eitaa logo
اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
672 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
127 ویدیو
7 فایل
http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
رباعی_تک بیت: استخوانم همگی شانه شود بعد از مرگ بس‌ که در آرزوی زلف پریشان تواَم... یک تن نیافتم که فهمد زبان ما همشهری اند مردم و ما در میان غریب خون می‌خوریم در غم و حرفی نمی‌زنیم ما عاشق توایم! همین است ماجرا... ای زنده‌ی عشق! ای قتیل عبرات! آزاده‌ی کربلا! اسیر کُربات! ما ظلمت محضیم و تو مصباح هُدی ما غرق گناهیم و تو کشتیّ نجات http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
💠 شعر میلاد امام سجاد علیه السلام 💠 دل ما زمزمه ای کرد و نوایی سر داد شور شد از نمک و شور خدایی سر داد مرغ جان آمد و آواز رهایی سر داد نغمه ی عاشقیِ کرببلایی سر داد کربلا بود و سری زد به مدینه تا رفت بال زد تا درِ بیت گل زهرا رفت رانده از هر طرف و بی سر و سامان شده ام بر در خانه ی مولای کریمان شده ام گرچه من از گنه آلوده ی دوران شده ام به یقین رد ننمایند که مهمان شده ام رسم این طایفه رد کردن سائل نبوَد جز همین خانه از این گونه منازل نبوَد خانه ی یار من آن است که باشد دلجو می کشاند همه دل های جهان از هر سو این چه بیتی است که عشق آمده و زد زانو خانه ی فاطمه و خانه ی شهرِ بانو دارد این خانه به خود عطر حسین و زینب زائرش خیل ملک تا به سحر از سرِ شب هر شب خانه ی زهرا شب قدر است ای دوست شب قدر است اگر ، شمّه ای از پرتو اوست هر که دلداده ی این خانه شده بَه چه نکوست می دهندت مِیِ کوثر اگرت جام و سبوست دل پاکیزه بیارید شراب است طهور دلِ خالی ز خدا کِی شود آیینه ی نور هر که شد پاک پیِ جرگه ی پاکان برود به سجود آمده بر درگه جانان برود سجده یعنی که کسی جانب رحمان برود سجده یعنی که دلی از پیِ باران برود سجده زیبایی عشق است ز عبدی آزاد بهترین سجده کنِ درگه سبحان سجاد گل بریزید کنون روح سجود آمده است یا که زیبایی هر بود و نبود آمده است بهتر از هر چه به عالم به وجود آمده است سوره ی عشق خدا باز فرود آمده است شهربانوی جهان سجده ی شکر آورده از عطایی که خداوند نصیبش کرده او که احسان ، همه دم عادت اوبود رسید او که در عرش فقط صحبت او بود رسید او که محراب پیِ منَّتِ او بود رسید او که دلدادگی از قامت او بود رسید او رسید و به جهان نورِ دگر داد خدا به شب غمزدگان فیض سحر داد خدا نه فقط حاتم طایی که کرم بنده ی اوست هر که برداشته در عشق قدم بنده ی اوست کعبه و مشعر و هم حلّ و حرم بنده ی اوست به وجود آمده هر که ز عَدَم بنده ی اوست او خودس بنده ی خاص است خدای خود را کرده ارزانی ما مهر و ولای خود را هر کسی خواست که یک دلبر مه رو بیند کنج محراب نشیند خم ابرو بیند یا که نوری ز خداوند ز هر سو بیند هر کسی خواست علی را نگرد او بیند دیدن اوست همان دیدن رخسار علی هر که جان در ره او داد شود یار علی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
امام سجاد علیه‌السلام مناجات خلوتگه راز ....................... شبی افروخته و نورانی‌ست روشنایی به جهانی ارزانی‌ست ماه تابیده ز بام افلاک از فروغش شده روشن رخِ خاک.. شبی آرام و جهان است خموش آفرینش شده بی جوش و خروش نکند ناله خروس سحری برده از یاد دگر نوحه‌گری مرغ شب نیز زبان را بسته‌ست گویی از ناله گلویش خسته‌ست اندر این صحنۀ آرام و خموش می‌رسد ناله‌ای از دور به گوش.. نغمه‌ای غرق در امواج نسیم حاکی از حسرت و اندوه عظیم اندر افلاک، فکنده‌ست طنین صوتی آشفته و لرزان و حزین.. زین نوا پردۀ جان می‌لرزد همه ذرّات جهان می‌لرزد یارب این نالۀ غم‌پرور کیست؟ این همه سوز و نوا از پی چیست؟.. کیست آشفته‌دل و عاشق‌وار راز می‌گوید و می‌گرید زار؟.. از غم کیست که چون شمع سحر شعله دارد به جگر، اشک به بر؟ مگر او حضرت ابراهیم است؟ که به درگاه خدا تسلیم است یا مگر هم‌سخن حق، موساست؟ که ز دل نالد و غرق نجواست یا مگر زنده شده احمد باز؟ بر کشیده‌ست ز توحید آواز دل در این راز نهان، حیران است این جوان کیست؟ چرا گریان است؟ :: آه... این تازه جوان سجاد است که چنین نیمه‌شبش فریاد است او بُوَد محرم خلوتگه راز پردۀ کعبه گرفته به نیاز او دل‌آشفته و مشتاق بُوَد افتخار همه عشاق بُوَد.. او به جان، شیفتۀ عشق خداست زار می‌نالد و در حال دعاست چهره در اشک اسف می‌شوید با دل‌آرام، چنین می‌گوید: «چشم‌ها رفته فرو در دل خواب خفته آرام، نجوم شب‌تاب لیکن ای بر همه هستی آگاه! خواب را نیست به نزدیک تو راه.. از تو ای دوست چنین می‌خواهم که کنی رحمت خود همراهم نظری جانب من اندازی این دل غم‌زده را بنوازی» :: گفت و نالید و شکایت‌ها کرد این سرود ابدی انشا کرد: «ای خداوند کریم کارساز ای پناه خستگان بی‌قرار ای که گویی پاسخ بیچارگان از کرم در پردۀ شب‌های تار ای که راحت بخشی از درمان خویش دردمندان را ز درد بی‌شمار.. غیر درگاهت ندارد ملجأی معصیت‌کار پریشان‌روزگار من در این شب نالم و خوانم تو‌ را با دلی سوزان و چشمی اشکبار بخششی بر گریۀ جانسوز من رحمتی بر این دل پر انتظار از تو دارم چشم آمرزش که نیست جز تو در عالم کسی آمرزگار» :: بعد از این سر به‌سوی چرخ افراشت باز این‌سان ز دل افغان برداشت: «ای خدا بردم اگر طاعت تو هست بر گردن من منّت تو ور گنه کردم و در تقصیرم حُجّت توست گریبان‌گیرم بارالها به همان حجّت خویش به کرم‌گستری و منّت خویش بنما رحم و ببخشا گنهم که به درگاه تو من روسیهم بارالها به سرای جاوید مکن از رؤیت جَدّم نومید» :: پس از این باز لب خویش گشود این نوا را ز سر سوز، سرود:.. «جز به یاد تو جهان زیبا نیست زندگی نغز و نشاط افزا نیست آخرت نیست خوشایند و نکو جز به عفو تو که باشد دلجو روز، خوش نیست جز از خدمت تو زآ‌ن‌که جان‌بخش بود طاعت تو نیست خوش جز به مناجات تو، شب شور شب هست ز یا رب یا رب!.. جز به مهر تو دلی خُرّم نیست بی تو سرمایۀ دل جز غم نیست..» :: باز این‌گونه سخن ساز نمود لب خود را به دعا باز نمود: «معصیت‌ها چه نهانی چه عیان به تو یا رب نرسانند زیان نیز سودی نبری از حسنات که تو را نیست نیازی در ذات زآنچه ای دوست تو را نیست ضرر عفو فرما و نما صرف نظر.. حسناتم به محبت بپذیر دیده از معصیت من برگیر» :: باز نالید و شکایت‌ها کرد لب بدین شعر غم‌افزا وا کرد: «ای آرزوی جان و دلم ای اله من درمانده‌ام، ببخش به حال تباه من تو مایۀ امید و تو آرام‌بخش دل تو چارۀ غم من و پشت و پناه من حاجات من برآر ز کارم گره‌گشای باران لطف ریز و فرو شو گناه من وامانده‌ام به راه و ندانم که چاره چیست زادم کم است و دور و دراز است راه من گریم برای توشۀ کم یا که راه دور؟ سرگشته است چون دل من، اشک و آه من یا رب! گناه‌کارتر از خود ندیده‌ام کس نیست در زمانه به روز سیاه من..» :: مرد حق کرد پیایی تکرار حاصل این غزل آتش‌بار هر چه تکرار نمود افزون‌تر شد دل پر تپش او خون‌تر.. ناگهان نالۀ او رفت فرو در نفس‌های تب‌آلودۀ او در گلو زمزمۀ او بشکست پردۀ کعبه برفتش، از دست سخت لرزید و بیفتاد خموش بر زمین نقش شد و رفت ز هوش بی‌خود افتاد ز پیمانۀ حق عاشق حق به در خانۀ حق زنده یادحجت الاسلام محمدحسین بهجتی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل نقطهٔ سر عاقبت بیرون شد از پرگار دل گر مسلمانی رفیقا دیر و زنارت کجاست شهوت آتشگاه جانست و هوا زنار دل آخر ای آیینه جوهر، دیده‌ای بر خود گمار صورت حق چند پوشی در پس زنگار دل این قدر دریاب کاندر خانهٔ خاطر، ملک نگذرد تا صورت دیوست بر دیوار دل ملک آزادی نخواهی یافت و استغنای مال هر دو عالم بندهٔ خود کن به استظهار دل در نگارستان صورت ترک حفظ نفس گیر تا شوی در عالم تحقیق برخوردار دل نی تو را از کار گل امکان همت بیش نیست با تو ترسم درنگیرد ماجرای کار دل سعدیا با کر سخن در علم موسیقی خطاست گوش جان باید که معلومش کند اسرار دل «سعدی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
_تک بیت: گنجی است غم عشق که در زیر سرِ ماست زاری مکن ای دوست اگر بی زر و زوریم از من مَرَنْج گَر وسطِ دل نشاندَمَت سائِل عزیزِ خویش، به ویرانه می برد! تا چشم تو دیدیم ز دل دست كشیدیم! ما طاقت تیمار دو بیمار نداریم... هر دوست که راست گوی و یکرو نبُود در عالم دوستی کم از دشمن نیست دل نیست کبوتر که چو برخاست نشینَد از گوشه‌یِ بامی که پریدیم، پریدیم گرفتم سال را پنهان كنی، با مو چه می سازی؟  گرفتم موی را كردی سيه، با رو چه می سازی؟  http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم بی‌مغز بود سر که نهادیم پیش خلق دیگر فروتنی به در کبریا کنیم دارالفنا کرای مرمت نمی‌کند بشتاب تا عمارت دارالبقا کنیم دارالشفای توبه نبستست در هنوز تا درد معصیت به تدارک دوا کنیم روی از خدا به هر چه کنی شرک خالصست توحید محض کز همه رو در خدا کنیم پیراهن خلاف به دست مراجعت یکتا کنیم و پشت عبادت دو تا کنیم چند آید این خیال و رود در سرای دل تا کی مقام دوست به دشمن رها کنیم چون برترین مقام ملک دون قدر ماست چندین به دست دیو زبونی چرا کنیم سیم دغل خجالت و بدنامی آورد خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم بستن قبا به خدمت سالار و شهریار امیدوارتر که گنه در عبا کنیم سعدی، گدا بخواهد و منعم به زر خرد ما را وجود نیست بیا تا دعا کنیم یارب تو دست گیر که آلا و مغفرت در خورد تست و در خور ما هر چه ما کنیم «سعدی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث