eitaa logo
گلزار شهدا
5.6هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه برایم سوال بود که چرا خسرو این همه مخالف شاه است؟!نه تنها او بلکه خیلی های دیگر .برعکس خیلی ها هم با شاه موافق بودند، مثل پاپا ! او می گفت که بودن شاه به ما غیر مسلمانها امنیت می‌دهد. نمی‌دانم درست می گفت یا نه، اما توی محله ما بیشتر مسلمان بودند و خیلی هایشان با ما خوب بودند و برای من خسرو خوبترین بود. یادم هست یک بار از خسرو پرسیدم : این همه تلاش برای بیرون کردن شاه چرا؟!! در جوابم گفت :برنابی ،من از تو یک سوال میپرسم. برای چی زندگی می کنی؟ اصلاً زندگی یعنی چه ؟شاید پاسخ به این سوال به خودت، پاسخ سوالی باشد که از من پرسیده ای! سوالش تا ته ذهنم رفت. درست توی عمق ذهنم ماند و مرا با خودم درگیر کرد.برای اولین بار با چنین چالشی روبرو می‌شدم با کمی من و من گفتم:« درس بخوانیم، بزرگ شویم ،کاره ای شویم ،بخوریم، بخوابیم ،ازدواج کنیم و بچه دار شویم و بعدش هم....» خسرو نگاهم کرد. از عمق چشم های درشت و مشکی اش تا عمق چشم های رنگی من پر زد و گفت:« برنابی باید به چیزی فراتر از اینها فکر کنی. چیزی فراتر از خوردن و خوابیدن و ازدواج و کار! به چیزی که به زندگی از معنا می دهد. چیزی که به خاطرش نفس میکشی! چیزی که به خاطرش اگر زخمی بر داری می ایستی! چیزی که برایش اگر شده جون بدی!» آنروز از حرفهای خسرو سر در نیاوردم. هر چند وقتی توی دانشگاه هاروارد درس خواندم ،نظریه‌ ای زندگی من را دگرگون کرد و شب و روز مرا گرفت.تز پزشکی که اگر به بار بنشیند می تواند دنیا را کن فیکون کند .شاید علم پزشکی را تکان بدهد و شاید چیزی که بشر فکرش را نمی کند. سوال خسرو هنوز در ذهنم مانده است و با جواب های گوناگونی که برایش پیدا می کنم. گاهی باخودم فکرمیکنم خسرو از من بزرگتر است. اما ما هم سن بودیم! ولی او بهتر از من می فهمید. نمی‌دانم یا شاید او به چیزهایی فکر می‌کرد که من نمی کردم .من همیشه این را می گذاشتم به حساب دین متفاوت مان از هم. اما بعضی چیزها تفاوت در دین بود. مسئله خلقت انسان بود. این را بعدها که بیشتر با آن فکر کردم متوجه شدم. اصلا این تز پزشکی هم از همین‌جا در ذهنم جا خوش کرد .برای چه قرار است بمیریم؟!! اصلاً چرا مرگ ؟!چرا زجر برای بیماری هایی که در سلول های ما نفوذ می کند و به مرور ما را میکشد ؟!معنای عمیق تر از زندگی شاید حیات جاویدان ما باشد.!! آن روز که داشتم توی ذهنم به رابطه بین شعار «مرگ بر شاه» و «زندگی» فکر می کردم واقعا چه رابطه‌ای با هم داشتند؟! زنگ های تفریح دیرتر به داخل حیاط می آمد .یکبار کنجکاو شدم ببینم چه می کند. پاییدمش! دیدم دارد توی نیمکت بچه‌های کلاس کاغذهایی می گذارد. از کلاس بیرون رفت. رفتم یکی اش را برداشتم و خواندم. اعلامیه بود !همان چیزی که مدیر مدرسه بابتش سرصف صبحگاهی برای بچه‌ها خط و نشان می‌کشید و می‌گفت: اگر بفهمم اینها کار چه کسی است، می‌دهم دست شهربانی تا حساب کار دستش بیاید. بیچاره مدیر هر روز رگ گردنش از عصبانیت میزد بیرون! اما فایده نداشت. حتی خسرو نمی‌دانست من میدانم اعلامیه‌ها کار اوست .ولی به کسی چیزی نمی گفتم .کسی هم کاری به کار من نداشت ،چون من یک مسیحی بودم. به مسجد مشیر میرسم .درهای بزرگ قهوه ای رنگش را خوب یادم است ،چون دقیقه های زیادی به در مسجد زل میزدم تا خسرو از آن بیرون بیاید و برویم و بازیگوشی مان !جلوی در مسجد یک جیپ نظامی ایستاده و پارچه زرد بزرگی که رویش با خط مشکی نوشته شده «محل ثبت‌نام و اعزام به جبهه» چند جوان دارند و سایل را بار وانت باری که آنجاست می کنند.عمو مهران می‌گفت: این اواخر چند باری پی خسرو را گرفته به خواست پاپا ،اما نتوانسته پیدایش کند. می‌گفت از این محل رفتند. تنها چیزهایی که از هم محله ای ها شنیده این که او برادرهایش به جبهه رفتند. توی هفت سال خیلی چیزها تغییر کرده .آدم‌های محله هم !من هم نمی‌دانم چطور خسرو را پیدا کنم .جز این محله و مسجد نشانی ندارم .خسرو همیشه یک پایش توی این مسجد بود. این را نه پاپا می دانست و نه عمو! خسرو عاشق اینجا بود و هر روز با صدای اذان می‌رفت توی مسجد نمازش را می خواند. صدای دلنشینی داشت اذان! یک کلام آهنگین بدون موسیقی. همیشه گوش دادن به این صدا را دوست داشتم. شاید خسرو الان همین اطراف باشد نمی دانم اگر ببینمش میشناسمش؟! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💥 خیال خودت اگر شده ای ‼️ به خیال خودم یک است....😞💔 شاید تمام آرزویت همین یک بود...😍 باید میدانستی... همه آرزویمان همین بودنت بود...👌🌺 صبر میکردی.... باید میماندی.... باید... برای‌حاج‌قاسم🍃🌺🍃 💥 🍃🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 ↽به دنبال شهادت🌷و شدن نباشیم❌ ↽به دنبال زندگی کردن باشیم👌 🌷 🍃🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🔻وعده حق امام رضا (ع) 🌹🌷🌷🌹 یه نوجوان 16 ساله بود از محله‌های پایین‌شهر تهران چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود... خودش می‌گفت: گناهی نشد که من انجام ندم... تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام‌الله علیها زیر و رویش کرد... بلند شد اومد جبهه یه روز به فرمانده مون گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیه‌السلام نرفتم. می‌ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه‌السلام زیارت کنم و برگردم اجازه گرفت و رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه توی وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه‌السلام، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همین‌طور ادامه بدهی خودم میام می‌برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر می‌خوابید داخل قبر گریه می‌کرد و می‌گفت: یا امام رضا علیه‌السلام منتظر وعده‌ام آقا جان چشم به راهم نذار... توی وصیت‌نامه ساعت شهادت، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقاً توی روز، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت‌نامه‌اش نوشته بود...🌷🌷🌷 🎙راوی: همرزم شهید، حاج مهدی سلحشور 🌹🌷🌷🌹 ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻨﻴﺪ 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
هدایت شده از لبیک یا حسین (ع)
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه سی و نهم عزیزما از جوانی در جبهه بود. فکرکنید از بیست و دوسالگی ....تا....شصت و دو سالگی حدود ۴۰ سال ، می شود ۱۴۶۰۰روز، می شود هشت صد و هفتادو شش هزار دقیقه! خودتان حساب کنید چند ثانیه می شود. تمام این لحظات را او در کسوت پاسداری از حریم امنیت ایران🇮🇷 سپری کرد. می شود سربازی او برای ، اما خواب راحت شب و روز برای من و شما! مدام در حال خطر❗️چه در شهر و کشورش ، چه در بیرون مرزها! و زخم هایی که نباید گفته می شد و ترکش هایی که در بدنش جا می گرفت و نباید دیده می شد! چون او یک بود ، درون و برون مرز هر اتفاقی برایش می افتاد.... و این ترکش ها می شد درد دائمی . خودش به دوستی گفته بود: من روزی نیست که بدون درد سپری کنم.... 🔺ادامه دارد.... 📚منبع: کتاب "حاج قاسم" http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | سردار سلیمانی: نگین انگشتری من از شیشه‌های حرم امام رضاست که از انفجار [۳۰خرداد۷۳] به‌جای مانده... ﻗﺎﺳﻢ ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ اﻣﺎﻡ ﻋﺸﻖ 🌸 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
(ع)کہ_پیکہ_مطهرش_بہ_زیارت_حضـرت_رفت 🌺🌹🌺🌹🌺 مےگفت :می ترسـم آخر عقـب بمانیم و به خیل این شهـدا نرسیم . می ترسـم فردا فرمـانده گـردان امام رضا(ع)ﺷﺮﻣﻨـﺪﻩ ﺧـﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺷﻬﺪا ﺑﺸﻮﺩ 😔 . آه رضا جان قـربان غریبیـت آقا ....😭 وبعدبغـض غریبےکردوقطـره اے اشـک برگـونه هایـش غلتیـد. ازیک طرف چشم به عملیات فردا دوخته بودوازطرف دیگردل وجانش درزیرگنـبدطلایـی امام رضا(ع) پرپرمیزد. فرداےعملیات اولین خبرےکہ مثـل موج انفجارتوےمنطقـہ پیچیـد،خبر ابراهیـم بود. تلاش بچه هابرای پیـدا کردن پیکرمطهرش بےنتیجه ماند . بہ گمانم بازمثل دفعه پیش پلاکش را دورانداخته بود . امـاچنـدروزبعـدهمه چیزتمام شد. خبر ابراهیـم را از آوردند .... باورش سخت بود... بچه های ستاد معراج هم باورشان نمی شد که تابوت فرمانده گردان امام رضا «ع» را باشهدای مشهدمقدس اشتباه بگیرند . به هر حال اشتباه یا درست پیکر چاک چاک ابراهیم به مشهد رسیده و ضریح مطهرآقارا هفت بار طواف کرده بود و اگرپیگیرے بچه های لشکر نبوداو برای همیشه درجوار قبرآقاومولامون امام رضا «ع» آرام مِےگرفت . 🌺🌷🌺🌷🌺 (ع)🌹 :کازرون ☘️🌺☘️🌺☘️🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
💠شهید مجید پازوکی : 🍃🌸 ها سه دسته اند: خام، پخته، سوخته 🍃🌸خام ها که هیچ❌ 🍃🌸پخته ها عقل دارند و دنبال کار و حلالند 🍃🌸سوخته ها ،❤️ بالاترے مےبیینند👌 و مےسوزند که تو همان عشقِ آخر، خودش هم سوخته. 🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
📲 سردار سلیمانی: دفاع از حرم حضرت زینب(س) دفاع از حرم (ع) در ایران هم هست✊ (ع)🌸 ♥️ 🌹🍃🌹🍃 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
❗️ از 🌎ـا دل💓 ڪند و رفت زیارت حرم🕊 💥رو سنگ نوشتن ... مثل 👤 اسیرِ دنیاست باید بشه سهمش فقط دیدن عکسای مدافع حرم😔🌹 🍃🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
.. 🌹🌷 گفت بابا این بارکه مشهد بودم از امام رضا اجازه گرفتم! گفتم اجازه چی؟ شرم کرد،سرش را پایین انداخت. گفتم اجازه برا شهادت؟ گفت آره! گفتم وقتی آقا اجازه داده من کی ام مانعت شوم،برو بسلامت! 🌹🌷 اﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎﻳﻲ ﺷﻴﺮاﺯ سمت: معاون مخابرات لشکر 19 فجر 🌹🌷🌹🌷 گلزار شهدا http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 نشـــر دهید
❣ صبــ☀️ـح یعنی ... قلبِ زمان درهوسِ دیدنِ تــــ❣ـــــو که و زمین گلشنِ🌺 اسرار شود آرزویِ زمین و زمان 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb