eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.5هزار دنبال‌کننده
23.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت را امیدی بود روزے... در باغ شهادت را نبستند...💔 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت "همرزمان و خانواده شهید " 🔹صفحه۲۲۸_۲۲۷ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 (( قفس دنیا )) یکی ، دو روز پیش از قرار شد غواصان خط شکن به همراه بچه های روی رودخانه بهمن شیر مانوری انجام دهند تا آمادگی لازم را برای ماموریت اصلی پیدا کنند . هیچ‌کس باور نمی‌کرد او با تن مجروح در این مانور شرکت کند ،اما آن روز روی شن های کنار بهمن شیر مانند یک غزل تیزپا می دوید! شور و شعف خاصّی داشت ، چشمانش از خوشحالی برق میزد. وقتی دیدم با آن تن نحیف و پای زخمی اش چطور روی شن ها می‌دود، صدایش کردم :«محمّدحسین درچه حالی؟» همانطور که می دوید گفت :«خوب ! خوب !😇» حالتش طوری بود که همان لحظه فهمیدم دیگر محمّدحسین رفتنی است . شب که همه بچّه ها خواب بودند با هم مشغول صحبت شدیم. دوستان شهیدش را یاد می کرد و به حالشان غبطه می خورد . بچّه های واحد را که همه خواب بودند ، نشان داد و گفت:«اینها را نگاه کن،ضمیرشان پاک پاک است و مستعدّ رشد و تعالی . از راه می رسند ، دو ماه نشده پر می کشند و می روند. به قول معروف ره صد ساله را یک شبه طی می کنند ، امّا ما هنوز مانده ایم .😔» وقتی این جمله را گفت، اشک توی چشمانش حلقه زد و بغض گلویش را گرفت. واقعا این قفس دنیا برایش تنگ شده بود ! دیگر نمی توانست بماند؛ این بار آمده بود که برود.🕊 شب عملیّات فرا رسید . بچّه ها همه تقسیم شدند و هر کس به یگانی مامور شد ، چون انتقال و هدایت نیروهای رزمی به سمت دشمن، به عهده بچه های اطلّاعات بود . همه کسانی که از شب های قبل ، بارها و بارها به آن طرف رفته بودند و کار شناسایی کرده بودند ، می بایست جلودار و راهنمای یگان های خط شکن می شدند ... ♦️به روایت مجید آنتیک چی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠هم اکنون... اجرای خواننده ارزشی کشور آقای معنویان، در کنار مزار حاج قاسم سلیمانی. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ اے خالقے ڪه در آخرین دقایق وداع روز، رنگ شامگاهے را براے بدرقه خورشید به ساحل خونین
⚜ خدایا ! ذلیلم و خوارم و امید به عفو تو دارم. چیزی جز رضای تو نمی طلبم؛ پس کمکم کن تا بتوانم در راه تو استقامت کنم! قدم در راهت گذاشتم..؛ تو نیز یاری ام کن. 🔘از مناجات های خواندنیِ شهید "علی بلورچی" 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه بیست وهشتم عراق استان اربیل_ مسع
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔻ادامه راه بیست وهشتم... هدف اصلی آمریکا از ایجاد داعش ، نا امن کردن ایران بود. رزمندگان سپاه قدس به کمک فلسطین و غزه ودیگر مناطقی که به وجود آنها نیاز است می روند، اما کشور خودمان امنیت ایجاد می کند. آن دشمنی که آمریکا آن را تجهیز کرده است نه برای عراق و سوریه بلکه در نهایت برای ایران🇮🇷 است ؛ ایران عزیز. داعش را درست کردند نه برای این که فقط بر عراق مسلط بشود ، هدف اصلی ونهایی ایران بود. آن ها میخواستند از این طریق امنیت ما را، مرز های ما را، شهر های مارا ، خانواده های ما را دچار ناامنی و تشویش بکنند. این ها متوقف شدند به کمک همین جوانان مومن و عزیزی که رفتند واین تلاش بزرگ را انجام دادند. آن فریب خوردگانی که یک روزی فریاد زدند: 《نه غزه نه لبنان》 آن ها هرگز جانشان را ، نه فقط جانشان را فدای ایران نکردند ، حتی راحتی خودشان و منافع خودشان را حاظر نشدند در راه کشور فدا کردند. آن که جانش را فدای ایران🇮🇷 کرد ، باز همین ها بودند. این ها بودند که در زمانی که نیاز به دفاع از کشور بود جان خودشان را کف دست گرفتند و به میدان جنگ✊🏻 رفتند ، از کشور دفاع کردند ، از ایران دفاع کردند. این ها هستند که می توانند ادعا بکنند که دفاع می کنند از امنیت کشور. *امام خامنه ای۱۳۹۸/۱۰/۲۷* ❌آمریکا دوست ها ، بزرگترین دشمن خودشان هستند. آمریکا پرست ها ، بدبختند، خدا را وا می گذارند و به آغوش شیطان پناه می برند! ❌شیطان بزرگ آمریکاست.❌ تورا در آرزوهای خیالی فرو می برد، خفه می کند ، خراب می کند . بعد هم ، رهایت می کند میان گرگ ها! 📚منبع: کتاب "حاج قاسم" 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🍃نگران نباش🍃 ✍حرف هایش شنیدنی بود... مخصوصا ترکش خوردنش . می گفت وقتی دستم ترکش خورد رفتم مشهد پیش دکتر متخصص ؛ دکتر با نیش و کنایه گفت:《کی به تو گفته بری جبهه؟!😡 حالا که رفتی باید دردشم تحمل کنی 😕》بعد هم یک نسخه برایم نوشت. از شدت ناراحتی نسخه اش را همان جا پاره کردم وبا دستی که در آستانه فلج شدن بود برگشتم خانه... تنها نگرانی ام آن بود که جواب مادرم را چه بدهم . مادرم جلو آمد و پرسید ، مهدی جان چیشده؟! برای اینکه نگرانش نکرده باشم سعی کردم هرطور شده انگشتانی که هیچ حرکتی نداشتند را تکان بدهم؛ ولی با تعجب دیدم انگشتانم به راحتی تکان می خورد😳 تکان خوردن انگشت ها با سرازیر شدن گلوله های اشک از چشمان مادرم همراه شد 😔 علتش را که پرسیدم گفت : بعد از نماز ظهر و عصر کمی خوابیدم ، امام رضا (علیه السلام) را خواب دیدم که فرمودند : دست پسرت فلج شده بود ،به او بگو من او را شفا دادم نگران نباشد! ✨السلام علیک یا امام رئوف💚 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_shohaday_kerman
▪°•دین از تو پدیدار شده حضرت صادق ▪°•شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق ▪°•از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند ▪°•انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق 🖤شهادت ششمین امام شیعیان حضرت علیه السلام تسلیت باد 🥀 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_shohaday_kerman
🍃صلوات بر علیه السلام 🍃 ⚫️ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ، خازِنِ الْعِلْمِ ، الدَّاعِي إِلَيْكَ بِالْحَقِّ ، النُّورِ الْمُبِينِ . اللّٰهُمَّ وَكَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ كَلامِكَ وَوَحْيِكَ ، وَخازِنَ عِلْمِكَ ، وَ لِسانَ تَوْحِيدِكَ ، وَوَلِيَّ أَمْرِكَ ، وَمُسْتَحْفِظَ دِينِكَ ، فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيائِكَ وَحُجَجِكَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ. ⚫️ خدایا درود فرست، بر جعفر بن محمد صادق (ص)، خزانه ‌دار دانش، دعوت کننده به سوی تو بر پایه حق، آن نور آشکار؛ خدایا چنان ‌که او را قرار دادی معدن کلامت و وحی ‌ات و خزانه ‌دار دانشت و زبان توحیدت و سرپرست فرمانت و نگه ‌دارنده دینت، پس بر او درود فرست، بهترین درودی که بر یکی از برگزیدگانت و حجّت ‌هایت فرستادی که تو ستوده و بزرگواری. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#خاکریز_دلنوشته_ها 📝 سردارم؛ علم بر زمین نمیماند! منتقم خونَت خواهم بود با حجابم.✊ 🔻کانال رسمی
📜 ☘خدایا ؛ به آبروے شهید بزرگوار ما را عاقبت بہ خیر کن .. 🤲 حاج قاسم عزیز و دوست داشتنی ، برای کرمان افتخار بودی... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_shohaday_kerman
2544195.mp3
6.53M
🥀 این سینه زن شکسته بالت... 🎧بامداحی: حاج مهدی رسولی پست ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت " همرزمان و خانواده شهید " 🔹صفحه۲۲۹_۲۲۸ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 (( تلفن صحرایی )) قرار شد لب رودخانه بماند تا بچه ها وارد آب شوند . سپس خودش را به سنگر ما، که فاصله چندانی با رود نداشت، برساند. بین ما و نقطه حرکت بچه‌ها تلفن صحرایی تعبیه شده بود تا به وسیله آن ارتباط برقرار کنیم. هنوز بچه ها وارد آب نشده بودند که محمّدحسین با من تماس گرفت: «حاجی!! وضع خراب است.» گفتم:«خدا نکند، مگر چی شده؟!» گفت: «آب به شدّت موج دارد ، بعید می‌دانم کسی بتواند خودش را به آن طرف برساند.» گفتم: «چاره‌ای نیست! به هرحال باید بچه‌ها را بفرستیم. تو را توجیه کن و بگو به امید خدا و بدون تردید به طرف دشمن حرکت کنند.» محمّدحسین « چشم حاجی » را گفت و قطع کرد.. بعد از این که نیروها وارد آب شدند و به طرف عراقی‌ها راه افتادند ، محمّدحسین خودش را به من رساند. وقتی آمد دیدم اصلا آرام و قرار ندارد. خیلی نگران بود. من اشک چشم محمّدحسین را خیلی کم میدیدم!! تا آنوقت اتفاق نیفتاده بود که حتی در شرایط سخت این چنین بیقراری کند و مضطرب باشد. گفتم :« چطوری محمّدحسین؟ » بغض ،گلویش را گرفته بود؛ با حالت گریه گفت: «بعید می‌دانم کسی سالم به ساحل برسد، مگر اینکه واقعا کمک‌شان کند.»😓 در همین موقع سجّادی، یکی از بچه‌هایی که وارد آب شده بود، پیش من آمد و با ناراحتی گفت: «همه‌ی گروه ما را آب برگرداند..» محمّدحسین تا این حرف را شنید با عجله بلند شد و گفت: « من رفتم لب آب تا ببینم صدای بچه‌هایی که داخل رودخانه پراکنده شدند، می‌شنوم یا نه.» 🌊 آب آن قدر متلاطم بود که سر و صدای رودخانه ، صدای بچه ها را در خودش محو می کرد؛ البّته شاید این از معجزات الهی بود که صدای بچه ها، نه به ما می‌رسید و نه به ساحل عراقی‌ها! در واقع کمک بزرگی بود که نیروها بتوانند در نهایت اختفاء، خودشان را به خط برسانند.. هنوز چهل دقیقه از رفتن بچه‌ها نگذشته بود، که "حاج احمد" رسید به همان نقطه‌ای که ما باورمان نمی‌شد!! وقتی حاج احمد تماس گرفت و موقعیّت خودش و بچه‌ها را اعلام کرد، گل از گل محمّدحسین شکفت.☺️ او بلافاصله با من تماس گرفت: «حاجی! وضع خوب است.» هیچ چیز دیگری مثل این خبر نمی توانست محمّدحسین را آرام کند . بی‌تابی و بیقراری او فقط با موفّقیّت بچه‌ها رفع می‌شد و چنین شد. حضرت زهرا (س) واقعا کمکمان کرد.. ♦️به روایت از سردار حاج قاسم سلیمانی 🔅🔅🔅 (( سال ۱۳۴۸، در شهر كرمان ديده به جهان گشود. تابستان سال ۱۳۶۰ خواست به برود که با مخالفت پدر رو به رو شد. اما با اصرار زياد رضايت او را جلب كرد. او به خاطر درايت زياد خود نظر فرماندهان را نیز جلب كرد و به واحد اطلاعات عمليات رفت و به عنوان مسئول محور اطلاعات شناسایی، شروع به كار كرد. در واحد اطلاعات با برادرانی چون ، ، ، كياني و... آشنا شد. در عمليات والفجر 8 شايستگی خود را نشان داد وحماسه‌ی ۳۰ بار عبور از را با وجود مشكلاتی چون سرعت آب، سردی هوا در زمستان، جزر و مد آب اروند، ومشكلات ديگر، به جان خريد. سردار شهيد يزداني را فاتح اروند وعمليات والفجر 8 مي داند. در بيست و چهارم بهمن ماه سال شصت و چهار، سنگر اطلاعات مورد حمله بمب شيميايی دشمن قرار گرفت و حسن یزدانی به شدت شيميايی شد و بعد از 11 روز در بيمارستان امام رضا (ع)مشهد به فيض شهادت نائل گرديد. )) 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه 🌙 خـــدایا؛ هر چه بد باشیم و هر چه روسیاه باشیم، باز بنده تو هستیم. تو ما را خلق كرد
💫 خدایا ؛ میدانی که از مرگ در هیچ زمانی باک ندارم و در هیچ صورتی به دنیا دلبستگی ندارم واز دنیا بیزارم. خدایا؛ به تمام شهدای راهت قسمت میدهم تا انتقام خودم را از تجاوز عراقی ها به ایران نگرفته ام جانم را نگیری و تا تعداد بیشماری نفر و تانک دشمن را از بین نبرده ام مرا از بین نبر. خدایا ؛ قدمهایم را استوار،ایمانم را قوی و نشانه گیری ام را دقیق کن. بارالها فقط تو میدانی که در قلب من چه میگذرد...براستی تو بر هر چیز دانایی! 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔻ادامه راه بیست وهشتم... هدف اصلی آم
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه بیست ونهم ماه رمضان سفره افطاری حال وهوای خودش را دارد اما برای خانواده های عجیب ترین بغض ها را خانواده پنج نفره اسماعیل بعد از شهادتش ، چهار نفره می نشستند دور سفره ، بدون بابا! اما یک شب از این ماه متفاوت بود ، با بقیه ؛ با خانواده های مهمان حاج قاسم شدند. حاجی خودش کنار تک تک خانواده ها می رفت واحوال می پرسید : _حسین جان خوبه؟ فاطمه خانوم ، زینب جان ! اسم بچه ها یادش بود. وقتی تشکر همسر را از دعوت شنید گفت: _شما هم دعوت کنید ما می آییم! حسین آقا زنگ بزند من می آیم ! همسر متعجب پرسید: _واقعا می آیید؟ _بله اگر حسین جان زنگ بزنند ، من می آیم! واقعا هم حسین زنگ زد، یکی ، دوبار ؛ اما حاجی ایران🇮🇷 نبود. تااین که یک روز تلفن☎️ خانه زنگ خورد. _ سلام رساندند و گفتند برای ناهار به منزل شما می آیم. خانه و اهلش به شور افتادند. دوباره تلفن زنگ خورد : _مهمان شما فقط است. برای بیشتر از یک نفر تهیه نبینید. حاجی قاسم گفتند ناهار ساده باشد. یک نهار شمالی ، یک خانواده خوشحال . سه فرزند شهید ، یک بانوی شهید پرور و یک بی نظیر. حاجی تنها آمد. بدون محافظ . با بچه ها گرم گرفت ؛ خاطره ها داشت از پدرشان . از یاری رساندن به کودکان ترسیده و زن های بی پناه . از زیرورو کردن مکان ها برای یافتن غذا و نفت برای نجات جان کوچک و‌ بزرگ سوریه! حاجی همراه بچه ها بغض می کرد و می خندید. 🔺ادامه دارد.... 📚منبع: کتاب "حاج قاسم" 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷هم اکنون ....❤️ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_shohaday_kerman
ڪاش مےتوانستیم دنیا را از چشم هاے شهدا ببینیم ! خدا مےداند چه مے دیدند آن لحظه آخر...💫 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
یه یاد شهید زنگی آبادی که می‌ گفت: حاج قاسم اسم تیپ ما را گذاشتـه امام حسین (ع) ... چون اسم ما تیپ
🌼 از همان آبِ گرمی که رزمندگان در آن گرمای طاقت فرسای جنوب برای وضو گرفتن استفاده می کردند، وضو می گرفت و حاضر نمی شد از آبِ خنک تر استفاده کند؛ می گفت: «مگر من با دیگر ها چه فرقی دارم؟! » 📷مزار مطهر حاج یونس زنگی آبادی در گلزار شهدای زنگی آباد 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
⭐️عیــادت خادمین گلزار شهدای کرمان از پدرِ (از شهدای والامقام شهرستان جیرفت) سخن درباره شهید بینا: « او هم جاذبه قوی داشت هم دافعه قوی.🤗 افرادی که فطرت پاکی داشتند ولی کمی لغزیده بودند، سریع جذبِ او می شدند و راه را پیدا می کردند؛ و افراد منافق شدیدا از او می ترسیدند و فراری بودند! » 🌷با آرزوی سلامتی روزافزون برای خانواده شهید 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#وصیت_نامه #شهید_عباس_انجم_شعاع اي #بمب ها يي كه بر من فرود مي آييد واي خمپاره هايي كه بر سرم سوت
فضایل اخلاقی : 🍃فرد شوخ طبعی بود و با شوخی هايش، خستگی را از تن بچه ها رفع می كرد . 🍃از غيبت ، تهمت ، افترا و دروغ گریزان بود و هميشه در نماز جماعت شركت می كرد . 🍃علاقه بسیاری به امام و داشت و هميشه پيرو خط بود . 🍂تاریخ عروج:۶۷/۳/۲۳ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
کجایید ای شهیدان خدایی_رسولی.mp3
2.75M
باز هم عصر پنجشنبه و قصه تکراریِ جاماندن ما ....😔💔 🎧 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ ٺــو اَز دور سَــلامْ✋😭 بنا نبود فقط خــوب ها حرم بـرونـد... شبی بیا و مرا هم به کربــ❤️ـلا ببرم ! 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان ڪاش مےتوانستیم دنیا را از چشم هاے شهدا ببینیم ! خدا مےداند چه مے دیدند آن لحظ
💕 《امروز》 پیوندتان مبارک🌹 ✨نگاه شهدا معطوف زندگیتان ان شاءالله ✨ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 💕 《امروز》 پیوندتان مبارک🌹 ✨نگاه شهدا معطوف زندگیتان ان شاءالله ✨ 🔻کانال رسم
ساعتی پیش🕗 🌼🍂🌼🍂 اجرای گروه سرود "شهید فرجی" از تهران در پایتخت مقاومت ایران در وصف سپهبد قاسم سلیمانی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت "همرزمان و خانواده شهید " 🔹صفحه۲۳۱_۲۳۰ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((انصاف دهید ! منتظرم هستند )) وقتی برای والفجر هشت خودم را رساندم ، خیلی مشتاق بودم که حتماً محمدحسین را ببینم . آن روز بعد از ظهر من و با هم بودیم که محمّدحسین سوار بر موتور از راه رسید و همچنان به طرف ما می آمد . وقتی دیدمش ، بی اختیار اشکم جاری شد .😭 از موتور پیاده شد؛ در آغوشش گرفتم و می بوسیدمش و گریه میکردم ، چون برایم واضح بود که به زودی رفتنی است ! آخر ۱۵ روز قبل، موقعی در بودیم ، خواب دیدم محمّدحسین می شود . تمام این ۱۵ روز، هر زمان یادم می‌آمد گریه می کردم. آن روز قبل از عملیّات حالت خاصی داشتم محمّدحسین رو به مهدی کرد :« شما با ما کاری ندارید ؟ من هم دارم می روم .» من و مهدی فهمیدیم که منظورش از "رفتن" چیست ؛چون کاملاً از لحن حرف هایش مشخص بود . مهدی هم نتوانست خودش را نگه دارد و بی اختیار زیر گریه زد ! هر دو فقط محمّدحسین را نگاه می کردیم و اشک می ریختیم .😢 مهدی جو را عوض کرد و گفت :« محمدحسین ! تو اهل این حرف‌ها نبودی! از تو بعید است اینطور صحبت کنی . تو که رفیق بامعرفتی بودی !» محمّدحسین به آرامی گفت :« به خدا قسم دوسال است که به خاطر رفاقت با شما مانده ام . بعد از شهادت ، این دو سال را فقط به هوای شما صبر کردم . دیگر پیش از این ظلم است بمانم ، انصاف بدهید ! آن طرف هم کسانی هستند که منتظرم هستند.» مهدی سرش را پایین انداخت و همچنان گریه می کرد :« باشه ‌‌.محمّدحسین ، حرف ،حرف خودشه» و دیگر هق هق گریه امانش نداد . احساس کردم زمین و زمان برایم تار شده است . هیچ کاری از دستم بر نمی آمد ، عزم رفتن کرده بود ، همانطور که میخندید، خداحافظی کرد و سوار موتور شد و رفت . ♦️به روایت از حمید شفیعی 🔅🔅🔅 : دوازدهم دي 1343، در شهرستان كرمان ديده به جهان گشود. پدرش محمدرضا، فروشنده بود و مادرش طاهره نام ‌داشت. تا دوم راهنمايي درس خواند. سال 1363، ازدواج كرد و صاحب يك‌ پسر شد. پاسدار بود، چهارم دي 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش شهيد شد. پيكر وي در گلزار شهداي کرمان به خاك سپرده شد. 🔅🔅🔅 : هفدهم ‌تير 1340،‌ در شهرستان كرمان به دنيا‌ آمد. پـدرش حسين، شاغل شركت سيمان بـود و مادرش نيره نام‌ داشت. تا پايان مقطع متوسطه ‌درس‌ خواند. سال1362، ازدواج‌‌كرد وصاحب يك‌دختر شد. بود، بيست‌ ‌و هشتم‌ بهمن 1363، در بر اثر اصابت تركش شهيد شد. مزار وي در کرمان واقع است. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman