📌#روایت_کرمان
🌿دانشجو معلم بود؛ از تهران آمده بود. همان روز سیزدهم رسیده بود کرمان و مستقیم رفته بود گلزار شهدا که...
رفتم خوابگاه دانشگاه فرهنگیان، پیش دوستانش تا حرفی بشنوم و کمی فائزه را بشناسم. اما چیزی جز هق هق گریه نشنیدم. تا اینکه یکیشان گفت: «میخواست نویسنده✍ بشه، داستان بنویسه، دنبال دورهی داستان کودک و نوجوان بود.»
و من خودم را جلو کشیدم: «خب چیزی هم نوشته؟»
😭اما جز هق هق گریه نشنیدم.
حالا من فائزه را ول نمیکنم. مدام او را میکشم کنار میز و صندلیام. او پر بوده از داستانهای ننوشته.
صدایش میکنم و میگویم؛ فائزه! چه داستانی دوست داشتی بنویسی؟ من برایت مینویسم!
میگویم؛ فائزه! این داستان هم به خاطر تو.
میگویم؛ فائزه! برایم درستش کن، غلطهایش را تو بگو.
✏️قلمم را شل میگیرم تا او بیاید و توی دستهای من بچرخاندش.
او بلد است.
🥀شهیده فائزه رحیمی
📝 راوی : محدثه اکبرپور
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ| وعدهای که به آن عمل شد...
🔹حضور سرزده رهبر انقلاب بر مزار شهید پوریا احمدی، بخاطر وعدهای که به فرزند شهید داده بودند
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
✍عکس ماندگار شهید #حاج_قاسم سلیمانی و شهید حاج قاسم میرحسینی قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله کرمان...
🔸شهید قاسم سلیمانی: وقتی در جبهه میپیچید که شهید میرحسینی آمده والله قسم انگار یک لشکر میآمد شهید میرحسینی بزرگ لشکر ثارالله بود و تاثیر زیادی در جبهه داشت جای خالی او را همیشه در ماموریتها حس میکنم.
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فرمانده سردار یا سرباز کافی بود فقط اسمش بیاید نظم دشمن را بهم می زد چنان خط مقدم را قدم می زد که انگاری میان کوچه های خلوت کرمان قدم می زد...
#حاج_قاسم
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خوا
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان»
🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خوا
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم »
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «دردانه کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : پنجم
🔸صفحه: ۴۹۱_۴۹۳
🔻 قسمت ۲۷۲
هم رزم شهید: شیخ محمد (ابوصالح)
حاج حسین و ابوحامد، کنار هم نشسته بودند. هرازگاهی گروهی از بچههای فاطمیون میآمدند. حواسم نبود کدام یک از بچهها هستند. همه ی حواسم به بالای تل بود. به دلم افتاد که دوباره بالای تل بروم و از سوراخی که در صخرهها بود، نگاه کنم. به حاج حسین گفتم تیراندازی نمیکنم. فقط میخوام نگاه کنم ببینم دشمن داره عقب نشینی میکنه یا نه. برم وضعیتشون رو ببینم...؛ چون از همان نقطه، بالا آمدن شان را میدیدم و به طرف شان تیراندازی میکردیم. رفتم نگاه کنم. شیخ علی (ابوهدی) پشت سرم آمد. من چهار زانو نشسته بودم. یک صخره جلویم و یکی هم پشت سرم بود. شاید دو یا سه متر با ابوحامد و حاج حسین فاصله گرفته بودیم. انگار به شیخ علی (ابوهدی) الهام شده بود؛ بهم گفت شیخ ابوصالح، احساس میکنم چیزی میخواد بیاد طرف مون. خودت رو نگه دار. این را که گفت، ناخودآگاه دستم را دور سرم گرفتم تا ترکش کمتری بخورم. شیخ علی (ابوهدی) هم پشت صخرهای پشتی ام نشست و صلاحش را روی سرش گذاشت. ناگاه نگاهم افتاد به آسمان. دیدم خمپارهای مستقیم به طرف مان میآید. سرم را پایین گرفتم. خمپاره خورد به صخرهای که پشت سرم و بین من و شیخ علی (ابوهدی) بود. چند لحظه هیچ نفهمیدم. به خودم که آمدم، خودم را تکان دادم، دیدم هیچ نشده. فقط زوزه ی سوت انفجار در گوشم پخش میشد. کمی موجی شده بودم. به عقب نگاه کردم. دیدم حاج حسین و شیخ علی سمت من میدوند. بلند شدم دویدم به طرف شان. گفتم کجا دارین میآیین؟ داد میزدم سنگر رو رها نکنید...، و به طرف شان میدویدم و ازشان میخواستم برگردند. هیچ حالی ام نبود. به خودم آمدم و دیدم کلاش توی دستم نیست. متوجه شدم که از کتفم خون میریزد. مطمئن بودم که آسیب جدی ندیدهام؛ چون خیلی راحت میتوانستم تمام عضلات بدنم را تکان بدهم. دردی احساس نمیکردم. فقط لباسم خونی شده بود. به سنگر برگشتم. کلاشم سیاه شده بود و نمیتوانستم ازش استفاده کنم. کناری انداختم و برگشتم عقب.
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
💠 امام صادق علیه السلام:
🔸آسايش دل را جستجو كردم و آن را در كمى مال و ثروت يافتم.
📚 مستدرك الوسائل: ۱۲/۱۷۴/۱۳۸۱۰
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔸جام جهان نماست، در این قطعه از بهشت
آرامِ جان ماست در این قطعه از بهشت
🔸فوج فرشتگان به نیایش نشستهاند
آوای «ربّنا»ست در این قطعه از بهشت
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔰اطلاعیه
🌷مراسم بزرگداشت چهلم،شهدای حمله تروریستی کرمان
🔹شنبه ۲۱بهمن
ساعت۹صبح
🔹گلزار شهدای کرمان🔹
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
💢خدا رحمت کند آقای مشکینی را؛
یکبار قبل از انتخاباتی در خطبه هایش انتخابات را تشبیه می کرد به کربلا و می فرمود :
🔸صحنه انتخابات صحنه کربلا است.
کسی که در انتخابات شرکت نمی کند گویا دارد یزید را یاری می کند.
🔸کسی که در انتخابات شرکت می کند ولی رای سفید می دهد انگار در کربلا است ولی تیر به سوی هدف خاصی نمی اندازد.
🔸کسی که به غیر صالح رأی می دهد گویا دارد علیه امام حسین شمشیر می زند.
🔸کسی که می گردد و اصلح را انتخاب می کند گویا دارد از امام حسین دفاع می کند.
🔻رأی مسئولیت آور است. با دقت و بصیرت رای دهیم
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
📸 صبح امروز، صبحانه شهدایی در گلزار شهدای کرمان
#حاج_قاسم
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman