eitaa logo
گلزار شهدا
5.6هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠علی در امیدیه بود و من در شوش. از آنجا برایم نامه ای نوشت و در آن یادآور شد که روز به روز در حال نزدیک شدن به شهادت است. برایم نوشت اعمال و رفتار و گفتارش را به گونه ای کرده است، که روز به روز به این فیض عظیم نزدیک تر شود. عشق به شهادت در نوشته هایش هم نمود دارد: « الهی به جز این تن ناچیز، چیزی ندارم و این را هم در راه تو خواهم داد. که یکی از بهترین نعمت هایت، آنکه به حسین بن علی(ع) دادی را به من عطاء فرمائی ، آنهم شهادت در راه توست!» 💠علی از ناحیه پهلو به شدت مجروح شده بود. با اینکه حال و روز خوبی نداشت، زخم و دردش را پنهان کرده و در حال تلاش و تکاپو بود. برادر رضایی [فرمانده سپاه] به ایشان مأموریتی داد. می دانستم که او توانایی انجام این کار سخت را ندارد، اما نه نگفت و رفت دنبال کار. خیلی به او سخت گذشته بود. وقتی برگشت، جسمش بی شباهت به جسمی که روح از آن پرکشیده باشد نبود. بی آنکه به کسی چیزی بگوید، به گوشه خلوتی پناه برد و از حال رفت. وقتی هم در عملیات خیبر شهید شد، با شهید ابراهیم ایل در حال ساختن سنگر برای رزمندگان بودند. علی محمد الوانی 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید یاد شهدا زنده شود⬆️⬆️⬆️
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
♨️بمناسبت یادواره شهید کاظم احمدی ، امروز در 💠بچه کدخدای محل بوده و کل روستا مال خودشون بوده.....به تمام معنا پول دار و قدرتمند محله ... وقتی شنید صدام و حزبش به خاک ایران تجاوز کردند غیرتش اجازه نداد ساکت بشیند ...به پدر و مادرش گفت من باید جلوی این دشمنان بایستم ... اما وقتی می خواسته برود جبهه ، بعضی مردم براش حرف در آوردن که به خاطر پول می خواهد برود. قید پول و مال دنیا و همه حرف های دنیایی بعضی مردم را زد و رفت برای دفاع از دین و وطنش ... تو جبهه لقب سنگر سازان بی سنگر به راننده لودر ها میدادن، اونجا شد سنگر ساز بی سنگر ... یک جوان با غیرت ایرانی ... کاظم احمدی 🍃🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
13.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بخش‌هایی از دیدار خانواده شهید علی کسایی با رهبر انقلاب در مراسم انتشار تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب *آخرین فرصت* علی کسایی 🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🌷روزی پدر به من گفت: «برو سر زمین، سری به هندوانه ها بزن!» با دوچرخه رفتم سراغ هندوانه ها. یک ساعتی سر زمین بودم که حوصله ام سر رفت. سوار بر دوچرخه رفتم بسیج محل، دیدم دارند نیرو اعزام می کنند. سریع رفتم به دنبال دوستم محمد. مسئول اعزام با مسئول اعزام سروستان تماس گرفت، گفت اگر قدشان اندازه باشد اعزامشان می کنیم. با متر قد وقواره ما را اندازه گرفتند هردو کوتاه بودیم، ردمان کردند. رفتم سراغ مسئول اعزام از آشنایان بود، برای اعزام راضی اش کردم!... 🌷بار اول اعزام به شدت از ناحیه زانو و سر مجروح شد، دو ماهی هم تهران بستری بود اما پس از بهبود دوباره به جبهه برگشت. عملیات خیبر، پرچم گردان را دست گرفته بود و پیشاپیش همه می رفت که جسمش زمین افتاد و روحش آسمانی شد در حالی که هنوز 13 سالش نشده بود. جسدش 11 سال گمنام در آن سرزمین زیر آفتاب و باران... بود. وقتی پیکرش را تفحص کردند بدن نحیف و کوچکش هنوز سالم بود، لباس خاکی به تن؛ پوتین به پا هنوز برای دفاع از کشور آماده بود! 🌷🍃🌷 حسنعلی مزدور(سعادتمند) شهادت: 12/12/62 -  طلائيه 🌹🍃🌷🍃🌹 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💢از طرف فرمانده سپاه مبلغ ده هزار تومان پاداش به محمد هدیه داده شد بود. آن روز ها پول زیادی بود، تقریباً چهار برابر حقوق محمد. مثل تمام زن ها طلا و زیور آلات را دوست داشتم، از محمد خواستم با آن پول مقداری طلا برای من بخرد. کمی سکوت کرد و گفت: «شما اگر چند گرم طلا داشته باشید خوشحال ترید یا این که دل چند رزمنده را شاد کنیم؟» در جواب سؤالش ماندم. از خواسته خودم کوتاه آمده گفتم:« حالا می خواهی این پول را چه کار کنی؟» گفت: «می خواهم آن را بین پنج نفر از رزمندگان که محتاج تر از من هستند تقسیم کنم!» محمد اثری نژاد 🍃🌷🍃🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠می گفتم شیرعسکر، تو نباید شهید بشی، آخه آنقدر بلندی که پاهات از تویوتا و آمبولانس می زنه بیرون، مجبور میشم خمش کنیم! می خندید و می گفت تو دعا کن من شهید بشم، با تریلی و لودر بیا جنازه من را ببر! 💠چندین شب بود که در حال خاکریز زدن بودیم. سر و روی همه شده بود پر از خاک. شیرعسکر گفت: می خواهم فردا برم حمام! گفتم: نور بالا می زنی، حتماً غسل شهادت هم بکن! گفت: تو هم برو دنبال تریلی، که جنازه ام روی زمین نمونه! روز بعد رفت حمام و طرف های ظهر بود که برگشت. آتش سنگین پاتک دشمن روی خط بود. یک لحظه بدنم گرم شد و افتادم. وقتی به هوش آمدم، راننده آمبولانس گفت: رفیقت هم شهید شد! اشک در چشم هایم پیچید، به او قول داده بودم برای جنازه اش تریلی ببرم، اما نتوانستم! شیرعسکر رضا زاده 🌱🌹🌱🌹 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
♨️بمناسبت یادواره شهید حسن صفرزاده، فردا، در گلزار شهدای شیراز 💠 عملیات بیت المقدس بود, ازاد سازی خرمشهر. حسن تک تیرانداز بود من هم تیربارچی... اولین روز سقوط شهر بود که وارد خرمشهر شدیم. تک و توک درگیری توی شهر بود, هلیکوپترهای عراقی هم که دیگر محل نیروهای خودشان را نمی دانستن, مرتب در حال گشت بودن. حسن گفت مجید من برم تو این سنگر ببینم چه خبره. ربع ساعتی گذشت که دیدم, یک عراقی از در سنگر امد بیرون, تا امدم ببندمش به رگبار, گفت: نزن بابا, حسنم! خودش بود, یک دست لباس نو عراقی پوشیده بود. قیافه سبزه اش هم کمک کرده بود تا بشود یک عراقی تمام عیار! به سنگر لجستیک عراقی ها تک زده بود. چند دقیقه بعد سر و کله یک هلیکوپتر عراقی پیدا شد, من پناه گرفتم, اما حسن ایستاد و چشم دوخت به هلیکوپتر. چند لحظه بعد یک بسته بزرگ تدارکات از هلیکوپتر جلو حسن افتاد. حسن هم یک موشک ار پی جی به سمتش شلیک کرد. موشک به هلیکوپتر خورد و منفجر شد.. آن روز از رادیو سراسری با حسن مصاحبه کردند ...  حسن دیگر ان لباس را بیرون نیاورد و بین بچه ها معروف شد به حسن عراقی! حسن صفرزاده(حسن عراقی) 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
♨️بمناسبت یادواره شهید حسن صفرزاده، امروز، در 💢بار آخری که می رفت، خیلی پریشان بود. به مادر می گفت: مادر نمی دانم چرا من شهید نمی شوم. اما این بار می روم و برنمی گردم تا شوم. مدتی از رفتنش می گذشت. عملیات بدر تازه تمام شده بود. یک نفر به خانه ما آمد. ساک حسن، که یک دوربین عکاسی، تعدادی عکس و مقدار لباس در آن بود را به ما تحویل داد. با ترس و لرز گفتم: حسن شهید شده! گفت: نه... نگران نباشید. حسن مفقود شده است، احتمالاً زنده است. با گذشت زمان و بی خبری، کم کم احتمال شهادت حسن قوت می گرفت. کارمان شده بود سرکشی به معراج شهدا و دیدن شهدای گمنام،‌ تا دیدن فیلم و عکس هایی که از شهدا و اسرا گرفته شده بود. اما فایده نداشت،‌ رفته بود که بر نگردد. جنگ تمام شد. شش سالم از جنگ گذشت که بالاخره جنازه حسن در منطقه عملیاتی بدر تفحص و بعد از یازده سال به شیراز برگشت. حسن صفرزاده 🌿🌷 @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠یادم می آید استاد اخلاق «آیت الله مشکینی» در جایی می فرمود: «احتکار هر جا عمل حرامی است مگر در عمل صالح.» واقعاً آقای مقدسی مصداق این سخن بودند. یعنی تا می توانست عمل صالح برای خودش جمع می کرد. ایشان از کوچکترین عمل صالح هم نمی گذشت، حتی پهن کردن سفره برای زیر دستانش. در مقر لشکر هنوز سرویس های بهداشتی، آب لوله کشی نداشت. هر کس می خواست از آنجا استفاده کند باید آفتابه را از منبع آب که از سرویس ها دور بود پر می کرد. مدتی دقیق آقای مقدسی شدم. کار هر روزش بود. وقتی از آنجا می گذشت، آفتابه ها را یکی یکی از آب منبع پر می کرد و جلو دست شویی ها می گذاشت. بعد هم بی آنکه جلب توجه کند از آنجا دور می شد. واقعاً با چنین کارهای کوچکی نفس خود را می ساخت.... بهاءالدین مقدسی فارس # 🌷🍃🌷🍃🌷 : @shohadaye_shiraz ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💠حمید معتقد بود انسان باید رفتارش و گفتارش و کردارش تأثیرگذار باشد. همیشه میگفت: راه می رویم برای خدا باشد، می‌نشینیم، میخوابیم، نفس می کشیم و هر کاری می کنیم برای رضای خدا باشد 💠عاشق امام زمان(عج)بود وهیچ کس تا به حال ناراحتیش رو ندیده بودتا اینکه یه روز که خواب بود، یکی از اقوام،حمید رو از خواب بیدار می کنه، تا حمید بیدار شد با ناراحتی بهش گفت: چرا منو از خواب بیدار کردی؟ بهش گفتند: حمید چرا این همه ناراحتی؟ مگه چی شده؟ حمید عذرخواهی کرد و گفت: آنقدر در عالم خواب غرق رویای شیرینم بودم و با مولایم امام زمان«عج» صحبت می کردم که این بیداری مرا عذاب می دهد. امام زمان«عج» در خواب جام شربتی را به من دادند و من نوشیدم. «چه بسا این شربت شهادت بوده.» حمید کایدی 🌷🍃🌷🍃🌷 @shohadaye_shiraz نشردهید ⬆️⬆️
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
☘️میگفت همه‌ی گلوله‌های ، مثل خمپاره شصت است نه سوت دارد نه صدا! وقتی می‌فهمیم آمده که می‌بینیم: فلانی دیگر نمی‌آید، فلانی دیگر سرش نمی‌کند! حجت‌الله‌رحیمی @shohadaye_shiraz