5.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠صبح روز سیزدهم
ماه مبارک رمضان،
گلزار شهدای کرمان
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌸شهید سردار سلیمانی:
🔻تا کسی شهید نبود، شهید نمیشود.
👌 شرط شهید شدن، شهید بودن است.
🌺اگر کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او، از رفتار او و از اخلاق او استشمام شد بدانید او شهید خواهد شد..
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا.
برای شادی روح شهدا #صلوات
🌸کپی با #ذکر_صلوات
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
سرایا القدس: حاجقاسم در قلب ماست/ قدردان ایرانیم
«ابوعبدالله» از فرماندهان شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی فلسطین، در مصاحبهای تصریح کرد: شهید حاج قاسم سلیمانی در قلب ما جایگاه ویژهای دارد. او تکیهگاه روحی و معنوی برای فلسطین بود و همچنان خاری در چشم اشغالگران است.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
19.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_قاسم
🔶فیلمی از کلاس درس حاج
قاسم سلیمانی که احتمالا
مربوط به سال ۶٢میباشد.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
"من، «مصطفی» پسرت هستم"
🔹روزی یکی از همراهان #حاج_قاسم با من تماس گرفت واطلاع داد که ایشان قصد دیدار با مادرم را دارند.
وقتی جلوی خانه مادرم رسیدیم، متوجه شدم ایشان نیمساعت در کوچه روی پا ایستاده و منتظر ما بوده اند؛
به سرعت درِ خانه را باز کردم،
به محض آن که سربرگرداندم، دیدم سردار پشت فرمان ماشین نشستند!!!...🚘
و ماشینی را که مادرم در آن بود، به داخل خانه هدایت کرده و در پاسخ به سوال مادرم،
گفته بودند:
"من، مصطفی پسرت هستم!"☺️
خودِ سردار ، مادر را به داخل خانه بردند و کنار صندلی مادر روی زمین نشستند.
وقتی که عزم رفتن کردند، به همه گفتند که ایشان را با مادرم تنها بگذاریم؛
سردار مقابل مادر روی زمین نشست،
چادر اورا بوسید و گفت:
"شما مادر شهید هستید؛
دعا کنید تا من هم #شهید بشوم.🙏🏻"
{به روایتِ:برادر شهید}
#شهید_مصطفی_موحدی_کرمانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
12.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••
سـالِپیشاینشبـاتوھیاتـا برو و بیابود
حآجــتمـونبـراشـبقــدر ڪرب و بلا بود💔
کجابشینیمگریهڪنیمواست..😭
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
#ارسالی_اعضا
گلزار شهدا 🇮🇷
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📜خاطره استاد قرائتی از اولین آشنایی با
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
در فیلم 🎞مستند، #سردار حیدر تعریف مینمود :
ما در #سوریه بودیم، حافظ اسد(پدر بشار اسد) احوالش بد شد و راهی بیمارستانش🏩 نمودند،
🚨اخبار بدی از احوالات ایشان دریافت مینمودیم...
من و #سردار_همدانی و چند سردار دیگر با مشورت به این نتیجه رسیدیم که به حضرت آقا زنگی📞 بزنیم و از ایشان التماس دعای🙏🏻 مخصوصی برای حافظ اسد بنماییم،
زیرا فکر 🤔میکردیم اگر حافظ اسد از بین برود، ما #ایرانیها دیگر جایی در سوریه که سپر دفاعی ایران در برابر اسرائیل❌ بود نخواهیم داشت.
به حضرت آقا زنگ زدیم و آقا فرمودند :
باشد حتماً دعا میکنیم.🤲🏻
چند روز بعد حال حافظ اسد بدتر شد،
ما نگرانتر 😥شدیم و باز به حضرت آقا زنگ زدیم.
حضرت آقا فرمودند :
ایشان باید برود، ولی #خداوند شخص دلسوزتر و بهتری را برای خدمت به دین، به جای ایشان میگذارد...
ما متحیر شدیم😳...
دو نفر جایگزین حافظ بودند، برادرش و نخست وزیرش...
🔻خب برادرش که اصلاً همیشه در حال گردش و عشق و تفریح بود و اهل این حرف ها نبود...
🔻نخست وزیر هم که یک فرد تقریباً مخالف بود...
ما متحیر شدیم...
تا این که حافظ اسد فوت نمود و بشار اسد، پسرش سر برداشت...
ما با خود بشار، در یک کاخ زندگی میکردیم...
چون اوضاع سوریه به هم ریخته بود...
یک روز سر نهار، خدمتگذارش را خواند و گفت :
نامه✉️ را بیاورید...
نامه را آوردند و ایشان نامه را به سردار همدانی دادند...
سردار یکدفعه خودش را جابجا کرد و نامه را دوباره خواند📃 به همه ما یک نگاه عجیبی کرد و نامه را داد به نفر پهلوئیش..
نامه به دست من رسید،
دیدم نامه از طرف ملک عبدالله است و گفته :
📃ای اسد...
یا دست از پشت سر ایرانیها بردار و ایشان را از کشورت بیرون بینداز و یا کشورت را با خاک یکسان و تو و خانواده ات را نابود میکنیم...
امضاء ملک عبدالله (پادشاه عربستان)
ما متحیرانه به همدیگر نگاه میکردیم...
آخر تهدید بزرگی بود و اگر خود حافظ هم بود،
حتماً یک کاری بر علیه ما ایرانی ها میکرد...
یکدفعه دیدیم بشار که متوجه اخم😠های توی هم ما شده بود با لبخند🙂 نامه را از ما خواست...
ما نامه را با احترام تقدیمش نمودیم...
یکدفعه و متعجبانه دیدیم، بشار نامه را پاره کرد و خودش بلند شد و پاره های نامه را در میان شعله های آتش🔥 شومینه پرتاب نمود و با لبخند گفت :
ما تا آقای #خامنه_ای و شما سربازانش را داشته باشیم هیچ غم و غصه ای نداریم.
آنگاه بود که فهمیدیم حضرت آقا چه فرموده بودند و از کجا این خبر را چند سال پیش دریافت نموده بودند...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌸السلام علیک یا بقیۂ الله فی أرضه🌸
مهر تــو
همان کیمیایے ست....
که روزگار مرا ،
قیمتےمی کند!
من، به اعتبار محبت تـو
نفس مےکشم ..
#یا_صاحب_الزمان
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج🌱✨
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#فرج
گلزار شهدا 🇮🇷
سلاح گرم مثل نقلونبات ریخته بود توی دستوبال اشرار. تا میتوانستند آتش میسوزاندند.عده کمی از مردم را هم به بهانه پول کشانده بودند سمت خودشان، گروگان میگرفتند، اخاذی میکردند و ترس و دلهره میانداختند به جان زن و بچه مردم.
حاجی شرشان را خواباند. هم از رسانهها اعلام کرد، هم بزرگان طایفهها را دعوت کرد. حرف آخرش را اول زد. گفت: «تا تاریخ فلان باید سلاحهاتون رو تحویل بدید. داشتن سلاح جرمه و اگه تحویل ندید بهعنوان شرور با شما برخورد میکنم.»
همینطور اسلحه بود که میآوردند تحویل میدادند.
▪️
حاجی به قولش وفا کرد و به تکتکشان اماننامه داد. فکر بعدازاین را هم کرده بود. آدمی که بیکار باشد و درآمد نداشته باشد چه تضمینی داشت دوباره پایش نلغزد. چقدر به این در و آن در زد تا توانست چهارصدتا تلمبه آب جور کند. همه را تقسیم کرد بینشان. هم سرشان را به زمین و کشاورزی گرم کرد هم لقمه حلال گذاشت توی سفرههایشان راوی: مهدی ایرانمنش | منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 24 و 25
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_قاسم
♦️۱۳ دی ماه ۹۸...
و آن جمعه ای که
ما در خواب ناز بودیم و
او پرواز کرد و رفت...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی