eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
📍دست‌نوشته سردار داوود جعفری: 💠 آیت الله میلانی: بنشینید توی روز یه مقداری با امام زمان (عج) درد و دل بکنید، خوب نیست یه شیعه ای که روزش شب بشه و شبش روز بشه اصلا به یاد امام زمانش نباشه. بنشینید یه چند دقیقه ای ولو آدم حال هم نداشته باشه مفاتیح رو باز کنید یه دعائی بخونید و همین زبان خودمونی یه سلام و علیکی بکنید با آقا ، درد و دلی بکنید. 🔰 انتشار برای اولین بار به مناسبت دومین سالگرد شهادت شهید 🌱🌷🍃🌱🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید ⬆️⬆️
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠شهید جعفری عاشق امام زمان بود و در مورد فرج و ظهور امام زمان بسیار مطالعه می کرد. بیشتر کتابهایی که در خانه و کتابخانه محل کار او وجود دارد، در زمینه ظهور حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف است. کتابهایی با موضوع ویژگی های امام عصر و اقداماتی که باید برای تعجیل در فرج انجام داد. 💠من احساس می کردم او مثل یک مبلغ، بین دوستان و خویشاوندان، دوست داشت مردم را به یاد امام زمان بیندازد. همیشه می گفت خدا کند من بتوانم یک قدم برای ظهور آقا بردارم و اینکه اگر من بتوانم چند ثانیه یا یک دقیقه ظهور را جلو بیندازم، به آرزویم رسیده ام. ما نباید "اللهم عجل اولئک الفرج" بگوییم و در عین حال کارهایی انجام دهیم که امام زمان از ما ناراحت شود. همسرم دفتری دارد که در آن راجع به امام زمان، مطالب زیادی نوشته است. وقتی محتوای دفتر را می خوانی، متوجه می شوی که او خود را برای سربازی در رکاب حضرت مهدی عج آماده می کرده است... داوود جعفری 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید ⬆️⬆️
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 🌹وداع با پیکر مطهر شهید گمنام‌ 💢گرامیداشت جاویدالاثر فضل الله همت 🌷 💢 : حاج مهدی کریم پور : ◀️گلزارشهدای شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۸ آذرماه/ از ساعت ۱۵:۴۵ 🔺🔺 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠 بهشون می گفتم شغل شما ایجاب میکنه که پشت میز بشینید و زیاد سرو کاری با متهم نداشته باشید . با مردم سرو کار نداشته باشید. بهم میگفت من خیلی دوست دارم توی کارهای عملیاتی باشم . بهش گفتم خب شما هزار بار تیر از کنار گوشت رد شده . از کنار دستت رد شده . شما نمی ترسی؟ میگفت من ترسی از مرگ ندارم . برای دفاع از وطنم تا هر جون در بدن داشته باشم از وطنم از زن و بچه ام از ملتم حمایت می کنم کمال کشاورزی 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 نشردهید https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 🌹وداع با پیکر مطهر شهید گمنام‌ 💢گرامیداشت جاویدالاثر فضل الله همت 🌷 💢 : حاج مهدی کریم پور : ◀️گلزارشهدای شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۸ آذرماه/ از ساعت ۱۵:۴۵ 🔺🔺 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💢 یاد 💠عملیات کربلای ۸بود, کروهان را برای حرکت به سمت خط اماده می کردم. دیدم سید ابوالفضل, محجوب و سر به زیر کنارم راه می امید. گفتم شاید ترسیده می خواهد برگرده.گفتم سید چیزی می خوای؟ گفت:اقا من یه خواب زیبا دیدم! گفتم:زودتر بگو, باید بریم. گفت:نیم ساعت پیش, قبل از اینکه فرمانده دسته صدایمان بزند, دیدم مادرم زهرا(س) وارد سنگر شد, ما را بیدار کرد, با شیرینی ما را بدرقه کرد و گفت: برید ان شاالله پیروزید! راهی اش کردم, ساعتی بعد خبر شهادتش را شنیدم. کاش بیشتر او را نگه می داشتم تا بیشتر از خوابش, از مادرش بگوید,... سید ابوالفضل شریف حسینی 🏴🏴🏴🏴 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠 هر وقت وضو می گرفت، می دیدم دست هایش را به سمت آسمان می کشد و می گوید: «خدایا به حق حضرت زهرا(س) شهادت را نصیبم کن!» آن شب دیدم در اتاقش نشسته و وسایلش را جمع می کند. هر چه پرسیدم مادر چه می کنی؟ گفت:« نگران نباش، مادر!». صبح دیدم حوله دست گرفته و دمپایی پا کرده است. گفتم کجا؟ گفت: « برای حمام می روم کوار!» حرفش را باور کردم. ساعتی بعد یکی از دوستانش آمد و گفت: «قربان به جبهه رفت!» با نگرانی پدرش را فرستادم کوار دنبالش. ساعتی بعد شوهرم دست خالی آمد و گفت:« تا پای اتوبوس هم رفتم، دستش را گرفتم و گفتم برگرد که مادر دارد دق میکند!» گفت: «پدر تو را به حضرت زهرا قسم می دهم که مانعم نشو، سلام من را به مادر برسان و بگو من باید بروم تا شهید شوم!» 39 روز بعد جنازه اش را آوردند. خودم را روی جنازه انداختم، دستم به پهلویش خورد. دستم را برداشتم دیدم آغشته به خون است. خون را به صورتم کشیدم و گفتم:«مادر امیدوارم خونت مرا شفاعت کند!» قربانعلی امانی 🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠میگفت: یکی از بهترین عملیاتها که حضور داشتم، آزادسازی نبل و الزهرا بعد از پنج سال محاصره بود. وقتی وارد نبل شدیم استقبال مردم بی نظیر بود. انگار قیامت شده است.... 💠 بعد از آزادسازی به صادق، پسر ارشدش گفته بود، برو لوازم برگزاری یک هیئت بیش از ۱۰ هزار نفری را از ایران تهیه کن و بیار. چند وقت بعد، فاطمیه بود و حاج رسول، نبل و الزهرا را فاطمی کرد. حاج رسول استوار ✍خداوند به حق حضرت زهرا (س) و شهدا مردم این مناطق را از شر تروریست ها نجات دهد... 🏴🏴🏴🏴🏴 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
❌در یکی از پروازهایش در خاک عراق جنگنده ابراهیم از طرف نیروهای بعثی مورد اصابت قرار گرفت که با مهارت فراوان هواپیما را در پایگاه هوایی دزفول فرود آورد . بار دیگر اتفاقی مشابه افتاد که این بار جنگنده را با موفقیت در پایگاه حمیدیه فرود آورده بود . 🌹بعد از گذشت دو ماه از جنگ از فرماندهی نیروی هوایی دستور صادر شده بود هر ناوجنگی که به دریا می رود یک خلبان شناسایی به همراه ناو برای هماهنگی به دریا برود . این ماموریت به یکی از خلبانان به نام برادر صابری محول شد اما چون همسرش بیمار بود ابراهیم داوطلبانه به جای ایشان با ناو همیشه جاوید پیکان به دل دریا زد 7 آذر 1359 در عملیات مروارید با رخنه در اعماق خلیج همیشه فارس پیروزی هایی همچون منهدم نمودن بزرگترین اسکله های نفتی عراق با نام البکر و العمیه ، با شکار چندین ناو عراقی چنان ضربات شدیدی بر پیکره نیروی دریایی عراق وارد شد که تا آخر جنگ صدام نتوانست نیروی دریایی را به حالت اول برگرداند. پایان ماموریت خود به سر می بردکه مورد هدف چند موشک عراقی قرار گرفت😭 ابراهیم شریفی 🌷🍃🌷🍃🌷 ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
توےسنگــر با او و چند تای دیگه از بچه ها نشسته بودیم .😊 یکی از بچـه های وارد شد. پانزده – شانزده ساله به نظر میرسید. مثل بقیه جوانترها شیــفته فرهاد شده بود و نشــانی منزل او را میخواست.☺️ فرهاد مکــثی کـرد و سرش را بالا آورد و گفت : - شما لطــف دارین ! ما در خدمتــتون هستیــم . خیابــونای بلدی؟ - بلـــــــــه... - سوار ماشـــین که شدی میگی ، قبرستون جدید . . . صدای خنده بچه ها جوان را گــیج کرده بود.😂 فرهــاد جوان را بوسید و گفــت: بنــویس ڪاکو ... برای مزاح بود ... بنویــس :✍ دارالرحمة ، قطعـــه ، ردیف ... ، پلاک ... بسیجی جوان رفت. روزها گذشت . بچه ها یکی یکی شهید شدند . اکبر رفت ، حسین رفت ، فرهاد هم رفت ... جنازه او را از سردشت آوردند و شوق و شورش را به آرامگاه ابدی اش در دارالرحمة سپــردند. وقتــے به شـــوق ‌ مزار او به راه افــتادم ، یڪ نفر زودتر از من به آنجا رسیده بود ، هــمان بسیجی جوان را درست آمده بود.😭 فرهاد شــاهچراغی 🌷 🍃🌷🍃🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🌸اعــتقاد عجــیبی به داشـت. محال بـود روزے از روزهاے جبهه بگذرد و شیخ حدیث کسا را نخواند. بیشتــر هم به خاطــر محوریتی که (سلام الله علیها) در این حدیـث دارد. آنقدر شــیخ در توسلاتش نام حضرت زهرا را می آورد که آوردن نام ایشان، نام حضـرت زهـرا را هـم در ذهن می آورد. جالب ایـنکه روز حضــرت زهــرا، با تیــرے در گلــو و پهلــو در حالےڪه یا زهـــرا و یا حسیــن ع می گفت شد. در وصیتش نوشــته بود : دوست دارم مثل (س) بے نشان باشم. ده ســــال در غربت بی نشان افتاده بود و مفقودالاثر بود.. 🌷 علیــرضا نجف پور(شیخ نجفی) 🌷 🏴🏴🏴🏴 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ما هم میشویم آخر اگر این شهد دنیا بگذارد🥀 🕊 @golzarshohadashiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠کربلا که بودیم ، میثم 3-4 ساعت با اشک و ناله از خدا طلب شهادت کرد. برای خیلی از بچه ها قابل هضم نبود که در این زمان هم کسی طلب کند چرا که جنگی در کار نیست. اما میثم همان جا امضا نامه شهادت خود را گرفته بود.یک سال نگذشت که شهید شد!! 💠فرمانده میثم می گفت: اکثر روزهای تابستان در حین خدمت، روزه دار بود. دوست میثم می گفت: میثم به جای افراد متأهل نگبانی می داد تا آن ها شب را در کنار خانوادهایشان سپری کنند. درحین سربازی با اخلاق خوب خود، امر به معروف و نهی از منکرمی کرد. تعدای از سرباز ها به او علاقمند شدند و تحت تأثیر تبلیغات میثم، شروع به نماز خواندن کردند. میثم ملکمی شیرازی 🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠 تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید. پیشانی اش به عرق نشسته بود. گفتم چی شده داداش؟ گفت: یک ساعت بود با حضرت زهرا حرف میزدم. گفت:تنها خواستم از خدا اینه که روز شهادت بی بی برم. 💠روز حضرت زهرا (س)قنوت نماز صبح می خواند که ترکش پهلویش را شکافت... علیرضا هاشمی نژاد 🍃🌷🍃 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠یکی از کلاسهامون عملی بود و استاد گفت: باید دخترها هم توی گروه عملی باشن. و توی این کار عملی، دخترها مجبور بودن بدون چادر باشن... اما ایمان، توی اون گروهی که بود، اجازه نداد دخترها چادر از سرشون بردارن. و بهشون گفت: «شما برید کنار، ما خودمون انجام میدیم. اگر هم استاد پرسید، میگیم دخترها هم انجام دادن» ایمان خزاعی نژاد 🍃🌷🍃 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 💢گرامیداشت پوریا قاسمی🌷 🎙 : حجت الاسلام مهدی پارسایی 🎙 : حاج هادی آسیابانی : ◀️گلزارشهدای شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۲۲آذرماه/ از ساعت ۱۵:۴۵ 🔺🔺 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🔷بمناسبت یادواره شهید پوریا قاسمی، امروز در گلزار شهدای شیراز 🌹 💠پسرم خیلی خوش اخلاق و خنده رو بود.و خیلی هم باغیرت بود. هرکسی کاری داشت چیزی لازم داشت حتی اگرشب بود یا هوا بارونی بود حتما انجام می داد. 💠علاقه خاصی به پدربزرگ و مادربزرگ داشت... بچه ها رو دوست داشت و کلا احترام آدمای مسن رو خیلی داشت. 💠ازوقتی ماشین خرید هرسال ما رو میبردمشهدو میگفت مامان دیگه هرسال رو مشهد رفتن حساب کن. حتی بعدازشهادتش هم هرسال به مشهد رفتم. 💠مدتی قبل خیلی دلم هوای مشهد کرده بود رفتم شاهچراغ دیدم پرچم حرم آقا رو آوردن پرچم رو بوسیدم گفتم امام رضا ما رو هم بطلب خیلی دلم هواتو کرده. پنجشنبه رفتم گلزار سرمزارپوریا دیدم خواهر شهیدمیثم کوهکن هم هست (میثم و پوریا باهم دوست صمیمی بودن)دوتامزار فاصله دارن. گفتم مادرت رفت مشهد گفت نه شنبه میره،منم گفتم دوست داشتم برم اما چون بابات هم هست راحت نبودم اگرتنهابود باهاش میرفتم. خواهر شهید کوهکن گفت اتفاقا بابام کنسل کرده و مامانم و خالم باهم میرن . گفت شما هم میتونی بری چون برا سه نفر بلیط گرفته بودیم که همونجا دخترم چک کرد یدونه جای خالی بود و رزرو کرد و منم رفتم.و واقعا بعد شهادتش هم هرسال منو میبره مشهد. پوریا قاسمی 🌷🍃🌱🌷🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهیدلطفا⬆️⬆️
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 💢گرامیداشت حسین تفّاح🌷 🎙 : حاج رجبعلی حسینقلی (از یادگاران دفاع مقدس) 🎙 : کربلایی مهدی کبیری نژاد : ◀️گلزارشهدای شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۲۹آذرماه/ از ساعت ۱۵:۴۵ 🔺🔺 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🔰 ✍ : مـادرم اگر خواستي گريه كنـى بروشـريك باش اوكه پـس ازواقعـه گفت ديگر مرا مادر پسران نخوانيد چون ديگر پسرے نداشت وتوهم ديگر پسر ندارى 😭 وچه خوب وجه اشتــراكى داريد.. آرے مــادرم هروقت دلت گرفــت وياد فرزند افتادے برو درمـجلس زهــرا(س) شــرڪت كـن ڪه زهـرا داغ بســيارديده و دلے پر درد وجانكـاه ازپهلوے شكسته دارد. اما مادرم دوست دارم در عزايم همچون مادر وهــب كه ســر فرزندش را بسو ى دشمن پرتاب كرد وگفت چيزى را كه درراه خــدا دادم پس نمى گــيرم تو نيــز چون او مقــاوم و استــوار در مقابل منافقيــن وآنهايـى كه ممكــن است بيايند و با سخــنان نيـشدار دل تو را بدرد بياورند با صــبر و بردبارى خود ايستادگے كنى .... 🌹🍃 سید محمد شعاعے 🌹🍃🌹🍃 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
یکی از اقدامات ساواک برای محدود کردن فعالیت‌های دانشجویان، بستن در مسجد خوابگاه دانشگاه تهران در امیرآباد بود. درب مسجد مهروموم شده و کسی حق تردد و تجمع در آن را نداشت. اما یک روز نگذشته ناگاه صدای اذان از مسجد بلند شد. خودم را رساندم. دیدم حبیب است که جلو درب مسجد خوابگاه بلند اذان می‌گوید. حبیب دانشجوی سال اول رشته انسان شناسی بود. کنارش شهید سعید ابوالاحراری بود و سه نفر دیگر از دوستان شیرازی ما. بعد از اذان، حبیب جلو ایستاد و نماز جماعت کوچکی پشت درب بسته مسجد خوابگاه برگزار شد. از آن روز این نماز جماعت پشت درب بسته، در زمان هر نماز در صبح، ظهر و شام با همین پنج نفر اقامه می‌شد. کم‌کم ترس دانشجوها ریخته شد و پشت سر حبیب یا سعید به نماز می‌ایستادند. بعد از نماز هم حبیب صحبت می‌کرد. با این استمرار ترس ها ریخت و دانشجویان قفل های درب مسجد را شکستند... حبیب روزیطلب 🕊 @golzarshohadashiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
دانش آموز سال چهارم دبیرستان در رشته علوم اقتصادی بود.دوستانش در آن سال شهادت می رسند و باقر بدون اطلاع خانواده به جبهه می رود و بی صبرانه انتظار شهادت را می کشد. 💌در نامه ای به خانواده می نویسد: هر هفته در مدرسه گروهي از دوستان يکبار به جبهه حرکت مي کردند و من هم دائماً اين فکر را مي کردم که چرا من نروم مگر من از آنها عزيزترم مگر خون من رنگينتر است تا اينکه موقعي که براي امتحانات رفته بودم ثبت نام کردم و روزي يک دفعه دو دفعه را به بسيج نيريز مي رفتم و حالا هم معتقد به هر چه خداوند قسمت کند هستم. 💌آفرين بر چينن پدران و مادراني که چنين عزيزاني تربيت کرده اند.خدا به آنان صبر و اجر عنايت و فقدان عزیزشان را به لطف خود جبران نمايد.تا چراغي فروزان براي هدايت و راهنمايي نسل آينده کشورمان باشند. خانواده هاي داغدار آنها را از ياد نبريم و در رفع نگراني آنها باشيم و ياد و خاطره آنها را هميشه زنده نگهداريم. باقر نگهداری* * * ─═ঊঈ🌹ঊঈ┅ : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠پنجشنبه شب بود و ما طبق معمول طلبه های حوزه محمودیه در منزل آقای علوی برنامه ختم انعام و دعا داشتیم. نوبت من شد که روضه بخوانم، چراغ ها خاموش بود، شروع به خواندن روضه حضرت زهرا کردم، تا اسم حضرت زهرا آوردم، صدای هق هق گریه ای بلند شد. هرچه بیشتر از حضرت زهرا می خواندم صدای این گریه بلندتر و شدیدتر می شد. انگار صدای گریه و انابه او بیشتر از روضه من اثر داشت و دیگران هم متاثر شده و با آن نوای گریه اشک می ریختند، آنقدر گریه کرد که از حال رفت و صدا قطع شد. بعد از مراسم پرسیدم این صدای گریه کی، بود گفتند طلبه جدیدی است که به حوزه آمده است به اسم علیرضا نجف پور. بعد که بیشتر آشنا شدیم، دیدم ایشان علاقه قلبی به حضرت زهرا دارد و هر بار نام این خانم را می آوردیم منقلب می شد. 🌱🌷🍃 شیخ علیرضا نجف پور( شیخ نجفی) 🌱🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 💢گرامیداشت حسین تفّاح🌷 🎙 : حاج رجبعلی حسینقلی (از یادگاران دفاع مقدس) 🎙 : کربلایی مهدی کبیری نژاد : ◀️گلزارشهدای شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۲۹آذرماه/ از ساعت ۱۵:۴۵ 🔺🔺 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🌷 🔹یاد شهدای کربلای ۴🔹 🔰اواخر پاییــز سال ۶۵ بود. برای عملیات کربلای ۴ اماده می شدیم. سـراغ محمدعلے را گرفتــم. گفتنــد :گردان اسلامے نسب است. رفتـم آنجــا, به تـپہ اے اشــاره ڪردند. گفـتند: هـر روز تـنها مےرود آنـجا. رفــتم سراغش... دیگر آن شلوغے و شیطنـت همیشگے را نداشــت. آرام شــده بود. تنها لبخـند زیبا و ملیحے بر صــورت داشــت😊. چهــره اے با وقــار داشــت... انگار نه انگار که یڪ نوجوان ۱۶ ساله است! گفت:خـواب جعفر(دوسـت شهیدش) را دیـدم, مے خواسـت مـن را با خــود ببــرد. مطمینــم عملیات بعد, جعفر من را مےبرد. چیزے برای خـوردن به او تعـارف ڪردم.... نگرفت...گفــت روزه ام! گفتم روزه, اینجــا؟ با همان لبخند زیـبا گفت:شش روز, روزه نـذر کردم ڪه در این عمــلیات شهــید شــوم! چند روز بعــد در ڪربلاے۴ به جعــفر دســت داد! طلبه محمد علے سبحانے 🌹✨🌹✨🌹✨ : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨🚨 از شام‌ بلا شهید آوردند... مراسم وداع با پیکر مطهر شهید مدافع حرم میر محمد احمدی 🌹 امروز ، ساعت ۱۵.۴۵ 🚨🚨لطفا اطلاع رسانی فوری انجام دهید https://eitaa.com/shohadaye_shiraz