آبادی که می گفت: حاج قاسم اسم تیپ ما را گذاشتـه امام حسین (ع) ... چون اسم ما تیپ
#شهید_یونس_زنگی_آبادی 🌼
از همان آبِ گرمی که رزمندگان
در آن گرمای طاقت فرسای جنوب برای وضو گرفتن استفاده می کردند،
وضو می گرفت و حاضر نمی شد از آبِ خنک تر
استفاده کند؛
می گفت:
«مگر من با دیگر #بسیجی ها چه فرقی دارم؟! »
📷مزار مطهر حاج یونس زنگی آبادی در گلزار شهدای زنگی آباد
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
⭐️عیــادت خادمین گلزار شهدای کرمان
از پدرِ #شهید_علی_بینا
(از شهدای والامقام شهرستان جیرفت)
سخن #سردار_سلیمانی درباره شهید بینا:
« او هم جاذبه قوی داشت هم دافعه قوی.🤗
افرادی که فطرت پاکی داشتند ولی کمی لغزیده بودند، سریع جذبِ او می شدند و راه را پیدا می کردند؛
و افراد منافق شدیدا از او می ترسیدند و فراری بودند! »
🌷با آرزوی سلامتی روزافزون برای خانواده شهید
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان ❤️ زمانیکه اطراف حلب،فرودگاه دمشق،تدمر و .. در محاصره کامل بود، با وجود اینکه
🕊 دل بریده از دنیا 🕊
-یک بار حاج قاسم به صورت خصوصی به من گفت ....
#حاج_قاسم_سلیمانی
#گلزار_شهدای_کرمان
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#وصیت_نامه #شهید_عباس_انجم_شعاع اي #بمب ها يي كه بر من فرود مي آييد واي خمپاره هايي كه بر سرم سوت
فضایل اخلاقی #شهید_عباس_انجم_شعاع :
🍃فرد شوخ طبعی بود و با شوخی هايش،
خستگی را از تن بچه ها رفع می كرد .
🍃از غيبت ، تهمت ، افترا و دروغ گریزان بود و هميشه در نماز جماعت شركت می كرد .
🍃علاقه بسیاری به امام و #انقلاب داشت و هميشه پيرو خط #رهبری بود .
🍂تاریخ عروج:۶۷/۳/۲۳
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
کجایید ای شهیدان خدایی_رسولی.mp3
2.75M
#پنجشنبه_های_دلتنگی
باز هم عصر پنجشنبه و
قصه تکراریِ جاماندن ما ....😔💔
#مهدی_رسولی 🎧
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ ٺــو اَز دور سَــلامْ✋😭
بنا نبود فقط خــوب ها حرم بـرونـد...
شبی بیا و مرا هم به کربــ❤️ـلا ببرم !
#شب_جمعه
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان ڪاش مےتوانستیم دنیا را از چشم هاے شهدا ببینیم ! خدا مےداند چه مے دیدند آن لحظ
#گلزار_شهدای_کرمان 💕
《امروز》
پیوندتان مبارک🌹
✨نگاه شهدا معطوف زندگیتان ان شاءالله ✨
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 💕 《امروز》 پیوندتان مبارک🌹 ✨نگاه شهدا معطوف زندگیتان ان شاءالله ✨ 🔻کانال رسم
#گلزار_شهدای_کرمان
ساعتی پیش🕗
🌼🍂🌼🍂
اجرای گروه سرود "شهید فرجی" از تهران
در پایتخت مقاومت ایران
در وصف سپهبد قاسم سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت "همرزمان و خانواده شهید "
🔹صفحه۲۳۱_۲۳۰
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_صد_و_پنجم 🦋
((انصاف دهید ! منتظرم هستند ))
وقتی برای #عملیات والفجر هشت خودم را رساندم ، خیلی مشتاق بودم که حتماً محمدحسین را ببینم .
آن روز بعد از ظهر من و #مهدی_پرنده_غیبی با هم بودیم که محمّدحسین سوار بر موتور از راه رسید و همچنان به طرف ما می آمد .
وقتی دیدمش ، بی اختیار اشکم جاری شد .😭
از موتور پیاده شد؛ در آغوشش گرفتم و می بوسیدمش و گریه میکردم ، چون برایم واضح بود که به زودی رفتنی است !
آخر ۱۵ روز قبل،
موقعی در #هور_العظیم بودیم ،
خواب دیدم محمّدحسین #شهید می شود .
تمام این ۱۵ روز، هر زمان یادم میآمد گریه می کردم.
آن روز قبل از عملیّات حالت خاصی داشتم محمّدحسین رو به مهدی کرد :« شما با ما کاری ندارید ؟ من هم دارم می روم .»
من و مهدی فهمیدیم که منظورش از "رفتن" چیست ؛چون کاملاً از لحن حرف هایش مشخص بود .
مهدی هم نتوانست خودش را نگه دارد و بی اختیار زیر گریه زد !
هر دو فقط محمّدحسین را نگاه می کردیم و اشک می ریختیم .😢
مهدی جو را عوض کرد و گفت :« محمدحسین ! تو اهل این حرفها نبودی! از تو بعید است اینطور صحبت کنی .
تو که رفیق بامعرفتی بودی !»
محمّدحسین به آرامی گفت :« به خدا قسم دوسال است که به خاطر رفاقت با شما مانده ام .
بعد از شهادت #اکبر_شجره ، این دو سال را فقط به هوای شما صبر کردم .
دیگر پیش از این ظلم است بمانم ، انصاف بدهید !
آن طرف هم کسانی هستند که منتظرم هستند.»
مهدی سرش را پایین انداخت و همچنان گریه می کرد :« باشه .محمّدحسین ، حرف ،حرف خودشه» و دیگر هق هق گریه امانش نداد .
احساس کردم زمین و زمان برایم تار شده است .
هیچ کاری از دستم بر نمی آمد ، عزم رفتن کرده بود ، همانطور که میخندید،
خداحافظی کرد و سوار موتور شد و رفت .
♦️به روایت از حمید شفیعی
🔅🔅🔅
#شهید_مهدی_پرنده_غیبی :
دوازدهم دي 1343، در شهرستان كرمان ديده به جهان گشود. پدرش محمدرضا، فروشنده بود و مادرش طاهره نام داشت. تا دوم راهنمايي درس خواند. سال 1363، ازدواج كرد و صاحب يك پسر شد. پاسدار بود، چهارم دي 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش شهيد شد. پيكر وي در گلزار شهداي کرمان به خاك سپرده شد.
🔅🔅🔅
#شهید_اکبر_شجره :
هفدهم تير 1340، در شهرستان كرمان به دنيا آمد. پـدرش حسين، شاغل شركت سيمان بـود و مادرش نيره نام داشت. تا پايان مقطع متوسطه درس خواند. سال1362، ازدواجكرد وصاحب يكدختر شد. #پاسدار بود، بيست و هشتم بهمن 1363، در #شلمچه بر اثر اصابت تركش شهيد شد. مزار وي در کرمان واقع است.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman