هدایت شده از ابوالفضل عامری
شمع گشتم همه شب ، تا سحرگه سوختم
تا به تو پروانه رسم عاشقی آموختم
سوختم از هجر و بهر خود نجستم چاره ای
لاجرم خود جامهء صبری به تن دوختم
تا کنم ثابت تو را ای دوست که اندر عاشقی
پاکبازم جز تو دیگر آرزو را سوختم
تا نگردد سرد و خاموش این دل از مهر رُخَت
آتش عشقت دمادم در دلم افروختم
بهر آن دُر گرانمایه همه هستی خویش
در رهت ای نازنین ارزان همه بفروختم
تا که دیدم تیر مژگان کمان ابرویت
یکسره تیر بلایت را به جان بر تو ختم
دولت عشقش علائی شد سبب کز اشک و آه
خوشدلم ره توشه بهر آخرت اندوختم
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
امام زمان علیه السلام
گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد
تنها در انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند، نکرد
گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
گفتم میان جذر و مد اشک و آهِ شب
در گردش مدار تو باشم ولی نشد
گفت که میرسی تو من هم دعا کنم
در دولت تو یار تو باشم ولی نشد
گفتم که تا اجل نرسیده ست لحظه ای
در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد
گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم
چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد
گفتم به قدر اه دل دلشکستگان
در عهد و روزگار تو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
گفتم که شمیم ماه محرم که میرسد
در روضه بی قرار تو باشم ولی نشد.
سید مجتبی شجاع
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
(فرازی از یک مثنوی بلند علوی)
کوفه بشکن بغض چندین ساله را
با دل خود آشنا کن ناله را
بغض خود بشکن که باید خون گریست
باید امشب شط شد و جیحون گریست
ناله و فریاد نه ، پرخاش کن
راز شب های علی را فاش کن......
بی علی ، شب ناشکیبی می کند
چون من احساس غریبی می کند
صبر از صبر علی در حیرت است
بی علی غم هم اسیر غربت است
کوله بارش بوی گندم می دهد
زندگی را یاد مردم می دهد
بس که تنها بود و همرازی نداشت
سر به گوش چاه غربت می گذاشت
بس که دارد از علی در سینه راز
مانده از حیرت دهان چاه ، باز
کوفه باور کن که کوفی نیستیم
ما که اِبنُ الوَقت و صوفی نیستیم
هرچه می دانی بیا با ما بگو
تا سحر بنشین و از مولا بگو
امشب است آن شب که کس نشناخته است
این شب قدر است و بس نشناخته است
یاد کن یاد آن به دل نزدیک را
خاطرات روشن و تاریک را
با دل تو غم گره خورد ای دریغ
در تو روح زندگی مرد ، ای دریغ.....
آسمان دارد به کف فانوس ماه
کرده گم خورشید خود را ، آه ! آه !
شمع می شد ، آب می شد ، می گداخت
نخل های کوفه اورا می شناخت
باغبان مهربان نخل ها
رفت و آتش زد به جان نخل ها
راستی ای نخل های سر به زیر
زندگانی سخت باشد بی امیر
یادتان بادا ز هیهات علی
بانگ تکبیر و مناجات علی....
ظلمت آن شب قصد جان نور کرد
نور حق را تا ابد مستور کرد
کُشته ی توفان کین شد شمع طور
آه آه از دست نزدیکان دور
بی فروغش گرچه تاریکیم ما
لیکن از دوران نزدیکیم ما
امشب است آن شب که عشق و عدل و داد
شد ز شمشیر مرادی ، نامراد
فرق حق را تیغ بیدردی شکافت
تارَک مردی به نامردی ، شکافت
پشت حق زین مایه بیدردی شکست
ای دریغا حُرمت مردی شکست
کوچه های کوفه تاریک است و تار
لحظه ای هستی نمی گیرد قرار
کودکان را بنگر و افغانِ شان
کاسه های شیر در دستانِ شان
تا گلویی تر کند امشب اسیر
شیر حق لب را نیالاید به شیر
هرکه شب آوای پایش می شنید
بوی نان از دست هایش می شنید
خوان احسان بهر عام و خاص داشت
یک طبق نان ، صد طبق اخلاص داشت ....
داشت سر بر خاک آن روح سجود
نیستی تیغ آخت بر فرق وجود
غوطه زد در خون خود آن چاره ساز
پاره شد از فرق او فرق نماز
در خروش آمد فرات و ، خون گریست
شط به فریاد آمد و ، جیحون گریست
گاهِ دیدار آمد و چون گُل شکفت
گوهر فُزتُ وَ ربِّ الکعبه سُفت
چون خدارا خانه زاد کعبه بود
تا دم آخر به یاد کعبه بود....
شعر استاد محمدعلی مجاهدی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
کوفه وکربلا
پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند
پسر را درحصیری غرق خون و بی سر آوردند
علی را کوفیان کشتند درمحراب و بعد از آن
برای کشتن فرزند او ،صد لشگر آوردند
اگرخورشید را شق القمر کردند درکوفه
همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند
تمام دشت از خون ابوالفضل علی پُر شد
ز بس باران تیر کینه برآن پیکر آوردند
ز فولادی که شد شمشر و برفرق علی آمد
به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند
چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسین او
ز گوش کودکانش گوشواره ها در آوردند
سه ساله بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی
چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند
«وفایی» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد
همه درکوفه می گفتند گویا حیدر آوردند
حاج سید هاشم وفایی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
تقدیر دوست
طبیبا مداوای مولا چه شد
بگو حال بیمار زهرا چه شد؟
طبیبا بگو حال او چون شده؟
که جان و دل ما زغم خون شده
چرا چشم خود را کمی وا کند؟
ز حسرت به زینب تماشا کند؟
گهی زیر لب او نیایش کند
گهی قاتلش را سفارش کند
چرا از سخن گفتنش شد خموش
دمادم چرا می رود او ز هوش؟
طبیبا غم او مرا می کُشد
چرا او به زحمت نفس می کِشد؟
چرا کاسه ی شیر،پس می زند
طبیبا چرا بد نفس می زند؟
شرر بر دل ما غم او زند
بود همچو شمعی که سوسو زند
طبیبا رضایم به تقدیر دوست
که هستی هستی تمامی از اوست
حاج سید هاشم وفایی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
بارغم
تا بیابان نجف، او را شبانه می برند
مثل زهرا نیمه ی شب ، مخفیانه می برند
آن که عمری بارغم بر روی شانه می کشید
حال جسمش را غریبانه به شانه می برند
باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد
چون علی را هم به قبری بی نشانه می برند
بچه های داغدیده از کنار تربتش
بار سنگین غم او را به خانه می برند
کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا
اهل بیتش را چرا با تازیانه می برند
کودکان خسته ی او را به جرم بی کسی
بی بهانه می زنند و بی بهانه می برند
ای «وفایی» آل عصمت ،در ره احیای دین
حرف خود را بر در حی یگانه می برند
حاج سید هاشم وفایی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
حقیقت عدل
اگرچه زخم سرش راتمام مي ديدند
ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند
كسي نخواست بپرسدچراسرش بشكافت
اگرچه مردم بي دردكوفه مي ديدند
شبي نخفت علي ازغم جهالت خلق
ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند
بهار عمرعلي شدخزان وگل نشدند
دوباره درره اوخار فتنه پاشيدند
نرفت رنگ سياهي بُرون ازآن دلها
زداغ سُرخ علي گرسياه پوشيدند
به غيراهل ولايت، هنوزهم آنان
اسير وسوسه واهل شك وتريدند
علي ست چون شب قدر خدا كه اين مردم
زقدرو منزلتش نكته اي نفهميدند
علي حقيقت عدل است وتا ابد زنده است
برای محوحقیقت اگرچه کوشیدند
خداگواست كه دركربلا همين مردم
شکوفه های علي رابه نيزه هاچيدند
چه روزگار غريبي بودكه بعدازاو
به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند
دلم گرفته «وفایی»بیاکه گریه کنیم
به احترام غمی که به شیعه بخشیدند
حاج سید هاشم وفایی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(ماه میهمانی خدا)
فلک ! شستند در خون رأس سلطان ولایت را
ز کین خفاش ها کُشتند خورشید هدایت را
بیا بنگر که در ماه خدا در مسجد کوفه
دو تا کردند فرق ماه ایثار وشجاعت را
کسی که خَلق عالم بود محتاج عطای او
ز پا انداختند او را ، بیا بنگر قساوت را
علی کانون عشق ومهربانی بود ای کوفه
بپرس از ابن ملجم علت ظلم و شقاوت را
علی! ای اُسوهی مِهر و وفا و مظهر رأفت
که جز تو کس نخواهد گفت اسرار عدالت را
نهادی پای، در مسجد به شوق سجده بر داور
ولی با نغمه ی"فزت و رب" خواندی خدایت را
صبورانه به یاد کوچه و مسمار ِ در خواندی
ولی هفت آسمان نشنید این بغض رسایت را
الا ای مظهر صبر و رضا مولا چهسان دیدی
به ظهر روز عاشورا ، تو نقشی از قیامت را؟
چه بگذشته خدایا بر دل مولا کنار در
بگو ای( عامری )خون نامه ی سرخ شهادت را
دلنوشته ابوالفضل عامری قم
https://eitaa.com/gom121/2271