بسیجی ها از کنارم رد میشدند و آخرین توجیهات را می شنیدند که دیدم نور ماه روی صورت خندان ولی می درخشد.😳
تعجبم را که دید گفت: «فکر کردید می توانید منو از عملیات محروم کنید»😊!
فرمانده تیپ بود اما خودش را در بسیجی ها پنهان کرده بود تا به عملیات برسد.
🌹☘🌹☘
#شهیدﺣﺎﺝولی_نوری
سمت: فرمانده تیپ فاطمه الزهرا(س)
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ 🌹
#ﻣﺤﻞ_ﻗﺒﺮ: ﺩاﻧﺸﻜﺪﻩ ﺑﺎﻫﻨﺮﺷﻴﺮاﺯ
#سالروز_ﺷﻬﺎﺩﺕ
🌹🌷🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_شانزدهم*
🎤 به روایت همسرشهید
اولین نامهای که نوشت شوکه ام کرد . نمی فهمیدم که با آن سن کم من و خودش تا آن حد علاقه به بچه دارد. آن نامه این بود :
با سلام و درود به محضر تمامی اولیا خدا به خصوص امام حسین علیه السلام سرور و سالار شهیدان.
سلام و درود به امام عزیزمان خمینی کبیر و یاران با وفایش بخصوص خانواده داغدیده شهدا.
خدمت همسر عزیزم سلام گرم و دلنشین دارم. واقعاً نمی دانم چطور از تو تشکر کنم؟
زهره مهربان و صبورم. نمیدانی چقدر از دیدن نامه ات خوشحال شدم. مخصوصاً وقتی که داشتم میخواندم و رسیدم به جایی که نوشته بودی خدا با صابران است ، بیشتر خوشحال شدم.
چون فهمیدم که از من استوار تر و پایدارتری. یا آنجا که نوشته بودی من هم مثل همه مردم ایران به وجود شما رزمندهها افتخار میکنم ، اشکم را در آوردی . آخر من که خاک پای این رزمنده ها و این سربازان گمنام امام زمان هم نمیشوم.
همسر عزیزم! نمیدانی این چند روزی که از تو دور بودهام چقدر بر من سخت گذشته است. من فکر میکردم که وقتی پایم به جبهه رسید تورا فراموش می کنم.اما الان که در طبقه سوم یکی از ساختمانهای پادگان شهیددستغیب اهواز ، این نامه را برایت مینویسم دوستان از شدت سرمای کولر گازی ، پتو روی خود کشیده و خوابیده اند. اما من با زیرپوش نشسته ام . باور کنید از شدت خجالتی که از تو میکشم خیس عرق هستم . چون میدانم شوهر خوبی برای شما نبودم . دیشب خیلی ناراحت تر از امشب بودم. چون دقیقا یک ماه تمام از ازدواجمان میگذشت و فکر میکردم که باید در کنار هم می بودیم.
اما همسر عزیزم. ..تو که خودت میدانی این جبهه آمدن یک وظیفه ملی است و باید امیدوار باشیم و صبر کنیم . چون همانطور که خودت هم نوشته بود ای خدا با صابران است.
دیگر نامه را بیشتر از این طولانی نمیکنم. ممکن است همراه برادرم محمدعلی بیایم و شما را به اهواز بیاورم . اگر هم نیامدم و خودت دلت خواست می توانی همراهش به اهواز بیایی ، اگر آمدی مقداری از وسایل را هم بیاوری بد نیست.
اگر هم خواستی بیای حتماً برایم نامه بنویس و بنویس که بچه دار شده ایم یا نه..نامه را هم بدهید به زن داداشم تا بیاورد.
راستی تا یادم نرفته ، سلام مرا به پدر و مادر و خواهران و برادران هردویمان برسان . سلام مرا به خاله ، عمه دایی و عمو های هر دویمان برسان. بیشتر از این سرت را درد نمی آورم حتماً باز هم برایم نامه بنویس.
خداحافظ شما.
۶۳/۳/۱۴
هاشم شیخی
#ادامه_دارد ..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷بعد از جنگ، کارهای فرهنگی به شدت در شهر اُفت پیدا کرده بود. یک روز خبر دادند
آقای خادم صادق فرمانده بسیج فرمانده پایگاه ها را دعوت کرده رفتیم. از ما خواست تا کلید
آغاز کار های فرهنگی در سطح شهر را بزنیم. از نبود امکانات و انگیزه شکایت کردیم. با مهربانی گفت: مگر اول انقلاب چه می کردیم، هیچ نداشتیم با رنگ و قلم مو روی دیوار ها شعار مینوشتیم. الان هم با همان امکانات شروع کنید، رنگ و قلم مو را هم من به شما می دهم، منتها این بار به جای شعار های انقلابی شعار های اخلاقی بنویسید!
دو سه هفته بعد ما را خواست، با عصبانیت گفت من به شما امکانات دادم تا کار فرهنگی کنید نه توهین، چرا نوشتید، بی حجابی زن از بی غیرتی مرد است و... مثلا باید شعار در حمایت با حجاب ها بنویسید!
خلاصه با همان بُرس و رنگ باعث شد کارهای فرهنگی مساجد شیراز جان تازه بگیرد...
راوی محمد ابراهیم صداقت
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⚘﷽⚘
پنجشنبه است...
وباردیگر
مزار شهدا دل ها را به سوی خود می کشاند...
دل هایی که این مکان راخلوتگاه خویش قرارداده اند
و یکدل سیر دلتنگی را بر مزارشان می بارند...
#پنجشنبه_های_عاشقی💔
#باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
👇👇
اﮔﺮ ﺩﻟﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻬﺪا و ﻣﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﺳﺖ ....
آماده زیارت بشو.... دلت را روانه گلزار بکن...
🚨
آنلاین بشوید....
زیارت آنلاین انجام دهید
⬇️⬇️
http://heyatonline.ir/heyat/120
#_مولا_جانم❤
🌸توصیف قشنگےسٺ در این عالم هستے
🌼تو عرش بَرینے و من از فرش زمینم
🌸آواره نہ! در حسرٺ دیدار تو بےشک
🌼ویرانہ ے ویرانہ ے ویرانہ ترینم
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
سلام ای #آفتاب پشت ابر✋
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
3⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است..
✅ فَوَ اللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذى أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلىَّ وَ شائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِيَدَىَّ) وَ مُعْلِمُكُمْ: أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَىَّ.
✅ به خدا قسم هیچ کس باطن قرآن را برای شما روشن نمی کند و تفسیرش را برایتان آشکار نمی نماید مگر کسی که اکنون دستش را گرفته و او را به سوی خود بالا می آوردم، بازویش را بلند میکنم و به شما اعلام می دارم که: « هرکه من مولا و صاحب اختیار او هستم، این علی مولا و صاحب اختیار اوست»
📚بخشی از فراز سوم خطبه غدیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فرازی از وصیتنامه شهید «ستار محمودی»
به مناسبت هفته حجاب و عفاف
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم ستار محمودی آمده است: «الله الله از حجاب که شما را همیشه به رعایت آن توصیه میکردم و توصیه میکنم که لحظهای از آن غافل نشوید ...»
#شهیدمدافع_حرم
#شهیدستارمحمودی
#شهدای_فارس
🍃🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_گلزارشهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_هفدهم*
🎤 به روایت اکبر توانا
من و هاشم ، هم سن و هم زور بودیم و زیاد کشتی میگرفتیم .گاهی یک ساعت همدیگر را غلت می دادیم اما هیچ کس برنده نمیشد. گاهی بدنمان از شدت آن تقلا ها زخم می شد. جفتمان یک دنده و لجباز بودیم نه کوتاه میآمد و نه من با این حال یک بار هم نشد که از هم دلخور شویم. با همان سن کم مان ظرفیت شوخی را خیلی داشتیم. بعد که هاشم زن گرفت و به حساب ما متاهل شد ،باید حرمتش می گذاشتیم. اما خودش توی این فکرها نبود. فقط لازم بود یک فرصت دیگر گیر بیاورد تا کشتی بگیریم و خیس عرق شویم.
علاقه شدید به ورزش داشت توی جبهه زبیدات یک گود زورخانه درست کرده بود یکی را وا می داشت که با یک قابلمه مارش و سر و صدا در بیاورد .اوایل میل بالا انداختن هم بلد نبود و چندباری میل ها خورد به بدنش را دچار کوفتگی شد.
یکی دوبار هم سرش شکست اما باز هم رها نکرد . عجیب آدم سمجی بود.
سابقه دوستی ما هم برمیگشت به سال ۶۲. قبلش من یک سال بسیجی بودم بعد از یک سال شدم پاسدار. کارهای گزینشم را شهید محمدتقی گل آرایش انجام داد. این را من برای خودم افتخار می دانم. بعد از آن بود که از گردان رفتم در واحد اطلاعات . آن موقع میگفتند واحد اخلاص. یک هفته توی نوبت بودم تا مسئول اطلاعات ما را پذیرفت . همانجا باهاشم آشنا شدم .
اولین شناسایی را توی جبهه زبیدات و از مسیر شیار فلق رفتیم. وضعیت آنجا طوری بود که باید مقداری از راه را توی روز می رفتیم. چون صعبالعبور و کوهستانی بود و توی دید عراقی ها هم نبود. مثلا حدود ساعت ۴ عصر حرکت میکردیم میرفتیم پشت یک ارتفاع کمی صبر میکردیم تا هوا که تاریک میشد آن وقت وارد منطقه دشمن می شدیم.
اول چیزی حدود ۲۲ هزار قدم راه رفته بودیم توی تیم دو نفر فقط قدم شماری می کردند.
زمانی که رسیدیم هنوز هوا روشن بود . رفتیم بالای دیدگاه و منطقه دشمن را زیر نظر گرفتیم. اتفاقاً آن روز عراقی ها داشتن میادین مین را توسعه می دادند .خیلی هم با عجله کار می کردند. ما به قدری به آنها نزدیک بودیم که سر و صدای شان را می شنیدیم.
هاشم گفت :اکبر تو نمیترسی؟!
گفتم :نه اتفاقا اصلا نمی ترسم مگه خودت می ترسی؟!
میگفت نه من نمیترسم. ولی گیریم حالا درگیر شدیم بازم نمیترسی؟!
داشت وضعیت روحی ام را می سنجید او با تجربه و من بار اولم بود.
هوا که تاریک شد رفتیم از همان میدان مین عبور کردیم تا به سیمهای خاردار رسیدیم . عبور از میدان مین کار آسانی نبود ولی هاشم که می افتاد جلو ما هم پشت سرش می رفتیم.
هوا خیلی سرد بود چون دی ماه ۶۲ بود و ما داشتیم برای اجرای عملیات قدس ۳ کار شناسایی میکردیم. آن شب ما از کمین ها هم عبور کردیم و تا نزدیکی پست نگهبانی پیش رفتیم اطلاعات خوبی از توان دشمن را به دست آوردیم.
چیزی که بر مردم را بیشتر شیفته هاشم کرد استعداد کم نظیرش بود .ما که سواد آنچنانی نداشتیم مثلاً من و هاشم در حد دوم راهنمایی بودیم. اما من می دیدم که هاشم چقدر دقیق موقعیت ها را از روی نقشه پیدا می کند یا از قطب نما و جهت یابی خیلی خوب سر در می آورد .خیلی هم مقید به یادداشت برداری بود خیلی ها یادداشت نمی کردند و همه چیز را به ذهن و حافظه واگذار می کردند. اما هاشم مرتب یادداشت میکرد .من هم متاثر از روحیه او رفتم سراغ یادداشتبرداری. طوری که وقتی جنگ تمام شد، سه چهارتا دفتر پر از نوشته داشتم.
#ادامه_دارد ..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷خبر دادند فرمانده بسیج شیراز برای بازدید به پایگاه ما می آید. همه مرتب و منظم خبردار
ایستادیم. حاج منصور آمد، با خنده رفت گوشه ای تکیه داد، پای مصنوعی اش را هم در آورد
و گفت: برای کی این جور ایستادید، مگر من کی هستم، راحت باشید. بیاید اینجا بشینید. گِرد هم بشینید که مجلس بالا و پائین نداشته باشد!
در میان صحبت هایش گفت:از این به بعد نیاز نیست تقاطع ها را ببندید و جلو ماشین ها را بگیرید، زمان جنگ که نیست. حضور داشته باشید، تقاطع ها و خیابان ها را هم کنترل کنید. اما بیایید من یک سری قاب به شما می دهم، خودتان هم تهیه کنید. قاب های پیوندتان مبارک، خوشبخت باشید و ... . اینها را همراه داشته باشید هر ماشین عروسی که از تقاطع شما عبور کرد با تبریک به آنها بدهید! بگید این هم هدیه بسیج برای شب عروسی شما. این جوری بسیج را در ذهن مردم جا بیاندازید... راوی محمد ابراهیم صداقت
🌿🌷🌿🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#پیام_شهدا
مــے گـفـت
اگر میگویـید الگویتان
حــضرت زهرا(س)🌷 است باید
کاری کنید ایشان از شما
راضے باشند و حجاب
شما فاطمے باشد.🌹
#شهید_ابراهیم_هادے
#ﺣﺠﺎﺏ_ﻓﺎﻃﻤﻲ
☘🌺🌷🌺☘
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪا:
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
#شهدا
چہزیباگفتحاجحسینخرازے♥️!'
یادمونباشھ!کہهرچےبراےِخُدا
کوچیکےوافتادگےکنیم
خدادرنظربقیہبزرگمونمیکنھ :)🖇
#شهیدحسینخرازی
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌸
پر کن از باده ی چشمت
قدح صبح مرا...
خود بگو
من ز تـــــو
سرمست شوم یا خورشید ؟!
#شهید_هادی_جعفری🌸
سلام 🤚
صبحتون شهدایی
🍃🌸
@shohadaye_shiraz