eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.4هزار دنبال‌کننده
23.7هزار عکس
9.6هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه ششم ازاشراربودند.سیستان وکرمان را
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه هفتم احمد کاظمی بود، . قاسم سلیمانی بود،، بقیه سرداران... جلسه مهمی بود وحضورفرمانده هان! طول کشید. سرسفره که رفتند،رنگینی🍱 غذا به چشم می آمد.دوستان ارتش سنگ تمام گذاشته بودند. اما احمد کاظمی نشست سرسفره وبا نان و پنیر وسبزی مشغول شد وهمین! اشاره کردند به سفره و گفتند:این همه غذا هست چرا نمی خورید!؟ گفت:نه ما به این سفره ها عادت نمی کنیم بهتره از خودمان مراقبت کنیم وازاین تشریفات خالی باشیم. حاج قاسم هم همین طور عمل کرد؛ یاد بچه های جنگ بود وشرافتی که باید حفظ می شد. 💫الناس؛مردم...علی:بردین وروش.. ملوکهم:بزرگانشان هستند. بزرگانشان،بزرگان نظامی حاج قاسم وارند،همت،زین الدین،کاظمی... همین است که سپاهیان بعداز ۴۱ سال هنوز هم مایه امیدند،درصف مجاهدتند،جان برکفند. ایران🇮🇷 امن ترین کشور🌏دنیاست. این امنیت را چه کسب تامین کرده است؟ دشمن همین رافهمیده؛ واگر بتواند در دل مردم ما بی اعتمادی نسبت به پاسداران وحافظان امنیت ایجاد کند. بزرگترین گام را برای ناامن کردن ایران برداشته است. زلزله،سیل،مرز...سپاه سازندگی،سپاه بی خود نیست آمریکا❌ وبدبخت های جیره خور داخلی در فضای مجازی این طور سپاه را می کشند... ✅عزت،اما نزد خدا است... 📚منبع کتاب :حاج قاسم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊💞🕊💞 《..بسیاری از زن ها ، شوهران خود را بهشتی میکنند. 》 💚 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
📌 #فرازی_از_وصیتنامه برادران! این دنیا سرایے بیش نیست ڪه هر چه بروید، بدان نمیرسید! این منزلگاهےست
🔵فرازهایی از وصیتنامه شهید والامقام : برادرم(علی)! تا میتوانی خودت را بساز . اگر توانستی به حوزه علمیه برو و همه تان کبر و غرور و ریا و نفاق را از خود دور کنید. نماز شب بخوانید.📿 با مردم خوب رفتار کنید.🤗 مطالعه کنید.📖 به یاد شهیدان باشید. برایم آمرزش بطلبید و گواه باشید که من این راهِ را با آگاهی تمام انتخاب کردم و مشتاقانه به دنبال شهادت دویدم تا بدو رسیدم .🦋 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
°°° ♥️ #پیوندتان_مبارک ♥️ و غبطه میخوریم به شما، ڪه فرمانده و یاران شهیدش، شاهدانِ پیوند آ
عقد آسمانی درگلزار مطهر شهدای کرمان بہ مناسبت 💐پیوندتان مبارک💐 ••• 🌺واحدفرهنگی گلزار شهدای کرمان آمادگی خود را برای برگزاری مراسم عقد زوجهای متقاضی اعلام می دارد. برای هماهنگی به آدرس زیر مراجعه نمایید: @GSK_Admin 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان عقد آسمانی درگلزار مطهر شهدای کرمان بہ مناسبت #عید_فطر 💐پیوندتان مبارک💐 •••
🕠ساعتے پیش و چه زیبا این گلگون ڪفن هاے عاشق را به شهادت پیوند مبارڪتان برگزیدید.💍 با آرزوے شادڪامے🌹 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#خاکریز_دلنوشته_ها🌷 درود بــرباباے وطــنـم عــشــ♥️ــق وطــنـم شهــادتت مبــارڪ💚 #شهید_حاج_قاسم
📜 سردار شهید عزیزم ! سردار فداکار و رشید و جان نثار ! امیدوارم که با محمد و آل محمد (ص) محشور گردی؛همچنین، همراهان و همرزمان شما با شهدای محشور گردند و برای امام زمان (عج) دعا کنید🤲 و همچنین دعا کنید که ما و فرزندانِ ما هم مثل شما، پاکیزه در راه خدا گردیم ..؛ "شهید واقعی" ! 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت "مادرشهید" 🔹صفحه ١٨۶_١۸۴ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((جراحت گلو و تارهای صوتی)) چون اتّفاقی که افتاد، مانع از آن شد که کارمان را انجام دهیم و حالا اگر می خواستیم بی توجّه به این مسئله برگردیم، حتماً نیروهای خودی، ما را با عراقی ها اشتباه می گرفتند و به رگبار می بستند؛ البته حق داشتند، چون نمی دانستند چه اتفاقی برای ما افتاده است. در بد مخمصه ای گیر کرده بودیم. ترکش خورده بود توی پای و راه نمی توانست برود و محمّدحسین هم ترکش خورده بود توی گلویش و حرف نمی توانست بزند. اگر می رفتیم، نیروهای خودی ما را می زدند و اگر می ماندیم ، گشتی های دشمن از راه می رسیدند. دیگر حسابی کلافه شده بودیم. تصمیم گرفتیم تا جایی که امکان دارد خودمان را به خط خودی نزدیک کنیم.بچّه ها همه خسته بودند.😓 در فاصله ای نه چندان دور از خط مقدم ، کنار تخته سنگی توقف کردیم. ساعت حدود یک نیمه شب بود. می بایست تا ساعت سه که زمان بازگشت بود، همان جا صبر می کردیم.🕒 دیگر از خطر دور شده بودیم که عراقی ها تازه شروع کردند به منّور زدن روی محور. احتمالاً می خواستند منطقه را برای گشتی هایشان روشن کنند. با این حال، نباید احتیاط را از دست می دادیم؛ در حالی که روی تخته سنگ استراحت می کردیم، مراقب اطراف و سمت عراقی ها نیز بودیم. حمید رو کرد به من و گفت: «شماها همینجا بنشینید، من می روم طرف خطّ خودی، شاید بتوانم نزدیک بشوم و ارتشی ها را باخبر کنم.» محمّدحسین تا این جمله را شنید، خیلی تند با دست اشاره کرد و نگذاشت حمید برود. دوباره نشستیم! حمید آهسته خودش را کنار من کشید و به آرامی گفت:« عبّاس!...تو سر محمّدحسین را گرم کن و مواظب باش نفهمد تا من بروم!» گفتم:«حمید نرو! خیلی خطرناک است😧، ممکن است ارتشی ها اشتباه بگیرند و به رگبارت ببندند، صبر کن همه باهم می رویم.» گفت:«نمی شود زیاد صبر کرد. همینطور دارد از بچّه ها خون می رود😥. تازه عراقی ها هم هر لحظه ممکن است از راه برسند.» گفتم:«من نمی دانم ولی محمّدحسین ناراحت می شود.» این زمزمۂ آهسته ما را محمّدحسین شنید، تا حمید آمد دوباره چیزی بگوید، یک مرتبه بلند شد و ایستاد؛ حرف که نمی توانست بزند، با دست جلوی حمید را گرفت و اشاره کرد نباید از جایش تکان بخورد. در واقع با اشاره دست فهماند که بنشین و حرکت نکن؛✋ وقتش که شد، همه باهم می رویم. حدود دو ساعت روی تخته سنگ نشستیم، نزدیکی های ساعت سه بود که محمّدحسین بلند شد و اشاره کرد راه بیفتیم. دیگر مشکلی نبود؛ در آن ساعت نیروهای خودی انتظار داشتند که برگردیم. به خطّ که رسیدیم، کلمه رمز را گفتیم و وارد شدیم. بعد بلافاصله سوار ماشین شدیم و به طرف مقرّ خودمان حرکت کردیم. محمّدحسین، را بیدار کرد و با تخریب چی به سمت اسلام آباد حرکت کردند و واقعاً خدا به هردوی آن ها رحم کرد؛ چون خونریزی از محلّ جراحت آن ها را تا مرز بیهوشی رسانده بود! جالب اینکه مهدی می گفت " او در همان حال بیهوشی لب هایش تکان می خورد و می گفت!!!!" 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار: و خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی @GSK_Admin ما را یاری نمایند. با سپاس از همکاری و همراهی شما... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🕠ساعتے پیش و چه زیبا این گلگون ڪفن هاے عاشق را به شهادت پیوند مبارڪتان برگزیدی
دقایقی پیش .. حضور زوجی جوان بر مزار در اولین ساعات زندگی مشترکشان💍 💐شــب و روزتان منور به یاد شـــهدا💐 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه هفتم احمد کاظمی بود، #سردار_شهید_
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه هشتم بندر عباس یک جلسه بود برای ثبت نام و اعزام نیرو به جبهه های مقاومت ! جلسه دیر وقت تمام شد وقرارشد که شب 🌙را بمانند! خانه ما شد پراز نور حاج قاسم.چون دیر وقت بود ،من یک پذیرایی مختصری کردم و بعد هم رخت خواب آوردم تا سردار بخوابد. حاج قاسم نگاهی به تشک وپتو کردند . سری تکان داده وگفتند: _اینا چیه ؟! یعنی من روی تشک وپتو نرم بخوابم؟ شما اینا رو جمع کنید ،من روی زمین میخوابم.همین بالش کافیه! 🌱اتاقی پراز وسایل راحتی؟ خانه ای پراز امکانات رفاهی؟ حاج قاسم اگر دل ها تسخیر کرد چون خودش،راحتی اش ،امکاناتش ولذتش،اولویتش نبود! ✨جانش برای خدا! توانش برای خدا! دارایی اش در راه خدا.. 📚منبع کتاب:حاج قاسم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman