eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از استاد شهید حاج علی کسائی⭐ 📌در منازل سازمانی مرکز پیاده، همه خانه ها تلفن داشت. خطوط این تلفن ها، به تلفن خانه مرکز پیاده وصل بود. اگر می خواستیم به خارج از مجموعه تماس بگیریم، باید اول تلفن خانه را می گرفتیم تا یک خط آزاد به ما بدهند و از آنجا با بیرون تماس بگیریم. چیزی نبود که مخصوص یک نفر باشد، یک امتیاز مشترک برای همه ساکنان کوی سازمانی بود. حاج علی، از همان ابتدای اسکان ما در این مجموعه، یک قلک با مقداری پول خورد کنار تلفن گذاشت و گفت هر وقت خط آزاد خواستی، یک ریال بنداز درون این قلک! گفتم خوب این چه کاری است، همه استفاده می کنند محدودیتی هم ندارد. با مهربانی گفت: خانم، هرچه کمتر حق بیت المال توی زندگی آدم بیاد بهتره! من هم رعایت می کردم، هر تماسی که می گرفتم، یک ریال درون قلک می انداختم. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کی میـدونه شاید دلتـنگیُ آفریـدی تا با "حُسیـن" درمونـش کنیـم:) -یااباعبدالله- 🌷 🌷 کربلا می خواهم 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 ای منتظـــــران بار دگـر جمعه رسیده دلتنگ فرج، وقت خوش ندبه رسیده در حسرت آن جمعه‌ام آخر که بگویند خورشید علـــی آمده، از کعبه رسیده 💚 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌟 🌟 4⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، بزرگ غدیر باقی مانده است.. ✅ لا اِلاهَ اِلّا هُوَ، لِاَنَّهُ قَدْ اَعْلَمَنى اَنّى اِنْ لَمْ اُبَلِّغْ ما اَنْزَلَ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ،وَ قَدْ ضَمِنَ لى - تَبارَكَ وَ تَعالَى - الْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ، وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَریمُ. ✅ خداوندی جز او نیست، چرا که به من هشدار داده که اگر آن چه در حق «علی علیه السلام» نازل کرده به مردم ابلاغ نکنم، وظیفه ی رسالتش را انجام نداده ام و خود او تبارک و تعالی از آزار مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است. 📚بخشی از فراز دوم خطبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🕊 🍃پسرم خيلي و بود. محبت خاصي به همه ي خانواده داشت و با بقيه ي بچه هايم فرق مي كرد. با اين كه در تهران سـاكن بـود و كمتـر وقـت مي كرد به شيراز بيايد، اما هر فرصتي پيش مي آمد، به شيراز مي آمـد و ي مانده ي ما را انجام ميداد. 🍃بار آخري كه سوريه بود، من اصرار كردم كه بـراي سـالگرد پـدرش نيايـد. حتي به بچه ها گفتم كه به او نگويند مراسم چه تـاريخي اسـت. امـا او بـا هـر زحمتي بود، خودش را به تهران رسانده بود و با خانواده اش بـه شـيراز آمدنـد و براي مراسم زحمـت زيـادي كشـيدند. 🍃حتـي و و مراسـم را خودشان انجام دادند. هر وقت سفره مي نشستيم، غذا را براي همه مـي كشـيد. گوشـت و مرغي اگر بود، بين همه تقسيم مي كرد و گاهي به خودش چيزي نمي رسيد. هر كس تهران كاري داشت به او زنگ ميزد. فاميـل و غريـب و همسـايه برايش فرقي نداشت. 🌹شهادت ٩٣/٤/٢ 👤راوی:مادرشهید شهید مدافع حـــــرم دادالله شیبانی 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * عملیات محرم بود .نیروها را باید در کنار شیار ربوط آرایش میدادم .آن هم زیر باران گلوله و آتش شدید دشمن. زمین میلرزید و آسمان گداخته بود. انگار دشمن با تمام قوا روی منطقه آتش میریخت .باید از همان منطقه جلوی پاتک دشمن را میگرفتیم. با مجید سپاسی که گردانش در همان نقطه وارد عمل شده بود هماهنگ کردیم تا نیروهای باقی مانده را ساماندهی کنیم. تحرک تانکها و نیروهای بعثی بیشتر شده بود و بسیاری از هم رزمان ما هدف گلوله های تانک و آتش تیربار عراقیها قرار میگرفتند. تعدادی از فرماندهان ،گروهان دسته و گردان مجید سپاسی شهید و مجروح شده بودند و به همین دلیل آرایش دادن نیروها برای مقابله و پیشگیری از نفوذ دشمن سخت تر از همیشه به نظر میرسید. به مجید گفتم :مجید ،کاکو سمت چپ شیار ربوط رو میتونی پوشش بدی؟! مجید سر تکان داد. - نصف- نیروهات رو ببر اون !طرفتو چیکار میکنی؟ سمت راست و وسط کانال ربوط با من. - شرایط خوب نیس؟ _نگران نیستم... درست میشه .ایشالا _ولی هدایت نیروها چی؟ _مگه معاونت نمیتونه کمکم کنه؟ منظورم حسین مشفق بود که با توجه به لیاقتی که داشت میتوانست در آن لحظه های سخت نبرد نابرابر با نیمی دیگر از نیروهای تحت امر ،مجید میانه ی کانال را محافظت کند. _میتونی حسین؟ _ها ،عامو توکل به خدا _ان شاء الله http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🎊🎊مژده .....مژده🎊🎊 باز هم ایام جشن و یه مسابقه خوب ♨️با اهدای ۳ سکه طلای پارسیان با قید قرعه 👈با ورود به لینک زیر در مسابقه شرکت کنید 👇 https://formafzar.com/form/ibjxb 📢مهلت شرکت در مسابقه : تا ساعت ۸ صبح شنبه ۱۰ تیرماه 🎁قرعه کشی و اهدای جوایز در مراسم هفتگی هییت در مورخ پنجشنبه ۱۵ تیرماه از ساعت ۱۷ مقارن با عید سعید قربان 🎊🎊🎊🎊🎊🎊 لطفا با نشر مطلب ، دیگران هم به شرکت در مسابقه تشویق کنید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💌 🍃 من به این نتیجه رسیده‌ام ڪه شهادتـــــ دستـــــ خودمان استـــــ، انتخابـــــ شهادتـــــ را خداوند به عهده خودمان گذاشته استـــــ این ما هستیم ڪه میتوانیم شرایط آن را فراهم ڪنیم ما هستیم ڪه تعیین ڪننده ‌این مسئله هستیم. 🕊🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از استاد شهید حاج علی کسائی⭐️ 🌹یک ماشین و راننده در اختیارش بود. می خواست از کردستان به شیراز برگردد. قبل از اینکه حرکت کنیم، دو درجه دار که سن و سالی از آنها گذشته بود خودشان را رساندند و گفتند: وسیله نیست می شود ما را هم تا آباده ببرید! حاج علی پیاده شد و گفت: حتما، شما دو برادر جلو بشینید من و آقای کریم دخت هم عقب وانت! یک پتو کف پهن کردیم، یکی هم دور خودمان پیچیدیم. ماشین که حرکت کرد شروع کرد به خواندن آیات قرآن و ترجمه و تفسیر آنها. برای شام ایستادیم. راننده گفت آقای کسائی چلو کباب بگیرم یا چلو جوجه! حاج علی گفت: هیچ کدام ما دو نفر نان و پنیر می خوریم. راننده گفت پولش را ارتش می دهد، حاج علی باز قبول نکرد. بعد شام راه افتادیم. زمستان بود و باد سردی می آمد. یخ زدیم. حاجی می خندید و می گفت آقای کریم دخت، مژه هایم از سرما یخ زده، صدای برخوردشان بهم را می شنوم! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا