eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.3هزار دنبال‌کننده
24.2هزار عکس
9.8هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔹صفحه : ۴۶_۴۵ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🔸فصل چهارم 🦋 گفت : «برای مظلومیت حضرت زهرا .» شما هم وقتی من شدم، بیایید سر خاکم و روضه حضرت فاطمه را برایم بخوانید و از آن بزرگوار درخواست کنید که شفاعتم کند.» مثل همه شهدای ما ، خیلی بزرگ بود این آدم ! راضی بود تمام مشکلات و سختی ها را خودش به تنهایی به دوش بکشد؛ اما دیگران راحت باشند . قبل از انقلاب وقتی جریان پخش اعلامیه ها در لو می رود ، ساواک ، علی آقا و دو نفر دیگر را دستگیر و بازداشت می کند؛ اما بیشتر از علی آقا ، آن دو نفر مورد شکنجه قرار می گیرند . علی آقا که خودش به عنوان عامل اصلی و ارتباطی عمل می کرد ، وقتی وضع و حال اینها را می بیند، طاقت نمی آورد و به این دو نفر می گوید اگر شکنجه شدید، اعتراف کنید که ما بی گناهیم و اعلامیه ها را از ماهانی می گرفتیم . آنها هم همین کار را کرده بودند . ساواک بعد از اعتراف این دو، علی آقا را به عنوان سر نخ اصلی مورد شکجه های بیرحمانه ای قرار داده بود که ما آثار آن را دیده بودیم؛ اما هرگز موفق به شناسایی کسی دیگر نمی شوند. با پیروزی اسلامی ، وقتی مردم به زندان پادگان کازرون ریختند ، همه در بند عمومی جمع بودند .. تنها او در سلول انفرادی کثیف، تاریک و نموری زندانی شده بود . از عزت نفس این شهید مطلبی دیگر به نظرم آمد که خالی از لطف نیست ؛ زمستان که شد ، علی آقا لباس گرمی برای خودش خرید . خوشحال شدیم که پس از چندی، به فکر سلامت خودش افتاده است؛ اما دیری نکشید که دوباره علی آقا را با همان پیراهن رنگ و رو رفته قبلی دیدیم . پرسیدم :« پس لباس گرمت چی شد؟» گفت : «در اتوبوس نشسته بودم که دیدم بنده خدایی از سرما می لرزد و لباسی به تن ندارد . اگر خدا قسمت کند، دوباره می خرم .😊» عاشق بود و به هیچ صراطی جز صراط مستقیم نمی شد . اگر تکه تکه اش هم می کردی، همان بود که باید باشد . در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان، قرار بود مردم به یک مناسبتی که یادم نمی آید ،به پشت بام‌ها بروند و «الله اکبر» بگویند؛ علی آقا آن روزها تازه از بیمارستان مرخص شده بود و نمی توانست حرکت کند . همان شب ، سر ساعت مقرر ، ما به پشت بام رفتیم و هم صدا با مردم شروع به گفتن «الله اکبر » کردیم .🗣 از طرفی ، دلمان هم برای علی آقا می سوخت که نمی تواند به پشت بام بیایید و «الله اکبر » بگوید . چندین بار همصدا با مردم «الله اکبر » گفته بودیم که یکدفعه صدایی شنیدیم، رساتر از همه ! تعجب کردم ! از بام که به حیاط نگاه کردم ، دیدم علی آقا ... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه 🏷حاج اسماعیل دولابی : 《اگر پرده کنار رود و به حقایق واقف شویم، پیش از آنکه #خدا را ب
#مناجات_نامه ❤️میگفت: وابسته خدا بشید 🌱 گفتم: چجوری؟ گفت: چجوری وابسته یه نفر میشي؟ گفتم: وقتی زیاد باهاش حرف میزنم زیاد میرم‌ ، میام🍃 تو یه جمله گفت: [ رفت و آمدتو با خدا زیاد کن ](:🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✍از کنار صف #نماز جماعت رد شدم . دیدم
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✍حاج قاسم سلیمانی توصیه ام به شما این است که هرکدام، یک را برای خودتان انتخاب کنید. حتما هم نباید معروف باشد. در ها، انسان های فوق العاده ای وجود دارد، آنها را هم در نظر بگیرید. دعا کنید به حق حضرت زهرا سلام الله علیها💚 ما را به شهادت برساند و این شهادت را منشا رحمت و آمرزش ما قرار دهد. و ان شاءالله شرمنده دوستان شهیدمان نشویم. هیچ چیز بالاتر از شهادت🌷 نیست. شما خواهران هم که جهاد از شما گرفته شده، می توانید شهید شوید. شما جهاد مهمتری دارید که الان به آن مشغول هستید. 🌱"آقا" را دعا کنید برای مسئولیت سنگینی که به عهده اش است. در این دنیای پر تلاطم و سختی که امروز ایشان با آن مواجه هستند، در داخل و خارج؛ دوستان نادان و دشمنان قسم خورده مجهز و مسلح و نفاق، انشاءالله خدا ایشان را کمک کند. عمر طولانی و نفوذ کلام بیشتری به ایشان بدهد و قلب ها را در تسخیرش قرار دهد. 📚برشی از کتاب به قلم علی اکبری مزد آبادی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
Ali Fani - Doaa Faraj.mp3
2.75M
#امام_زمان 🍃 🌱[ وعَظُمَ البَلاء..... وبزرگ ترین بلا دوری از توست... اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج #یا_صاحب_الزمان #جمعه_دلتنگی #دعای_فرج 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🔴 حضرت آیت‌الله‌خامنه‌ای در پیامی، اهانت اخیر یک نشریه فرانسوی به ساحت نورانی پیامبر اعظم صلّی‌الله‌
📱لوح | این فضا را خط کشی کنید🌱 🔻رهبر انقلاب: «فضای مجازی بدون اختیار ما، دارد مدیریت میشود و عوامل مسلط بین‌المللی در این فضا از لحاظ خبردهی، خبررسانی، تحلیل داده‌ها و هزاران کار دیگر بشدت فعالند. نمیشود مردممان را در این فضا، بی‌پناه رها کنیم.» ۹۹/۶/۲ #حضرت_آیت_الله_خامنه_ای 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
📢هرکارۍ ڪه به ذهنتان مۍآید در این دوره و زمانه، تا "ظهور"نشده بکنید! 😔جلوترها نگران این بودیم ڪه بمیریم [درحالیکه] ظهور نشده؛ حالا نگرانیم بمانیم [درحالیکه] شده [باشد]! چون بعد، [امام زمان عج] از ما می‌پرسد؛ كه وقتی من نبودم شما چکار کردید؟ چه چیزی به ایشان بگویم؟؟؟😢 🌱آیت‌الله‌حائرۍشیرازی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
📝 #خاکریز_دلنوشته_ها 🍃با سلام و عرض ارادت خدمت همه ی شهداء ،خصوصا حاج قاسم عزیز سردار دلہا♡ ، 🍃حا
🌹 دلم تنگ چشمهای دریایی ات است ای کاش همه ے ما می رفتیم و تو مے ماندے....😭 به امید ظهور🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
کدخدایی.mp3
14.01M
#گلزار_شهدای_کرمان #رادیو_گلزار ♦️ تجمع مردم انقلابی در گلزار شهدای کرمان به منظور اعلام انزجار از کسانی که به ساحت مقدس رسول اکرم(ص) و قرآن کریم اهانت کردند. 🎵مداح اهل بیت آقای کدخدایی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔹صفحه : ۴۸_۴۷ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🔸فصل چهارم 🦋 یادم است شیفت کتابخانه را که یکی از موسسان اصلی آن بودند به بنده و یکی از دوستانم واگذار کرده بودند. آنقدر در مورد رسالت این کار توضیح میدادند که ادم فکر میکرد اگر سهوا هم قصوری پیش بیاید ، نزد مقصر است ، چون وقتی خودشان بودند از جان مایه می گذاشتند . شخصأ کتابها را به در خانه افرادی که هنوز لذت مطالعه را نچشیده بودند تحویل می داد و با خوشرویی سفارش کتاب مورد درخواست را می گرفت . بعدا همین آدمها از عضو های فعال و ثابت دوازده کتابخانه ای شدند که در سطح مساجد گسترش پیدا کرده بود . آنها هنوز می گویند، ما قبل از علاقه به کتاب شیفته علی آقا شده بودیم ! این روحیه را به برادر کوچکترمان، محمود هم منعکس کرده بود . ما هم می دانستیم او را برای چه راهی آماده می کند، یادم است محمود سه _ چهار سال بیشتر نداشت اما علی آقا سعی می کرد در هر فرصتی او را به کنار خود بکشد . درست، مثل آدمهای بزرگ با او برخورد می کرد . این انس و الفت در دوران دفاع مقدس صد چندان شد ، به شکلی که هرجا علی آقا می رفت ، محمود هم با او بود . محمود ، راه و رسم زندگی را از علی آقا یاد گرفت و او را همیشه به چشم معلم دین و معرفت خودش معرفی می کرد . من مفهوم برادری را تا زمانی که این دو بزرگوار زنده بودند، به چشم خود می دیدم . در آخر هم این دو به فاصله یک ساعت از هم به دیدار معبود شتافتد . بعد از علی آقا و محمود فکر می کردیم روحیه پدر پیرمان شکسته شده و دیگر حوصله هیچ کس و هیچ چیز را ندارد . اما وقتی آمدند به او دلداری بدهد، گفت : «ما خیلی وقت است که علی را به خدای خودش سپرده ایم یعنی امانت خودش را به خودش پس داده ایم . علی سالها پیش شد ، اما بعضی ها تازه متوجه شدند.» بعد گفت : « علاوه بر خودم و پسرم ، من چهار تا نوه هم دارم که اگه نیاز باشد ، به می رویم .» روزی قبل از اینکه بچه ها را به جبهه بفرستد دیدم که با لباس بسیجی در پاشنه در ایستاده است، گفتم: «کجا پدر؟ » گفت : « تفنگ علی زمین نیفتاده، اما من هم سهمی دارم . باید بروم .» و رفت . و چه پاک و مطهر بود علی آقا . وقتی به یاد آن حجب و حیای مؤمنانه اش می افتم با خودم می گویم کاش بیشتر می ماند. در یک بعدازظهر جمعه ، علی آقا را خیلی ناراحت دیدم . او معمولا آرام بود . اما وقتی از چیزی آزرده می شد یا چیزی درونی عذابش می داد، فقط سکوت می کرد. آن روز، این سکوت طولانی، ناراحتی درونی اش را برایم آشکار ساخت . گفتم : « اتفاقی افتاده علی آقا، خیلی ناراحت هستی؟! » با همان حجب و حیای همیشگی اش گفت : « امروز در یک مرتبه پرده قسمت زنانه کنده شد و من ناخودآگاه چشمم به زنی افتاد که چادر به سر نداشت و موهایش کاملا مشخص بود . حالا پیش خودم خجالت زده و ناراحتم . کاش این خواهران، در قسمت زنانه هم مواظب خودشان باشند تا در چنین مواقعی، خدای نکرده ، ثواب نماز به گناه آلوده نشود .» 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman