گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه چهارم جنوب ایران🇮🇷 دهه شصت . #ج
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه پنجم
#فرمانده لشکر۴۱ثارللّه بود،ماهم بچه های هرمزگان.
تیرماه سال۶۵بود و #جبهه ها برای عملیات به نیروی غواص نیاز داشت.
#حاج_قاسم ما را خواست و در جلسه ای توجیه کرد.کار سخت بود، نیروی توانمندکم بود،حاجی گفت:
_نیاز به تقویت و افزایش گردان غواص داریم و بچه های هرمزگان می توانند.بروید و مقدمات راه اندازی گردان های غواصی را آماده کنید.
ما قبول کردیم چون او فرموده بود؛اما او هم حال ما را می دانست، اول راهیمان کرد مشهد پابوس امام رضا.
وقتی برگشتیم آماده بودیم سخت ترین کارها را انجام دهیم و همین هم شد،درخشش گردان ۴۲۲در عملیات سه ماه بعد.
✨فرمانده که باشی،نیروهایت را می شناسی!
نمی گویی:می شود؟می توانی؟
می گویی:انجام بدهید.
این خودش بار معنایی خاصی دارد. یعنی شما می توانید.یعنی کار برای مؤمن باز نیست،یک نقطه شروع حرکت است.
فرمانده که باشی نیاز نیروهایت راهم می دانی.
توکل و توسل رمز شروع امیدوارانه است ورمز پایان سعادت طلبانه!
با توکل، نیاز را به نیرو می گوید و او را رهسپار حریم یاری می کند تا با توسل، امر #ولی_فقیه ش را انجام دهد.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب:حاج قاسم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
💥عشق جوشید...
🌴و خرمشهر راکد و خموش و خسته نشد
🌴نخل هایش اگرچه خون می خورد
🌴ریشه هایش اما به غم بسته نشد
3خرداد، روز #فتح_خرمشهر
در عملیات بیت المقدس و روز #مقاومت گرامی باد.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
🕙ساعاتی پیش ...
بزرگداشت سوم خرداد
سالروز آزادسازی شهر
حماسه وخون،خرمشهر
درکنارمرقد#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
📸 تصویر #شهید_ناصر_فولادی ، از شهدای استان #کرمان در دیدار مجازی دانشجویان با رهبر انقلاب #حنظله_کر
#سال_روز_شهادت
🌷حنظله لشکر🌷
🌺مراسم عقد و ازدواجش
که تمام شد،درنگ راجایز
ندانست ، بعد از صحبت
با همسرش...
بلا فاصله راهی جبهه
شد.بیست روز از رفتنش
نگذشته بود که...
خبر #شهادتش همه جا
پیچید...
ناصر فولادی هم پرواز
کرد و آسمانی شد...
از آن به بعد بود که به
حنظله ی #شهدای کرمان
معروف شد.
#شهید_ناصر_فولادی
🌹شهادت: سوم خرداد،
فتح خرمشهر
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#خاکریز_دلنوشته_ها 🍃🌸🍃 سلام سردار دلاورم✋🏻 ای ڪسی ڪه #اسلام را عزیز ڪردی، و خداوند تو را پیش چشم
#خاکریز_دلنوشته_ها🌷
درود بــرباباے وطــنـم
عــشــ♥️ــق وطــنـم
شهــادتت مبــارڪ💚
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
4_5927224635652310896.mp3
10.75M
💔خدا حافظ ای سفره سبز افطار....
😔دعای سحر با چشای گوهربار...
خداحافظ ای گریه های شبونه...😭
💚برو ماه رحمت به امید دیدار....
تا حرف رفتن میزنی ته دلم میلرزه😔
ماه رمضون یک روزتم به کل سال می ارزه💔
💞تازه عادت کرده بودم به دعای ابو حمزه...😭
🎤بانوای:
کربلایی جواد مقدم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
به پایان آمد این ماه و عبادت همچنان باقیست
برای ما حرم بنویس، نجف تا کربلا کافیست...
🌸عیدبندگی مبارک🌸
#رمضان
#عید_فطر_مبارک💐
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه لایو گلزار شهدا 📱صفحه اینستاگر
🍃بسم الله قاصم الجبارین🍃
❌متاسفانہ صفحه اصلے گلزار شہدای ڪرمان توسط اینستاگرام بسته شد...
✅لطفا صفحه جدید ما رو فالو،
و به دوستانتان معرفے ڪنید🌹🍃
📱صفحه جدید اینستاگرام ما:
@golzar_shohada_kerman
🔴لطفا اطلاع رسانی کنید🍃
#با_ما_همراه_باشید
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت "مادرشهید"
🔹صفحه ١٨٢-١٨١
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_هفتاد_و_نهم🦋
((جراحت گلو و تارهای صوتی))
سمت راست و به فاصلهٔ بیست متر، سر پیچ شیار دیگری، چند #عراقی مشغول گفتگو بودند.
ما فقط صدای خنده و قهقهه شان را می شنیدیم.
ستون همان جا نشست. محمّدحسین،
#تخریب_چی را داخل #میدان_مین فرستاد و گفت: «برو ببین وضع از چه قرار است و تا کجا می توانیم پیش برویم.»
چهار طرفمان #سنگر کمین عراقی بود؛
یعنی کلاً تو دل دشمن بودیم. تخریب چی
جلو رفت و وارد میدان مین شد.
من دوربینِ دید در شب را برداشتم و او را نگاه کردم. داخل میدان فقط چند رشته سیم خاردار وجود داشت.
هیچ مینی به چشم نمی خورد. تخریب چی بعد از چند دقیقه برگشت.
محمّد حسین گفت: «چه خبر؟»
تخریب چی جواب داد: «توی میدان مین هیچ مینی نیست، فقط سیم خاردار کشیده اند.»
محمّد حسین گفت: «خودم هم باید ببینم.»
و بلند شد و همراه تخریب چی جلو رفت. هنوز یکی، دو دقیقه از رفتن آن ها نگذشته بود که ناگهان صدای انفجار شدیدی💥به همراه شعلهٔ بزرگی به هوا بلند شد!
برای لحظاتی همگی سر جایمان میخکوب شدیم. نفس ها توی سینه هایمان حبس شده بود. 😧
نمی دانستیم چه اتّفاقی افتاده است. صدای نالهٔ تخریب چی را شنیدیم و صدای محمّد حسین که مرتب سرفه می کرد.
با عجله بلند شدیم و به طرف آن ها دویدیم. محمّد حسین همین طور که سرفه می کرد، به ما رسید.
هر چه می خواست جلوی سرفه اش را بگیرد، نمی توانست.
نگاه کردم، ترکش زیر گلویش خورده بود. مانده بودیم چه کنیم!!
در آن شرایط حسّاس و در دل دشمن چطور جلوی صدای محمّد حسین و تخریب چی را بگیریم..؟!
عراقی ها در فاصلهٔ بیست متری ما بودند. صدای انفجار و شعله های آتش را حتماً دیده بودند، ناله های تخریب چی و صدای سرفه های محمّد حسین هم خیلی بلند بود.
الآن بود که روی سرمان خراب شوند. همگی آیهٔ «وَ جَعَلنا....» را می خواندیم.
محمّد حسین به طرف تخریب چی اشاره کرد. من و حمید بالای سرش رفتیم، کنار سیم خاردار روی زمین افتاده بود.
ظاهراً مینِ منفجر شده پایه دار بود، یعنی یک چیزی مثل مین سوسکی.
این مین، چهل سانتی متر از سطح زمین فاصله دارد و از چهار طرف به وسیلهٔ سیم، تله شده بود.
منطقه، کوهستانی بود و آب باران میدان مین را شسته بود. مین هم کج شده و سیم تله روی زمین افتاده بود؛
به همین سبب تخریب چی بدون اینکه متوجّه شود، پایش را روی سیم گذاشته بود و مین منفجر شده و یک ترکش به مچ پای تخریب چی و یک ترکش هم زیر گلوی محمّد حسین اصابت کرده بود.
به کمک #حمید_مظهری_صفات سعی کردیم تا تخریب چی را از میدان مین خارج کنیم.
قمقمهٔ تخریب چی لای سیم خاردار گیر کرده بود. وقتی او را کشیدیم، سر و صدای قمقمه و سیم خاردار هم به بقیّه
صداها اضافه شد.
حسابی ترسیده بودیم.😰
هر لحظه منتظر بودیم تا عراقی ها بالای سرمان برسند.
مات و مبهوت تلاش می کردیم تا هر چه سریع تر از.....
🍃🌸🍃
شهید "حمید رضا مظهری صفات" ، در سال 1340 در خانواده ای مذهبی در کرمان متولد شد.
تحصیلاتش را تا چهارم دبیرستان ادامه و سپس داوطلبانه به جبهه رفت و سرانجام
در سال 62 در منطقه شرمانی، به درجه رفیع #شهادت نائل آمد. 🕊
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
#اطلاعیه ❕
🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم.
لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار:
#شهید_محمدرضا_کارآمد
و
#شهید_اکبر_انجم_شعاع
خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی
@GSK_Admin
ما را یاری نمایند.
با سپاس از همکاری و همراهی شما...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه پنجم #فرمانده لشکر۴۱ثارللّه بود
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه ششم
ازاشراربودند.سیستان وکرمان را ناامن کرده بودند.
اسلحه به دست وباج گیر.
ازاهالی همان روستاهای اطراف،بیکار وسربه هوا.
حاج قاسم فرمانده سپاه ثارالله بود وموظف به برقراری امنیت.
چند وجهی کارکرد.چه جنگید،چه کنارشان قرارگرفت،چه تامین شان کرد،چه...
اسلحه هارا گرفت وبه جایش موتورآب برایشان تهیه کرد تاروی زمین هایشان کشاورزی کنند.
ارباب خودشان باشندتازورگیر!
حالا همین ها کشاورزان معروفی هستند که هوای بقبه را دارند.
🍃خیلی افراد می گویند:فایده ندارد،این الوات ها آدم نمی شوند.
محبت حاج قاسمی میخواهند!
درایت،همت وآینده نگریش!
بی راه رفته هارا به راه می آورد،دل گرفته هارا آزاده ...
حاج قاسم گفته بود که تمام بی حجاب ها...دختران منند...
فرزندان حاج قاسم ،باید خودشان راشبیه اندیشه پدرشان کنند...
آن هم پدری به نام #حاج_قاسم که افتخار فرامرزی است!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب:حاج قاسم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
➕ تقوا یعنۍ
اینکہ هر لحظه حواست جمع باشھ،
انگار که وسط #میدون_مین قرار
دارۍ.
هر لحظه ممکنه پات بره روی #مین!
تا این حد مراقبہ داریم ما؟.. :)
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت "مادرشهید"
🔹صفحه ۱۸۴_۱۸۳
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
#پارت_هشتادم 🦋
((جراحت گلو و تارهای صوتی))
<ادامه>
مات و مبهوت تلاش می کردیم تا هر چه سریع تر از #منطقه خارج شویم.
همهٔ اسلحه ها را از روی شانه برداشته بودیم و در حالی که از ضامن خارج بود به دست گرفته بودیم.
در همین موقع بلدچی که از همه بیشتر ترسیده😧 بود، راه افتاد که از شیار بالا برود وفرار کند.
حمید با عجله دوید و پایش را گرفت و کشید پایین.
گفت:«کجا می خواهی بروی؟»
بلدچی گفت: «می خواهم بروم بالا، #عراقی_ها الآن می رسند.»
حمید گفت: «بالا بروی بدتر است، یک راست می روی توی شکمشان، همین جا بمان، الآن همه با هم می رویم.»
و رو کرد به من گفت: «تو مواظب این بلدچی باش، یک وقت راه نیفتد برود تا من به بچّه ها برسم!»
من آمدم کنار ايستادم. حالا هم باید مواظب بلدچی باشم که فرار نکند و کار دست خودش و ما ندهد و هم مواظب اطراف که عراقی ها سر نرسند و هم حواسم به بچّه ها باشد که ببینیم چه می کنند.
حمید بالاخره موفّق شد تا #تخریب_چی را از لای سیم خاردار بیرون بکشد.
فرصت کمی داشتیم، باید هر چه سریع تر به عقب بر می گشتیم.
حمید به #محمّد_حسین و تخریب چی کمک کرد تا راه بیفتد.من هم از پشت سر حواسم به بچّه ها، بلد چی و عراقی ها بود.
در برگشت دوباره به همان بوته ای رسیدیم که وسطش #میدان_مین منوّر بود.
حمید خم شد و دستش را بالای سیم تله گرفت. بچّه ها یکی یکی از روی سیم رد شدند.
از شیار که عبور کردیم، تازه وارد یک کفی شدیم.
همه با هم و از ته دل آیهٔ «وَجَعَلنا...» را می خواندند.
خیلی عجیب بود، هنوز هیچ کس به تعقیب ما نیامده بود. گویا «وَجَعَلنا....» عراقی ها را حسابی کر و کور کرده بود.
با آن انفجار مهیب💥 و آن شعلهٔ شدیدی که از یک کیلومتری مشخّص بود، با آن سرو صدایی که محمّد حسین و تخریب چی راه انداخته بودند و با آن موقعیّتی که ما در دل #دشمن و زیر گوش عراقی ها داشتيم، باید دیگر کارمان ساخته شده باشد، امّا هنوز از عراقی ها خبری نبود.
پای تخریب چی #مجروح شده بود و نمی توانست خیلی تند حرکت کند.
یک دستش زیر شانهٔ محمّد حسین بود و دست دیگرش دور گردن حمید.
با همهٔ این حرف ها سعی می کردیم تا جایی که امکان دارد سریع تر راه برویم.
من همچنان مراقب اطراف، به خصوص پشت سرمان بودم.
هر لحظه انتظار می کشیدم که عراقی ها گشتی هایشان را دنبالمان بفرستند.😨
آخرین کمین را هم پشت سر گذاشتیم و بعد از عبور از کفی وارد شیار یک رودخانهٔ بزرگ شدیم.
هنوز خیلی راه مانده بود. حداقل باید دو ساعت دیگر راه برویم.
در این فاصله صدای محمّد حسین هم قطع شده بود و اصلاً نمی توانست حرف بزند.
در همین اوضاع و احوال یادمان افتاد که یک مصیبت دیگر هم در پیش داريم.
#خط_مقدّم خودمان دست#ارتش بود. و با توجّه با هماهنگی های انجام شده ما خیلی زودتر از موعد مقرّر بر می گشتیم؛
چون اتّفاقی که افتاد، مانع از آن شد که کارمان را انجام دهیم و حالا اگر می خواستیم بی توجّه به این مسئله برگردیم، حتماً نیروهای خودی ما را با عراقی ها اشتباه می گرفتند و به رگبار می بستند.....
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
#اطلاعیه ❕
🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم.
لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار:
#شهید_ایزدخواه_ایزدی_مقدم
و
#شهید_مهدی_محمد_رفیعی
خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی
@GSK_Admin
ما را یاری نمایند.
با سپاس از همکاری و همراهی شما...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه ششم ازاشراربودند.سیستان وکرمان را
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه هفتم
احمد کاظمی بود، #سردار_شهید_احمد_کاظمی.
قاسم سلیمانی بود،#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی،
بقیه سرداران...
جلسه مهمی بود وحضورفرمانده هان! طول کشید.
سرسفره که رفتند،رنگینی🍱 غذا به چشم می آمد.دوستان ارتش سنگ تمام گذاشته بودند.
اما احمد کاظمی نشست سرسفره وبا نان و پنیر وسبزی مشغول شد وهمین!
اشاره کردند به سفره و گفتند:این همه غذا هست چرا نمی خورید!؟
گفت:نه ما به این سفره ها عادت نمی کنیم بهتره از خودمان مراقبت کنیم وازاین تشریفات خالی باشیم.
حاج قاسم هم همین طور عمل کرد؛ یاد بچه های جنگ بود وشرافتی که باید حفظ می شد.
💫الناس؛مردم...علی:بردین وروش..
ملوکهم:بزرگانشان هستند.
بزرگانشان،بزرگان نظامی حاج قاسم وارند،همت،زین الدین،کاظمی...
همین است که سپاهیان بعداز ۴۱ سال هنوز هم مایه امیدند،درصف مجاهدتند،جان برکفند.
ایران🇮🇷 امن ترین کشور🌏دنیاست.
این امنیت را چه کسب تامین کرده است؟
دشمن همین رافهمیده؛
واگر بتواند در دل مردم ما بی اعتمادی نسبت به پاسداران وحافظان امنیت ایجاد کند.
بزرگترین گام را برای ناامن کردن ایران برداشته است.
زلزله،سیل،مرز...سپاه
سازندگی،سپاه
بی خود نیست آمریکا❌ وبدبخت های جیره خور داخلی در فضای مجازی این طور سپاه را می کشند...
✅عزت،اما نزد خدا است...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب :حاج قاسم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊💞🕊💞
《..بسیاری از زن ها ،
شوهران خود را
بهشتی میکنند. 》
#مقام_معظم_رهبری 💚
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان حرمت ولی فقیه را حرمت مقدّسات بدانید ..!☘ #حاج_قاس
امروز
به تقدیر الهی
از میانِ شما رفته ام!
#گلزار_شهدای_کرمان 🌺
#شهید_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
📌 #فرازی_از_وصیتنامه برادران! این دنیا سرایے بیش نیست ڪه هر چه بروید، بدان نمیرسید! این منزلگاهےست
🔵فرازهایی از وصیتنامه شهید والامقام
#شهید_محمد_نگارستانی :
برادرم(علی)!
تا میتوانی خودت را بساز .
اگر توانستی به حوزه علمیه برو و همه تان کبر و غرور و ریا و نفاق را از خود دور کنید.
نماز شب بخوانید.📿
با مردم خوب رفتار کنید.🤗
مطالعه کنید.📖
به یاد شهیدان باشید.
برایم آمرزش بطلبید و گواه باشید که من این راهِ #شهادت را با آگاهی تمام انتخاب کردم و مشتاقانه به دنبال شهادت دویدم تا بدو رسیدم .🦋
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
°°° ♥️ #پیوندتان_مبارک ♥️ و غبطه میخوریم به شما، ڪه فرمانده و یاران شهیدش، شاهدانِ پیوند آ
#گلزار_شهدای_کرمان
عقد آسمانی درگلزار مطهر شهدای کرمان
بہ مناسبت #عید_فطر
💐پیوندتان مبارک💐
•••
🌺واحدفرهنگی گلزار شهدای
کرمان آمادگی خود را برای
برگزاری مراسم عقد زوجهای
متقاضی اعلام می دارد.
برای هماهنگی به آدرس زیر
مراجعه نمایید:
@GSK_Admin
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان عقد آسمانی درگلزار مطهر شهدای کرمان بہ مناسبت #عید_فطر 💐پیوندتان مبارک💐 •••
#گلزار_شهدای_کرمان
🕠ساعتے پیش
و چه زیبا این گلگون ڪفن هاے عاشق را
به شهادت پیوند مبارڪتان برگزیدید.💍
با آرزوے شادڪامے🌹
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#خاکریز_دلنوشته_ها🌷 درود بــرباباے وطــنـم عــشــ♥️ــق وطــنـم شهــادتت مبــارڪ💚 #شهید_حاج_قاسم
#خاکریز_دلنوشته_ها 📜
سردار شهید عزیزم !
سردار فداکار و رشید #اسلام و جان نثار !
امیدوارم که با محمد و آل محمد (ص) محشور گردی؛همچنین، همراهان و همرزمان شما با شهدای #کربلا محشور گردند
و برای #فرج امام زمان (عج) دعا کنید🤲
و همچنین دعا کنید که ما و فرزندانِ ما هم مثل شما، پاکیزه در راه خدا #شهید گردیم ..؛
"شهید واقعی" !
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت "مادرشهید"
🔹صفحه ١٨۶_١۸۴
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_هشتاد_و_یکم 🦋
((جراحت گلو و تارهای صوتی))
چون اتّفاقی که افتاد، مانع از آن شد که کارمان را انجام دهیم و حالا اگر
می خواستیم بی توجّه به این مسئله برگردیم، حتماً نیروهای خودی، ما را با عراقی ها اشتباه می گرفتند و به رگبار می بستند؛
البته حق داشتند، چون نمی دانستند چه اتفاقی برای ما افتاده است.
در بد مخمصه ای گیر کرده بودیم.
ترکش خورده بود توی پای #تخریب_چی
و راه نمی توانست برود و محمّدحسین
هم ترکش خورده بود توی گلویش و حرف نمی توانست بزند.
اگر می رفتیم، نیروهای خودی ما را
می زدند و اگر می ماندیم ،
گشتی های دشمن از راه می رسیدند.
دیگر حسابی کلافه شده بودیم.
تصمیم گرفتیم تا جایی که امکان دارد خودمان را به خط خودی نزدیک کنیم.بچّه ها همه خسته بودند.😓
در فاصله ای نه چندان دور از خط مقدم ، کنار تخته سنگی توقف کردیم.
ساعت حدود یک نیمه شب بود.
می بایست تا ساعت سه که زمان بازگشت بود، همان جا صبر می کردیم.🕒
دیگر از #منطقه خطر دور شده بودیم که عراقی ها تازه شروع کردند به منّور زدن روی محور.
احتمالاً می خواستند منطقه را برای گشتی هایشان روشن کنند.
با این حال، نباید احتیاط را از دست می دادیم؛ در حالی که روی تخته سنگ استراحت می کردیم، مراقب اطراف و سمت عراقی ها نیز بودیم.
حمید رو کرد به من و گفت:
«شماها همینجا بنشینید، من می روم طرف خطّ خودی، شاید بتوانم نزدیک بشوم و ارتشی ها را باخبر کنم.»
محمّدحسین تا این جمله را شنید، خیلی تند با دست اشاره کرد و نگذاشت حمید برود.
دوباره نشستیم!
حمید آهسته خودش را کنار من کشید و به آرامی گفت:« عبّاس!...تو سر محمّدحسین را گرم کن و مواظب باش نفهمد تا من بروم!»
گفتم:«حمید نرو!
خیلی خطرناک است😧، ممکن است ارتشی ها اشتباه بگیرند و به رگبارت ببندند، صبر کن همه باهم می رویم.»
گفت:«نمی شود زیاد صبر کرد. همینطور دارد از بچّه ها خون می رود😥.
تازه عراقی ها هم هر لحظه ممکن است از راه برسند.»
گفتم:«من نمی دانم ولی محمّدحسین ناراحت می شود.»
این زمزمۂ آهسته ما را محمّدحسین شنید، تا حمید آمد دوباره چیزی بگوید، یک مرتبه بلند شد و ایستاد؛
حرف که نمی توانست بزند، با دست جلوی حمید را گرفت و اشاره کرد نباید از جایش تکان بخورد.
در واقع با اشاره دست فهماند که بنشین و حرکت نکن؛✋
وقتش که شد، همه باهم می رویم.
حدود دو ساعت روی تخته سنگ نشستیم، نزدیکی های ساعت سه بود که محمّدحسین بلند شد و اشاره کرد راه بیفتیم.
دیگر مشکلی نبود؛
در آن ساعت نیروهای خودی انتظار داشتند که برگردیم.
به خطّ که رسیدیم، کلمه رمز را گفتیم و وارد شدیم.
بعد بلافاصله سوار ماشین شدیم و به طرف مقرّ خودمان حرکت کردیم.
محمّدحسین، #مهدی_شفازند را بیدار کرد و با تخریب چی به سمت اسلام آباد حرکت کردند و واقعاً خدا به هردوی آن ها رحم کرد؛
چون خونریزی از محلّ جراحت آن ها را تا مرز بیهوشی رسانده بود!
جالب اینکه مهدی می گفت " او در همان حال بیهوشی لب هایش تکان می خورد و #ذکر می گفت!!!!"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
#اطلاعیه ❕
🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم.
لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار:
#شهید_عباس_طاهری
و
#شهید_اسماعیل_فدائی
خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی
@GSK_Admin
ما را یاری نمایند.
با سپاس از همکاری و همراهی شما...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman