(شوق زیارت نجف و کربلا على)
ای نوربخش محفل عشق و صفا على
سرچشمهی محبت و مهر و وفا على
ای مظهر فتوت و میزان عدل و داد
وی جوهر مروت و كان سخا على
رکن و حرم به يمن قدوم تو محترم
ای کعبهی عبادت و روح دعا على
عمری بوَد که گوشه نشین در قلوب ماست
شوق زیارت نجف و کربلا على
با دسترنج خویش به ویرانههای تار
بودی چراغ کلبهی هر بینوا على
مظلومهای چو فاطمه چشم فلک ندید
مظلومتر نیافت به غیر از تو یا على
پروانهسان بسوختی از داغ فاطمه
او هم به حفظ جان تو گشته فدا على
آن ساعتی که سقط جنین گشت محسنش
میزد صدا به یاری خود فضه را على
ای رهبری که گشت به محراب بندگی
پیشانیات ز تیغ شقاوت دوتا على
باشد که شام ظلمت قبر (حیات) را
روی منوّر تو ببخشد ضيا على
شادروان میرزا محمد حیاتبخش
http://shaeranqom.blogfa.com
در مدح امیرالمؤمنین علی (ع)
ای سواد عنبرین فامت سویدای زمین
مغز خاک از نهکت مشکین لبانت خوشه چین
موجهای از ریگ صحرایت صراط المستقیم
رشتهای از تار و پود جامهات حبل المتین
غنچهی پژمردهای از لاله زارت شمع طور
قطرهی افسردهای از زمزمت درّ ثمین
در بیابان طلب یک العطش گوی تو خضر
در حریم قدس یک پروانهات روح الامین
مصرع برجستهای دیوان موجودات را
از حَجر اینک نشان انتخابت بر جبین
میهمانداری به الوانهای نعمت خلق را
چون خلیل الله داری هر طرف صد خوشه چین
طاق ابروی تو را تا دست قدرت نقش بست
قامت افلاک خم شد، راست شد پشت زمین
مردم چشم جهان بین سپهر اخضری
جای حیرت نیست گر باشد لباست عنبرین
شش جهت چون خانهی زنبور پرغوغای توست
کهکشان از نوشخند توست جوی انگبین
عالمِ اسباب را از طاق دل ، افکندهای
نیست نقش بوریا در خانهات مسندنشین
تا به کف نگرفته بود از سایهات رطل گران
در کشاکش بود از خمیازه رگهای زمین
با صفای جبههی صاف تو از کم مایگی
چون دروغ راست مانند است صبح راستین
آب شوری در قدح داری و از جوش سخا
میکنی تکلیف خلق اولین و آخرین
از ثبات مقدم خود عذرخواهی میکنی
پای عِصیان هر که را لغزید از اهل زمین
روی عالم را ز برگ لاله داری سرختر
گرچه خود چون داغ میپوشی لباس عنبرین
بوسه در یاقوت خوبان دارد آتش زیر پا
بر امید آن که خدّام تو را بوسد زمین
گرد فانوس تو گشتن کار هر پروانه نیست
نقش دیوار است اینجا شهپر روح الامین
تا ز دامنگیریات کوته نماند هیچ دست
میکشی چون پرتو خورشید دامن بر زمین
هر گنهکاری که زد بر دامن پاک تو دست
گرد عِصیان پاک کردی از رخش با آستین
ساغر لبریز رحمت را تو زمزم کردهای
چون به رحمت ننگری در سینههای آتشین؟
تا به روی خاکِ تردامن نیفتد سایهات
پهن سازد هر سحر خورشید دامن بر زمین
تا شبستان فنا جایی نَاستد چون شرر
گر به روی آتش دوزخ فشانی آستین
انبیا چندین چه میکوشند در تعمیر تو؟
گنج رحمت نیست گر در زیر دیوارت دفین
در هوای حسن شورانگیز آب زمزمت
جمله از سر رفت دیگ مغزهای آتشین
نیستی گر مهردار رحمت پروردگار
چون نگین بهر چه داری این سیاهی بر جبین؟
هست اسماعیل یک قربانی لاغر ، تو را
کز نم خونش نکردی لاله گون روی زمین
گر زبان ناودانت چون قلم میداشت شق
پاک میشد از غبار معصیت ، روی زمین
تا درِ تکلیف بر روی جهان واکردهای
در پس درمانده است از شرم، فردوس برین
در حریم جنت آسای تو اهل دید را
در نظر میآید از هر شمع جوی انگبین
ناودان گوهر افشانت ز رحمت آیهای است
از حریم لطف، نازل گشته در شان زمین
گر نهای روشنگر آیینهی دلها، چرا
جامه و دست و رخت پیوسته باشد عنبرین؟
ایمناند از آتش دوزخ پرستاران تو
حقگزاری شیوهی توست ای بهشت هشتمین
غفلت و نسیان ندارد بر مقیمان تو دست
برنچیند دانهای بی ذکر مرغی از زمین
هیچ کس ناخوانده نتواند به بزمت آمدن
چون درِ رحمت نداری گر چه دربان در کمین
می زنی یک ماه دامن بر میان در عرض سال
می دهی سامان کار اولین و آخرین
هیچ تعریفی تورا زین به نمیدانم که شد
در تو پیدا گوهر پاک امیرالمؤمنین
بهترینِ خلق بعد از بهترین انبیا
ابن عم مصطفی ـ داماد خیرالمرسلین
تا ابد چون طفل بی مادر به خاک افتاده بود
ذوالفقار او نمی برید اگر ناف زمین
خانهی زنبور دل بی شهد ایمان مانده بود
گر نمیشد باعث تعمیر او یعسوب دین
تا نگرداند نظر حیدر، نگردد آسمان
تا نگوید یا علی، گردون نخیزد از زمین
در زمان رحمت سرشار عِصیان سوز تو
مَدّ آهی میکشد گاهی کرام الکاتبین
نقطهی بسم اللهی فرمان موجودات را
در سواد توست علم اولین و آخرین
شهپر رحمت بود هر حرفی از نام علی
این دو شهپر برد عیسی را به چرخ چارمین
سرفراز از اول نام تو عرش ذوالجلال
روشن از خورشید رویت نرگس عین الیقین
چون لباس کعبه بر اندام بت، زیبنده نیست
جز تو بر شخص دگر نام امیرالمؤمنین
حضرت صائب تبریزی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(السّلام عليك يا علی بن ابیطالب)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#ماه_خدا
#شهادت
#رمضان_المبارک
#شب_قدر
#شهادت_امیرالمؤمنین
(شاه لافتیٰ)
تا تیغ کین به فرق امام مبین رسید
فریاد درد و غم به سپهر برین رسید
در سجدهگاهِ حق به سرِ خانه زاد عشق
تیغ پلید و زاده ی ملجم ، ز کین رسید
شمشیر کفر و ظلم چو فرق علی شکافت
پژواک "قَد قُتِل" ز فلک بر زمین رسید
نبوَد عجب که زخم جگرسوز آن خبیث
بر قلب پاک رَحمة لِلعالمین رسید
مضروب شد تمامیِ اعضای کاینات
زآن ضربتی که بر سر سلطان دین رسید
شهباز عرش را چو شکستند بال و پر
مرغان عشق را نفَس واپسین رسید
از انقلاب ضایعه ی قتل شیر حق ...
گرد عزا به دیده ی روح الامین رسید
از خون سر مُحاسن خود را خضاب کرد
چون روز وصل حیّ جهان آفرین رسید
ارکان قلعه ی فلک از هم گسیخت چون
ضربت به بام قُبّهی حِصن حَصین رسید
شمع فروغ بخش شبستان علم و دین...
خاموشیاش ز فرقهی بی علم و دین رسید
آه و فغانِ جنّ و مَلَک در غم بشر
گویا فراتر از فلکِ هفتمین رسید
مُنشق شد آن جبین که بهشوق وصال حق
روز ازل ، به رتبهی حق الیقین رسید
شال عزا ، به گردن اولاد مرتضیٰ ...
از فتنهی معاویه ، خصم لعین رسید
تنها نه در عزا ، حَسنیناند و زینبین
کاین غم به جنّ و انس و نبات و نبین رسید
ای روزگار ! اُف به تو کز دست جور تو
این زخم جانگزا به دل مسلمین رسید
از بهر صیدِ شیر خداوند ذوالجلال
روباه شرک و زندقه اندر کمین رسید
دون پرور است دهر ، که سنگ جفای او
گه گه ، پی شکستن دُرّی ثمین رسید
دردا ز خَرمن غم آن شاه لافتیٰ....
(شمس قمی) به مرثیهاش خوشهچین رسید
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از ابوالفضل عامری
شمع گشتم همه شب ، تا سحرگه سوختم
تا به تو پروانه رسم عاشقی آموختم
سوختم از هجر و بهر خود نجستم چاره ای
لاجرم خود جامهء صبری به تن دوختم
تا کنم ثابت تو را ای دوست که اندر عاشقی
پاکبازم جز تو دیگر آرزو را سوختم
تا نگردد سرد و خاموش این دل از مهر رُخَت
آتش عشقت دمادم در دلم افروختم
بهر آن دُر گرانمایه همه هستی خویش
در رهت ای نازنین ارزان همه بفروختم
تا که دیدم تیر مژگان کمان ابرویت
یکسره تیر بلایت را به جان بر تو ختم
دولت عشقش علائی شد سبب کز اشک و آه
خوشدلم ره توشه بهر آخرت اندوختم
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
امام زمان علیه السلام
گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد
تنها در انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند، نکرد
گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
گفتم میان جذر و مد اشک و آهِ شب
در گردش مدار تو باشم ولی نشد
گفت که میرسی تو من هم دعا کنم
در دولت تو یار تو باشم ولی نشد
گفتم که تا اجل نرسیده ست لحظه ای
در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد
گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم
چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد
گفتم به قدر اه دل دلشکستگان
در عهد و روزگار تو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
گفتم که شمیم ماه محرم که میرسد
در روضه بی قرار تو باشم ولی نشد.
سید مجتبی شجاع
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
(فرازی از یک مثنوی بلند علوی)
کوفه بشکن بغض چندین ساله را
با دل خود آشنا کن ناله را
بغض خود بشکن که باید خون گریست
باید امشب شط شد و جیحون گریست
ناله و فریاد نه ، پرخاش کن
راز شب های علی را فاش کن......
بی علی ، شب ناشکیبی می کند
چون من احساس غریبی می کند
صبر از صبر علی در حیرت است
بی علی غم هم اسیر غربت است
کوله بارش بوی گندم می دهد
زندگی را یاد مردم می دهد
بس که تنها بود و همرازی نداشت
سر به گوش چاه غربت می گذاشت
بس که دارد از علی در سینه راز
مانده از حیرت دهان چاه ، باز
کوفه باور کن که کوفی نیستیم
ما که اِبنُ الوَقت و صوفی نیستیم
هرچه می دانی بیا با ما بگو
تا سحر بنشین و از مولا بگو
امشب است آن شب که کس نشناخته است
این شب قدر است و بس نشناخته است
یاد کن یاد آن به دل نزدیک را
خاطرات روشن و تاریک را
با دل تو غم گره خورد ای دریغ
در تو روح زندگی مرد ، ای دریغ.....
آسمان دارد به کف فانوس ماه
کرده گم خورشید خود را ، آه ! آه !
شمع می شد ، آب می شد ، می گداخت
نخل های کوفه اورا می شناخت
باغبان مهربان نخل ها
رفت و آتش زد به جان نخل ها
راستی ای نخل های سر به زیر
زندگانی سخت باشد بی امیر
یادتان بادا ز هیهات علی
بانگ تکبیر و مناجات علی....
ظلمت آن شب قصد جان نور کرد
نور حق را تا ابد مستور کرد
کُشته ی توفان کین شد شمع طور
آه آه از دست نزدیکان دور
بی فروغش گرچه تاریکیم ما
لیکن از دوران نزدیکیم ما
امشب است آن شب که عشق و عدل و داد
شد ز شمشیر مرادی ، نامراد
فرق حق را تیغ بیدردی شکافت
تارَک مردی به نامردی ، شکافت
پشت حق زین مایه بیدردی شکست
ای دریغا حُرمت مردی شکست
کوچه های کوفه تاریک است و تار
لحظه ای هستی نمی گیرد قرار
کودکان را بنگر و افغانِ شان
کاسه های شیر در دستانِ شان
تا گلویی تر کند امشب اسیر
شیر حق لب را نیالاید به شیر
هرکه شب آوای پایش می شنید
بوی نان از دست هایش می شنید
خوان احسان بهر عام و خاص داشت
یک طبق نان ، صد طبق اخلاص داشت ....
داشت سر بر خاک آن روح سجود
نیستی تیغ آخت بر فرق وجود
غوطه زد در خون خود آن چاره ساز
پاره شد از فرق او فرق نماز
در خروش آمد فرات و ، خون گریست
شط به فریاد آمد و ، جیحون گریست
گاهِ دیدار آمد و چون گُل شکفت
گوهر فُزتُ وَ ربِّ الکعبه سُفت
چون خدارا خانه زاد کعبه بود
تا دم آخر به یاد کعبه بود....
شعر استاد محمدعلی مجاهدی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
کوفه وکربلا
پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند
پسر را درحصیری غرق خون و بی سر آوردند
علی را کوفیان کشتند درمحراب و بعد از آن
برای کشتن فرزند او ،صد لشگر آوردند
اگرخورشید را شق القمر کردند درکوفه
همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند
تمام دشت از خون ابوالفضل علی پُر شد
ز بس باران تیر کینه برآن پیکر آوردند
ز فولادی که شد شمشر و برفرق علی آمد
به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند
چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسین او
ز گوش کودکانش گوشواره ها در آوردند
سه ساله بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی
چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند
«وفایی» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد
همه درکوفه می گفتند گویا حیدر آوردند
حاج سید هاشم وفایی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
تقدیر دوست
طبیبا مداوای مولا چه شد
بگو حال بیمار زهرا چه شد؟
طبیبا بگو حال او چون شده؟
که جان و دل ما زغم خون شده
چرا چشم خود را کمی وا کند؟
ز حسرت به زینب تماشا کند؟
گهی زیر لب او نیایش کند
گهی قاتلش را سفارش کند
چرا از سخن گفتنش شد خموش
دمادم چرا می رود او ز هوش؟
طبیبا غم او مرا می کُشد
چرا او به زحمت نفس می کِشد؟
چرا کاسه ی شیر،پس می زند
طبیبا چرا بد نفس می زند؟
شرر بر دل ما غم او زند
بود همچو شمعی که سوسو زند
طبیبا رضایم به تقدیر دوست
که هستی هستی تمامی از اوست
حاج سید هاشم وفایی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
بارغم
تا بیابان نجف، او را شبانه می برند
مثل زهرا نیمه ی شب ، مخفیانه می برند
آن که عمری بارغم بر روی شانه می کشید
حال جسمش را غریبانه به شانه می برند
باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد
چون علی را هم به قبری بی نشانه می برند
بچه های داغدیده از کنار تربتش
بار سنگین غم او را به خانه می برند
کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا
اهل بیتش را چرا با تازیانه می برند
کودکان خسته ی او را به جرم بی کسی
بی بهانه می زنند و بی بهانه می برند
ای «وفایی» آل عصمت ،در ره احیای دین
حرف خود را بر در حی یگانه می برند
حاج سید هاشم وفایی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
حقیقت عدل
اگرچه زخم سرش راتمام مي ديدند
ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند
كسي نخواست بپرسدچراسرش بشكافت
اگرچه مردم بي دردكوفه مي ديدند
شبي نخفت علي ازغم جهالت خلق
ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند
بهار عمرعلي شدخزان وگل نشدند
دوباره درره اوخار فتنه پاشيدند
نرفت رنگ سياهي بُرون ازآن دلها
زداغ سُرخ علي گرسياه پوشيدند
به غيراهل ولايت، هنوزهم آنان
اسير وسوسه واهل شك وتريدند
علي ست چون شب قدر خدا كه اين مردم
زقدرو منزلتش نكته اي نفهميدند
علي حقيقت عدل است وتا ابد زنده است
برای محوحقیقت اگرچه کوشیدند
خداگواست كه دركربلا همين مردم
شکوفه های علي رابه نيزه هاچيدند
چه روزگار غريبي بودكه بعدازاو
به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند
دلم گرفته «وفایی»بیاکه گریه کنیم
به احترام غمی که به شیعه بخشیدند
حاج سید هاشم وفایی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(ماه میهمانی خدا)
فلک ! شستند در خون رأس سلطان ولایت را
ز کین خفاش ها کُشتند خورشید هدایت را
بیا بنگر که در ماه خدا در مسجد کوفه
دو تا کردند فرق ماه ایثار وشجاعت را
کسی که خَلق عالم بود محتاج عطای او
ز پا انداختند او را ، بیا بنگر قساوت را
علی کانون عشق ومهربانی بود ای کوفه
بپرس از ابن ملجم علت ظلم و شقاوت را
علی! ای اُسوهی مِهر و وفا و مظهر رأفت
که جز تو کس نخواهد گفت اسرار عدالت را
نهادی پای، در مسجد به شوق سجده بر داور
ولی با نغمه ی"فزت و رب" خواندی خدایت را
صبورانه به یاد کوچه و مسمار ِ در خواندی
ولی هفت آسمان نشنید این بغض رسایت را
الا ای مظهر صبر و رضا مولا چهسان دیدی
به ظهر روز عاشورا ، تو نقشی از قیامت را؟
چه بگذشته خدایا بر دل مولا کنار در
بگو ای( عامری )خون نامه ی سرخ شهادت را
دلنوشته ابوالفضل عامری قم
https://eitaa.com/gom121/2271
(ناله های حیدر)
شبها به یاد محنت و اندوه زهرا
بر زانوی غم مینهد مولا سرش را
فریاد زهرا پشت در آتش به دل زد
فضه خذینی گفت ، با آهی مشدد
بر گِرد او جمع اند اطفال پریشان
از داغ مادر جملگی با آه و افغان
مولا نوازش میکند اطفال خود را
شاید کند درد یتیمان را مداوا
با غربت و غم در بقیع و در مدینه
میسوزد و از غم بکوبد روی سینه
بعد از وفاتِ آن گل باغ پیمبر
طبق وصیتنامه با دستان حیدر
در خاک، دور از چشم نامحرم شبانه
مدفون شد آن آرام جانها مخفیانه
پرپر نمود ،اهل سقیفه یاس حیدر
از بعد زهرا قلب مولا گشت مضطر
پیمان شکن بودند ونامرد وستمکار
نفرین بر آن قوم پلیدِ پستِ خونخوار
پهلوی یاس وحرمت احمد شکستند
درهای رحمت را بروی خویش بستند
مولا که قلبش کوهی از آتشفشان بود
نور دوچشم خاتم پیغمبران بود
آهسته و آرام ، با ذکر شبانه
با چاه نجوا مینماید مخفیانه
دیگر مگو ای (عامری) تو از مدینه
مسمار در آتش زده بر قلب و سینه
دلنوشته ابوالفضل عامری
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
(شریک غم حیدر)
نیتش بود شریکِ غم حیدر باشد
فاطمه، آن که گل باغ پیمبر باشد
جرم او یاوری حضرت مولایش بود
بود بیدار ، به راه حق و هرگز نغنود
چقَدر زجر از این قوم کشید آن بانو
دردم این بود که دشنام شنید آن بانو
گرچه غمخوار بشر بود به رسمی نیکو
سهم او گشت ز کفار ، شکست بازو
خُرد شد سینهاش از ضربت نیش مسمار
شعله ور گشت در ِ خانهاش از دشمن زار
(عامری) از دل و جان راه علی را دریاب
که بجز عشق علی ، عیش جهان هست سراب
دلنوشته ابوالفضل عامری
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
(مهر حیدر)
حُب علی به سینه نشان صلابت است
نام علی کلید در استجابت است
جای نبی بخُفت چو در لیلة المبیت
اثبات شد که مظهر عشق و شجاعت است
بعد از نبی ، یگانه وصیّ رسول حق
باشد علی که لایق امر ولایت است
شاهان روزگار غلام علی و ... اوست
تاج شهنشهی به سرش از لیاقت است
وقتی علی وصی نبی هست در غدیر
حُب علی سعادت و بغضش رذالت است
لطف خداست شامل شیعه به روز حشر
چونکه علی شفیع به روز قیامت است
حصن حصین شیعه علی است و آل او
ای (عامری) مرید علی در حفاظت است
دلنوشته ابوالفضل عامری
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
هدایت شده از شمس (ساقی)
((اَلسَّــلامُ عَلَیـْكَ یَـا اَمِیــرِالْمـُؤمِنـِین))
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#ماه_خدا
#شهادت
#رمضان_المبارک
#شب_قدر
#شهادت_امیرالمؤمنین
"مقصد خلقت"
خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت
جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت
تو کیستی که خـدا گفـت جمـلهی "لـولاك"
تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت
ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو
بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت
هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان
زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت
بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد
بهــانه ای به جز از خــلق بیشمار نداشت
تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم
وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت
بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود"
کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت
اگرچــه هسـت طـــلا، شـئ پــر بـهـــا امــا
به نزد گـوهــریان، بی علــی عیــار نداشت
به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟
خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت
تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر
به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت
بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان
برای حضرت حـق، بـیتـو افتخــار نداشت
علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان میشد
علـی نبــود اگـر ، فصـل هــا بهـــار نداشت
زنــی که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا
بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت
رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد
کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت
گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوه ی توحیـــد
وگـرنـه بـــاغ ولا ، بیتو برگ و بـار نداشت
دریــغ و درد ، کـه بــا تیــغ دشمـنی مــزدور
کـه تـاب تیــغ تـو در وقـت کـــارزار نداشت
بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی
که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت
جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه میسوزد
که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت
اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را میداشت
ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت
به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق:
جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از آموزش عروض و قافیه و...
آرایههای ادبی #حس_آمیزی
حس آمیزی: آمیختن دو یا چند حس از حواس پنجگانه (بينايی، شنوايی، چشايی، بويايی و لامسه) در کلام است، چنان که ذهن را به کنجکاوی وا دارد و با ایجاد موسیقی معنوی، بر تأثیر و زیبایی سخن بیفزاید.
حسآمیزی گاه آمیختگی حواس با امور ذهنی و انتزاعی است.
برای مثال هنگامی که ما در تماس صوتی با دیگران از جملهی "ببین چه میگویم" استفاده میکنیم در حقیقت از آرایهی #حسآمیزی بهره بردهایم زیرا سخن ما که میگوییم قابل دیدن نیست بلکه قابل شنیدن است (به جای این که بگوییم سخنم را بشنو گفتهایم سخنم را ببین).
در این مثال، سخن مربوط به حس #شنوایی و ببین مربوط به حس #بینایی است.
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
"حضرت حافظ"
صدا، شنیدنی است و امکان دیدن آن وجود ندارد امّا شاعر ادّعا میکند که صدا را دیده است.
در مصراع اول "صدا" که مربوط به حس #شنوایی است با حس #بینایی درهم آمیخته شده است و آرایهی #حسآمیزی را پدید آورده است.
مثالهایی دیگر :
بوی بهبود ز اوضاعِ جهان میشنوم
شادی آورد گل و بادِ صبا شاد آمد
"حضرت حافظ"
هر که شب، آوای پایش میشنید
بوی نان از دستهایش میشنید
"استاد مجاهدی"
در مصراع دوم بیت فوق "بوی نان" مربوط به حس #بویایی است و شنیدن مربوط به حس #شنوایی و شاعر از آرایهی #حسآمیزی بهره برده است.
بوی دﻫﻦ ﺗﻮ از ﭼﻤﻦ میﺷﻨﻮم
رﻧﮓ ﺗﻮ ز ﻻﻟﻪ و ﭼﻤﻦ میشنوم
"حضرت مولانا"
شاعر در این بیت دو آرایهی حس آمیزی به کار برده است؛ در ﻣﺼﺮاع اوّل، ﺑﻮ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺣﺲ #ﺑﻮﯾﺎﯾﯽ و #ﺷﻨﯿﺪن ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺣﺲ #ﺷﻨﻮاﯾﯽ است، در ﻣﺼﺮاع دوم، رﻧﮓ واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺣﺲ #ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ و ﻣﯽﺷﻨﻮم واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺣﺲ #ﺷﻨﻮاﯾﯽ اﺳﺖ.
سپهبد پرستنده را گفت گرم
سخنهای شیرین به آوای نرم
"حضرت فردوسی"
در بیت فوق در سه حسآمیزی زیبا به ترتیب: حس #شنوایی و #لامسه را در ترکیب "گفت گرم"، #شنوایی و #چشایی را در ترکیب "سخنهای شیرین" و #شنوایی و #لامسه را در ترکیب "آوای نرم" با هم آوردهاست که این تعامل حواس با یکدیگر موجب زیباییآفرینی شدهاست.
آموزش عروض و قافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
روابط عمومی کانال آموزش عروض
ابوالفضل عامری
هدایت شده از آموزش عروض و قافیه و...
(انواع آرایهی حس آمیزی)
1ـ حس آمیزی حسی ـ حسی:
دو حس از حواس پنجگانه در هم آمیخته میشوند.
از نمونههای پرکاربرد آن به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
#بینایی و #شنوایی
سپهبد به گفتار او بنگرید
شگفت آمدش کان سخنها شنید
"حضرت فردوسی"
نگاهی گرم یعنی دلنوازیم
زبانی نرم یعنی چاره سازیم
"وحشی بافقی"
( "زبانی نرم" یا سخنی نرم، حس آمیزی از نوع #شنوایی و #لامسه است)
دل باز به جان آيد کز وی خبری يابد
بلبل به فغان آيد کز گل شنود بویی
#شنوایی و #چشایی
از اَن پس بیامد به نزدیک بلخ
نیازرد کس را به گفتار تلخ
"حضرت فردوسی"
لیک چنان خیره و خاموش ماند
کز همه شیرین سخنی گوش ماند
"نیما یوشیج"
#شنوایی و #لامسه
با من به سلام خشک ای دوست زبان تر کن
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم
"خاقانی شروانی"
2 ـ حس آمیزی انتزاعی- حسی:
یک مفهوم عقلی( ذهنی، انتزاعی) با ویژگی یکی از حواس ظاهری در هم آمیخته میشود.
از موارد پرکاربرد حس آمیزی انتزاعی ـ حسی نمونههای زیر را میتوان نام بُرد:
#انتزاعی و #چشایی:
جهان پير است و بیبنياد از اين فرهادکش فرياد
که کرد افسون و نيرنگش ملول از جان شيرينم
"حضرت حافظ"
#انتزاعی و #لامسه:
ز زهد خشک ملولم کجاست بادهی ناب
که بوی باده مدامم دماغ تر دارد
"حضرت حافظ"
#انتزاعی و #بینایی:
در خلایق روحهای پاک هست
روحهای تیرهی گلناک هست
"حضرت مولانا"
#انتزاعی و #بویایی:
نام من رفتهست روزی بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان میآید از نامم هنوز
"حضرت حافظ"
مثالهای بیشتر برای آرایه حس آمیزی:
به ترانههای شيرين ، به بهانههای زرّین
بکشيد سوی خانه مه خوب خوشلقا را
"حضرت مولانا"
در ترکیب (ترانههای شیرین)، ترانه قابل شنیدن است و مربوط به حس #شنوایی است که با شیرینی که مخصوص حس #چشایی است آمیخته شده و در ترکیب (بهانههای زرّین)، بهانه برای حس #شنوایی است و زرّین یا طلایی مربوط به حس #بینایی است.
اگر دشنام فرمايی و گر نفرين دعا گويم
جوابِ تلخ میزيبد لب لعل شکرخا را
"حضرت حافظ"
جواب شنيدنی است و تلخی مربوط به حس چشایی میباشد.
گشاده شود زين سخن راز تو
به گوش آيدش روشن آواز تو
"حضرت فردوسی"
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعرِ ترش خون میچکید
"حضرت حافظ"
دل چاشنی گرفت از آن خنده های شور
آری نمک لذیذ نماید کباب را
"ملک الشعرای بهار"
سزای توست چون گل گریهی تلخ پشیمانی
که گفت ای غنچهی غافل، دهن پیش صبا بگشا
"حضرت صائب"
نشئهی دیدار ساقی رونق مستی شکست
هیچ کس بویی ز می در شیشه و ساغر ندید
"حضرت صائب"
ز شعرهای ترم گرم این چنین مگذر
که آب خضر نهان در شب سیاه من است
"حضرت صائب"
گرچه جز تلخی از ایّام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
"بانو پروین اعتصامی"
به شکرخنده درآور، نه یقین میدانم
که دهان تو یقین را به گمان درفکند
"خواجو کرمانی"
آنکه نشنیده است هرگز بوی عشق
گو به شیراز آی و خاک من ببوی
"حضرت سعدی"
گردد از دست نوازش پایهی معنی بلند
مور را شیرینسخن دست سلیمان کرده است
"حضرت صائب"
چون عمر به سر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه چو پر شود چه شیرسن و چه تلخ
"حضرت خیام"
(عمرِ شیرین و عمرِ تلخ هر دو حس آمیزی میباشند).
بدین شعرِ تَرِ شیرین ز شاهنشه عجب دارم
که سر تا پای حافظ را چرا در زر نمیگیرد
"حضرت حافظ"
( در ترکیب زیر سه حس #شنوایی، #لامسه و #چشایی به هم آمیخته شدهاند)
نجوای نمناک علفها را میشنوم
"سهراب سپهری"
ترکیب "نجوای نمناک" از آمیختن دو حس #شنوایی (نجوا) و #لامسه (نمناک) ساخته شده و یا در جملهی "خبر تلخی شنیدم" (خبر) را با حس #شنوایی و (تلخ) را با حس #چشایی دریافت میکنیم؛ پیوند و آمیزش این دو حس مختلف در یک جا سبب خلق آرایه #حسآمیزی شده است.
در بیت زیر چهار حس آمیزی به کار رفته است.
بس که صائب دیدهام تلخی ازین شکّر لبان
میشمارم خندهی شیرین ، عتاب تلخ را
"حضرت صائب"
آموزش عروض و قافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
روابط عمومی کانال آموزش عروض
ابوالفضل عامری
حقیقت عدل
اگرچه زخم سرش راتمام مي ديدند
ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند
كسي نخواست بپرسدچراسرش بشكافت
اگرچه مردم بي دردكوفه مي ديدند
شبي نخفت علي ازغم جهالت خلق
ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند
بهار عمرعلي شدخزان وگل نشدند
دوباره درره اوخار فتنه پاشيدند
نرفت رنگ سياهي بُرون ازآن دلها
زداغ سُرخ علي گرسياه پوشيدند
به غيراهل ولايت، هنوزهم آنان
اسير وسوسه واهل شك وتريدند
علي ست چون شب قدر خدا كه اين مردم
زقدرو منزلتش نكته اي نفهميدند
علي حقيقت عدل است وتا ابد زنده است
برای محوحقیقت اگرچه کوشیدند
خداگواست كه دركربلا همين مردم
شکوفه های علي رابه نيزه هاچيدند
چه روزگار غريبي بودكه بعدازاو
به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند
دلم گرفته «وفایی»بیاکه گریه کنیم
به احترام غمی که به شیعه بخشیدند
حاج سید هاشم وفایی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ