eitaa logo
اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
639 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
116 ویدیو
7 فایل
http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟ خرقه بر دوش و میان بسته به زنار چه سود؟ هر که او سجده کند پیش بتان در خلوت لاف ایمان زدنش بر سر بازار چه سود؟ دل اگر پاک بود خانهٔ ناپاک چه باک سر چو بی‌مغز بود نغزی دستار چه سود؟ چون طبیعت نبود قابل تدبیر حکیم قوت ادویه و ناله بیمار چه سود؟ قوت حافظه گر راست نیاید در فکر عمر اگر صرف شود در سر تکرار چه سود؟ عاشقی راست نیاید به تکبر سعدی چون سعادت نبود کوشش بسیار چه سود؟ «سعدی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
شرف نفس به جودست و کرامت به سجود هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش که محالست در این مرحله امکان خلود وی که در شدت فقری و پریشانی حال صبر کن کاین دو سه روزی به سرآید معدود خاک راهی که برو می‌گذری ساکن باش که عیونست و جفونست و خدودست و قدود این همان چشمهٔ خورشید جهان افروزست که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود خاک مصر طرب انگیز نبینی که همان خاک مصرست ولی بر سر فرعون و جنود دنیی آن قدر ندارد که بدو رشک برند ای برادر که نه محسود بماند نه حسود قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن گرت ایمان درستست به روز موعود دست حاجت که بری پیش خداوندی بر که کریمست و رحیمست و غفورست و ودود از ثری تا به ثریا به عبودیت او همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان هیچ خواهنده ازین در نرود بی‌مقصود پند سعدی که کلید در گنج سعد است نتواند که به جای آورد الا مسعود «سعدی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم نامه ۳۴ تا نامه ۳۲ ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : نامه به محمّد بن ابی بکر در سال ۳۸ هجری و نصب مالک اشتر به فرمانداری مصر، برای دلجویی از محمد بن ابی بکر 🔹روش دلجویی از فرماندار معزول 🔻پس از ياد خدا و درود، به من خبر داده اند كه از فرستادن اشتر به سوی محل فرمانداريت ناراحت شده ای، اين كار را به دلیل کند شدن و سهل انگاریت ، يا انتظار كوشش بيشتری از تو انجام ندادم، اگر تو را از فرمانداری مصر عزل كردم، فرماندار جایی قرار دادم كه اداره آنجا بر تو آسان تر و حكومت تو در آن سامان خوش تر است. همانا مردی را فرماندار مصر قرار دادم كه نسبت به ما خيرخواه و به دشمنان ما سخت گير و درهم كوبنده بود، خدا او را رحمت كند که ايام زندگی خود را كامل و مرگ خود را ملاقات كرد، در حالی كه ما از او خشنود بوديم و خداوند خشنودی خود را نصيب او گرداند و پاداش او را چند برابر عطا كند. پس برای مقابله با دشمن سپاه را بيرون بياور و با آگاهی لازم به سوی دشمن حركت كن و با كسی كه با تو در جنگ است آماده پيكار باش. مردم را به راه پروردگارت بخوان و از خدا فراوان ياری خواه كه تو را در مشكلات كفايت می كند و در سختيهایی كه بر تو فرود می آيد ياريت می دهد. ان شاء الله ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : نامه به قثم بن عباس، پسر عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) در سال ٣٩ هجری که عوامل معاویه قصد توطئه در شهر مکه را داشتند. 🔹هشدار از تبليغات دروغين ياران معاويه در مراسم حج 🔻پس از ياد خدا و درود، همانا مأمور اطلاعاتی من در شام به من اطلاع داده كه گروهی از مردم شام برای مراسم حج به مكه می آيند، مردمی كوردل، گوشهايشان در شنيدن حق ناشنوا و ديده هايشان نابينا، كه حق را از راه باطل می جويند و بنده را در نافرمانی از خدا فرمان می برند، دين خود را به دنيا می فروشند و دنيا را به بهای سرای جاودانه نيكان و پرهيزكاران می خرند، در حالی كه در نيكی ها، انجام دهنده آن پاداش گيرد و در بديها جز بدكار كيفر نشود. پس در اداره امور خود هوشيارانه و سرسختانه استوار باش، نصيحت دهنده ای عاقل، پيرو حكومت، و فرمانبردار امام خود باش، مبادا كاری انجام دهی كه به عذرخواهی روی آوری نه به هنگام نعمتها شادمان و نه هنگام مشكلات سست باشی. با درود. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : نامه به معاويه 🔹افشای سياست استعماری معاويه 🔻ای معاويه! گروهی بسيار از مردم را به هلاكت كشاندی و با گمراهی خود فريبشان دادی و در موج سركش دريای جهالت خود غرقشان كردی، كه تاريكيها آنان را فرا گرفت و در امواج انواع شبهات غوطه ور گرديدند، كه از راه حق به بيراهه افتادند و به دوران جاهليت گذشتگانشان روی آوردند و به ويژگيهای جاهلی خاندانشان نازيدند، جز اندكی از آگاهان كه مسير خود را تغيير دادند، پس از آنكه تو را شناختند از تو جدا شدند و از ياری كردن تو به سوی خدا گريختند، زيرا تو آنان را به كار دشوار واداشتی و از راه راست منحرفشان ساختی. ای معاويه! در كارهای خود از خدا بترس و اختيارت را از كف شيطان درآور كه دنيا از تو بريده و آخرت به تو نزديك شده است. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جنت در بسته سازد مهر خاموشی ترا چهره زرین می کند چون به، نمدپوشی ترا حلقه ذکر خدا گردد لب خاموش تو گر شود توفیق از مردم فراموشی ترا خانه داری، در گذار سیل لنگر کردن است می شود حصن سلامت، خانه بر دوشی ترا هوشمندی می برد بیرون ترا از آب و گل می نماید صورت دیوار، بیهوشی ترا گوش اگر داری درین بستانسرا هر غنچه ای می کند با صد زبان تلقین خاموشی ترا غافلی چون رشته کز سیمین بران روزگار رنج باریک است حاصل از هم آغوشی ترا خنده چون مینای می کم کن که چون خالی شدی می گذارد چرخ بر طاق فراموشی ترا آنچنان کز خار آتش را فزاید سرکشی بیش شد رعنایی نفس از خشن پوشی ترا هوشیاری زنگ غفلت می برد صائب ز دل دل سیه چون لاله می گردد ز می نوشی ترا «صائب تبریزی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
غیر حق را می دهی ره در حریم دل چرا؟ می کشی بر صفحه هستی خط باطل چرا از رباط تن چو بگذشتی دگر معموره نیست زاد راهی بر نمی داری ازین منزل چرا هست چون جان، چار دیوار عناصر گو مباش می خوری ای لیلی عالم غم محمل چرا کار با تیغ اجل در زندگانی قطع کن کارها را می کنی بر خویشتن مشکل چرا دم چو آگاهی ندارد، تیغ زهرآلوده ای است می زنی بر تیغ خود را هر دم ای غافل چرا دیده صحرائیان از انتظارت شد سفید اینقدر در حی توقف کردن ای محمل چرا ز اشتیاقت بحر از طوفان گریبان می درد پا فشردن اینقدر ای سیل در منزل چرا دیده قربانیان پوشش نمی گیرد به خود چشم حیران مرا می بندی ای قاتل چرا صحبت حال است اینجا گفتگو را بار نیست وقت ما را می کنی شوریده ای عاقل چرا شد ز وصل غنچه خوشبو جامه باد سحر در نیامیزی درین گلشن به اهل دل چرا می تواند کشت ما را قطره ای سیراب کرد اینقدر استادگی ای ابر دریا دل چرا خاک صحرای عدم از خون هستی بهتر است بر سر جان اینقدر می لرزی ای بسمل چرا چون شدی تسلیم، هر کام نهنگی ساحل است اینقدر آویختن در دامن ساحل چرا نوری از پیشانی صاحبدلان دریوزه کن شمع خود را می بری دلمرده زین محفل چرا شبنم از نظاره خورشید بر معراج رفت چشم می پوشی ز روی مرشد کامل چرا ای که روی عالمی را جانب خود کرده ای رو نمی آری به روی صائب بیدل چرا؟ «صائب تبریزی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
از شکست ماست گردش، چرخ بی بنیاد را نیست غیر از دانه آب این آسیای باد را آب شد پیکان او تا از دل گرمم گذشت می گدازد نامه من خامه فولاد را طوق قمری سرو بستان را کمند وحدت است نیست از زنجیر پروا مردم آزاد را می کند هر کس که بر عمر سبکرو اعتماد می گذارد بر سر ریگ روان بنیاد را سخت جانان را نمی گردد ملامت سنگ راه بیستون سنگ فسان شد تیشه فرهاد را ناله ام بسیار بی رحمانه بر آهنگ زد سخت می ترسم به رحم آرد دل صیاد را قوت دست دعا گردد ز بی برگی زیاد هست در خشکی گشایش پنجه شمشاد را حاجت پا سنگ نبود، سنگ چون باشد تمام بر غم خود چند افزایی غم اولاد را چشم در صنع الهی باز کن، لب را ببند بهتر از خواندن بود، دیدن خط استاد را سخت تر گردد گره هر گاه صائب تر شود کی گشاید باده گلگون دل ناشاد را؟ «صائب تبریزی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
نه روز عید صیام و نه عید قربان است چه روی داده که شام این همه چراغان است زنان شام همه می زنند و می رقصند به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است چه روی داده که در دست شامیان سنگ است مگر سه ساله ی زهرا به شام مهمان است میان هلهله ها هیجده سر است به نی به هر سری نگرم مثل ماهِ تابان است سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم عیان زحنجر خشکش صدای قرآن است نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سر است حجاب دخترکی گیسوی پریشان است سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است دلا در آتش غم همچو آفتاب بسوز که سایبان اسیران سر شهیدان است تن ضعیف و غل و داغ و گردن مجروح خدای رحم کند آفتاب، سوزان است هنوز بر لبش آثار تشنه گی پیداست هنوز آب به او، او به آب عطشان است سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند یکی نگفت که این سر سرِ مسلمان است حرامیان ستم پیشه کعب نی نزنید به کودکی که تنش مثل بید لرزان است ز دست دختر زهرا طناب باز کنید که او بر این اسرا یاور و نگهبان است زسیل اشک جهان را خراب کن "میثم" که جای گنج الهی به شام ویران است حاج غلامرضا سازگار http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
 صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام زینب بساط کاخ ستم را به هم زده زینب به روی قله عصمت علم زده مثل حسین فاطمه محبوب قلب هاست زینب درون سینه ما هم حرم زده زینب نگو بگو همه ی هیبت علی کفار را به خطبه چو تیغ دودم زده زینب به ناز شصت خودش در اسارتش با دست بسته از ولی الله دم زده ای بزدلان شام که خرما می آورید زینب به لوح عالمه مهرکرم زده با یک اشاره کاخ ستم رابه باد داد او بر رقیه ناله برّنده یاد داد گرچه گه ورود به شهر ازدحام بود او چادرش به لطف خدا بادوام بود چشمان کور شهرحرامی ندیدکه صدها یزید در بر زینب غلام بود اصلاً یزید پست تر از این کلامهاست از بسکه دخت فاطمه والا مقام بود بعد ازحسین سیف خدا بود،دست او تیغش کلام گشته و در بین کام بود وقتی شروع کرد یزید ازغم آب شد کار یزید و اهل و عیالش تمام بود بی خود که نیست دختر زهرای اطهر است بی خود که نیست زینب کبرای حیدر است او درد و داغ نیمه شب تار راکشید بر روی شانه اش همه بار راکشید اوگرچه ظاهراً به اسیری شام رفت اما هماره جور علمدار را کشید او درد و داغ نیمه شب تار راکشید بر روی شانه اش همه بار راکشید اوگرچه ظاهراً به اسیری شام رفت اما هماره جور علمدار را کشید هرشب برای دخت علی سخت می گذشت هرشب زپای دخترکی خار را کشید سنگین ترین غمی که دراین چند روزه دید درد اسیری سربازار را کشید هم کاروان به زانوی او تکیه کرده بود هم روی دوش خود تن بیمار را کشید زینب اگرنبود حسینی بجانبود اوگرنبود مجلس روضه به پانبود مهدی نظری http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است متن خبر که یک قلم ،بی تو سیاه شد جهان حاشیه رفتنم دگر ، نامه سیاه کردن است چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است لوح خدانمایی و آینۀ تمام قد بهتر از این چه تکیه بر، منصب و جاه کردن است؟ ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این قول و غزل نوشتنم، بیم گناه کردن است لیک چراغ ذوق هم اینهمه کشته داشتن چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه سجده به کاخ کبریا، خواه نخواه کردن است از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟ این هم اگرچه شکوۀ شحنه به شاه کردن است عهد تو ‘سایه’ و ‘صبا’ گو بشکن که راه من رو به حریم کعبۀ ‘لطف اله’ کردن است گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است بوسه تو به کام من ،کوهنورد تشنه را کوزۀ آب زندگی توشه راه کردن است خود برسان به شهریار، ای که در این محیط غم بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است سید محمدحسین بهجت (شهریار ) http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
امام_سجاد_علیه_السلام دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را در یک غروب سرخ بلای عدیده را با ناله ام زمین زمان گریه می کتد از مادر ارث برده ام این اشک دیده را من با همین لبان خودم نیمه های شب بوسه زدم گلوی بریده بریده را یعقوبم و بدست خودم بین بوریا چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را یادم نمی رود که چگونه مقابلم بستند دست عمه قامت خمیده را یادم نمی رود سر شب لحظه فرار فریادهای دختر گیسو کشیده را هنگام جابه جائی سر روی نیزه ها دیدم شکاف هنجر و خون چکیده را لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد دیدم سپاه روی بدنها دویده را یک تار موی عمه ما را کسی ندید پوشانده بود نور حسین این حمیده را بزم شراب و تشت طلا جای خود ولی خون کرده صحنه ای دل مهنت کشیده را دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را قاسم نعمتی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
امام_سجاد_علیه_السلام سید الباکینم و در عشق غوغا می کنم زنده در شهر مدینه یاد زهرا می کنم من چهل سال است هر لحظه به یاد کربلا از غم هر روضه ای گریه مجزّا می کنم پای هر برگ صحیفه نه ، که روضه نامه ام با سر انگشتی زخون دیده امضا می کنم رازق و الطفل الصغیر و راحم الشیخ الکبیر با مناجات سحر این روضه افشا می کنم آب رنگ خون بگیرد تا که هنگام وضو یادی از زخم لبانِ خشک بابا می کنم می سپارم بر همه تا نشود ام البنین صحبت از ضرب عمود و فرق سقا می کنم تا ببینم بین باغی لاله پرپر می کنند بی مهابا یاد جسم اربا رابا می کنم باسئوالی پر کنایه وقت ذبح گوسفند در دل ِ درد آشنا طرح معما می کنم چون که بابای مرا لب تشنه ذبحش کرده اند بر سر این قصه با قصاب دعوا می کنم گر ببینم دختری مویش گره افتاده است خیلی آهسته گره از گیسویش وا می کنم وای زان دم که بینم دختری خورده زمین گریه ها بر غربت اولاد زهرا می کنم غصه بی معجری چشمم زخم کرد با عمو عباس خود زین غصه نجوا می کنم تا که دیدم برآوردند در بازار شهر یاد شام و ماجرای خواهرم را می کنم سرخ موئی گفت دنبال کنیزم، بعد از آن یاد آن مجلس دو چشم خویش دریا میکنم http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
یا زین العابدین علیه السلام من علمدار گریه کن هایم وارث ناله های زهرایم انقلابی ترین دعا خوانم نعرهٔ حیدری ست نجوایم روضه خوان ها همه غلام منند به همه نوکران من آقایم من گلوی بریده بوسیدم خون رگهاست روی لبهایم تنِ بی سر شده بغل کردم جمع کردم ز خاک بابایم هرچه چیدم تنش درست نشد زائر ِ قطعه قطعه اعضایم کمکم کرد بوریا آن شب تا که برخواستم من از جایم شاهدِ گریهٔ بنی اسد و ناله های وحوش صحرایم بعد ازاین ماجرا حسینی ها بنشینید پای غمهایم غیرتی ها بلند گریه کنید شد اسارت بلای عظمایم حیدر دسته بستهٔ شامم جای زنجیر بر سروپایم عمه ام را بهم نشان دادند داد زد ای حسین تنهایم دیدی آخر نمود ،آخرِ عمر چشم نامحرمان تماشایم وسط آن همه ارازل شهر گفت عمه کجاست سقایم سخت بر من گذشت آن ساعات بد شکستند حرمت سادات اوج بی غیرتی نشان دادند سنگ در دست این وآن دادند اول شهر عنان مرکب را دست یک مشت بد دهان دادند جای عرضِ سلام ، پیرو جوان ناسزاها به کاروان دادند راسِ بابام زیرِ پا افتاد بسکه سر نیزه را تکان دادند دستِ سادات بر سرِ بازار صدقه تکه های نان دادند سرِ هر کوچه با سرِ انگشت دخترِ فاطمه نشان دادند بوسه گاهِ رسول خاتم را به دمِ چوبِ خیزران دادند http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
سهم مطالعه نهج البلاغه نامه ۳۱ بند ۱ تا بند ۳ ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : نامه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به امام حسن مجتبی (علیه السلام) زمانی که از جنگ صفین باز می گشت (قسمت اول) 1⃣ انسان و حوادث روزگار 🔻 از پدری فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگی را پشت سر نهاده كه در سپری شدن دنيا چاره ای ندارد مسكن گزيده در جايگاه گذشتگان و كوچ كننده فردا به فرزندی که امیدوار به چيزی است كه به دست نمی آيد، رونده راهی كه به نيستی ختم می شود، در دنيا هدف بيماريها ، در گرو روزگار و در تيررس مصائب، گرفتار دنيا، سودا كننده دنيای فريب كار، وام دار نابوديها، اسير مرگ، هم سوگند رنجها، هم نشين اندوهها، آماج بلاها، به خاك در افتاده خواهشها وجانشين گذشتگان است. پس از ستايش پروردگار، همانا گذشت عمر و چيرگی روزگار و روی آوردن آخرت، مرا از ياد غير خودم باز داشته و تمام توجه مرا به آخرت كشانده است، كه به خويشتن فكر ميكنم و از غير خودم روی گردان شدم، كه نظرم را از ديگران گرفت و از پيروی خواهشها باز گرداند و حقيقت كار مرا نماياند و مرا به راهی كشاند كه شوخی بر نمی دارد و به حقيقتی رساند كه دروغی در آن راه ندارد. و تو را ديدم كه پاره تن من، بلكه همه جان منی، آنگونه كه اگر آسيبی به تو رسد به من رسيده است و اگر مرگ به سراغ تو آيد، زندگی مرا گرفته است، پس كار تو را كار خود شمردم و نامه ای برای تو نوشتم تا تو را در سختيهای زندگی رهنمون باشد. حال من زنده باشم يا نباشم. 2⃣ مراحل خودسازی 🔻پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش ميكنم كه پيوسته در فرمان او باشی و دلت را با ياد خدا زنده كنی و به ريسمان او چنگ زنی، چه وسيله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست اگر سر رشته آن را در دست گيری. دلت را با اندرز نيكو زنده كن، هوای نفس را با بی اعتنایی به حرام بميران، جان را با يقين نيرومند كن و با نور حكمت روشنایی بخش و با ياد مرگ آرام كن، به نابودی از او اعتراف گير و با بررسی تحولات ناگوار دنيا به او آگاهی بخش و از دگرگونی روزگار و زشتيهای گردش شب و روز او را بترسان تاريخ گذشتگان را بر او بنما و آنچه كه بر سر پيشينيان آمده است به يادش آور در ديار و آثار ويران رفتگان گردش كن و بينديش كه آنها چه كردند از كجا كوچ كرده و در كجا فرود آمدند از جمع دوستان جدا شده و به ديار غربت سفر كردند، گويا زمانی نمی گذرد كه تو هم يكی از آنانی پس جايگاه آينده را آباد كن، آخرت را به دنيا مفروش و آنچه نميدانی مگو و آنچه بر تو لازم نيست بر زبان نياور و در جادّه ای كه از گمراهی آن می ترسی قدم مگذار زيرا خودداری به هنگام سرگردانی و گمراهی، بهتر از سقوط در تباهی هاست. 3⃣ اخلاق اجتماعی 🔻به نيكی ها امر كن و خود نيكوكار باش و با دست و زبان بدی ها را انكار كن و بكوش تا از بدكاران دور باشی و در راه خدا آنگونه كه شايسته است تلاش كن و هرگز سرزنش ملامتگران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد. برای حق در مشكلات و سختيها شنا كن، شناخت خود را در دين به كمال رسان، خود را برای استقامت برابر مشكلات عادت ده، كه شكيبایی در راه حق عادتی پسنديده است، در تمام كارها خود را به خدا واگذار، كه به پناهگاه مطمئن و نيرومندی رسيده ای، در دعا با اخلاص پروردگارت را بخوان، كه بخشيدن و محروم كردن به دست اوست و فراوان از خدا درخواست خير و نيكی داشته باش. وصيّت مرا بدرستی درياب و به سادگی از آن نگذر، زيرا بهترين سخن آن است كه سودمند باشد، بدان علمی كه سودمند نباشد، فايده ای نخواهد داشت و دانشی كه سزاوار ياد گيری نيست سودی ندارد. ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
«اسارت» جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان دادند در خرابه‌ی بی‌سقف، جایشان آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای مجروح از پیاده‌رَوی بود، پایشان شخصی کنیز خواست از آن فرقه‌ای که بود جبریل، خادم درِ دولت‌سرایشان آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان در آفتاب، سوخت رخ مه‌لقایشان آنان که شُست قابله‌شان ز آب سلسبیل از تشنگی پرید رخ و رنگ‌هایشان جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند از نینوا به عرش برین شد، نوایشان کردند نرم، سینه‌ی جمعی که روز و شب زهرا به روی سینه همی‌داد، جایشان جمعی که بود پنجه‌ی ایشان، گره‌گشای بستند دست‌ها ز جفا از قفایشان آن فرقه‌ای که واسطه‌ی رزق عالمند دادند نان به رسم تصدّق، برایشان «جودی»، به روزگار زند خیمه‌ی شهی از آن دمی که گشت گدای گدایشان http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
از چه بر دنیا و اهلش اتکا باشد مرا؟ نیستم اعمی که حاجت بر عصا باشد مرا مهربانی را طمع هرگز ندارم از رقیب از گدا، کی انتظار کیمیا باشد مرا؟ با خسان همدم نمی گردم بمانند حباب حیف باشد زندگی صرف هوا باشد مرا گر همای همت من اوج گیرد نه سپهر زیر پا افتاده ی چون بوریا باشد مرا در مقام دوستی گر جان کسی خواهد ز من تکیه بر او رنگ تسلیم و رضا باشد مرا فکر (صائب) خاص (گلچین) و (امیر) و (صابر) است حاش لله کاندر این دعوی خطا باشد مرا «صابر همدانی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
هر که آمد در جهان پست و رفت رشتهٔ الفت ز ما بگسست و رفت مرگ صیاد است و، صیدش آدمی است کو که زین صیاد، سالم جست و رفت؟ عمر ما، همچون نسیم صبحگاه آمد و از پا دمی ننشست و رفت آدمی را، تن طلسم جان بود عاقبت میبایدش بشکست و رفت خرم از سر منزل کثرت گذشت آنکه شد از جام وحدت مست و رفت هیچکس با خویشتن چیزی نبرد هر که بودش هر چه داد از دست و رفت نظم را عقد گهر بگسسته بود لیکنش (صابر) به هم پیوست و رفت «صابر همدانی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
عاشقی کار طفل یکشبه نیست حسن عشق این بود که ملعبه نیست نشود قطره تا به یم واصل آگه از آن مقام و مرتبه نیست گر کسی را حساب باشد پاک هیچگه بیمش از محاسبه نیست چون دو آئینه را برابر هم بین روشندلان مکاتبه نیست به خم ابروی نگار قسم هر چه کج شد، هلال یکشبه نیست هر سخن را بکار نتوان بست پند هر کس ز روی تجربه نیست پند (صابر) کلام اهل دلست سخن اهل دل مطایبه نیست «صابر همدانی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
رخ تو، آینه دار جمال جانان است که حسن شهرت گل شاهد گلستان است رخت ببرج ملاحت ز فرط جلوه گری هزار مرتبه بهتر ز ماه تابان است دلی که روز ازل جلوه گاه روی تو شد چو مهر، تا به ابد روشن و درخشان است کند حکایت خونین دلان وادی عشق دهان غنچه در آن لحظه ای که خندان است نصیب مردم روشندل است عریانی چنانکه پیکر خورشید و ماه، عریان است بهار در همدان با طراوت است و دریغ! که (صابر همدانی) مقیم تهران است «صابر همدانی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
آنکه چون آئینه نبود محو رخسار تو کیست؟ و آنکه چون طوطی ندارد شوق گفتار تو کیست؟ در دلت اندیشه ی مسکین نوازی ره نیافت ورنه جز من ناامید از فیض دیدار تو کیست؟ سرو آزادم! چرا در پرده می گوئی سخن؟ من که می دانم بهر محفل گرفتار تو کیست؟ هر چه باشد می دهد بلبل تمیز خار و گل آنکه یار تست می داند که اغیار تو، کیست؟ جز خزان غم که بر گلزار حسنت ره نیافت آنکه بیرون شد تهی دامن گلزار تو کیست؟ (صابر)! از این بی حقیقت مردم دنیا پرست آنکه ننهاده است باری بر سر بار تو کیست؟ «صابر همدانی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
📋 قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ عَطْشَاناً ▪️پسر پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را با لب تشنه كشتند! http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
امام_سجاد_علیه_السلام 🩸غَمَت بابا ! بیابون پَرورُم کرد... جابر جعفی از امام باقر علیه السلام روایت نموده که ایشان فرمودند: 📋 کَانَ أَبِي عَلِي بْنُ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام قَدِ اتَّخَذَ مَنْزِلَهُ مِنْ بَعْدِ مَقْتَلِ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِي علیه السلام بَیْتاً مِنْ شَعْرٍ وَ أَقَامَ بِالْبَادِیَةِ ▪️پدرم علی بن حسین علیهماالسلام بعد از کشته شدن امام حسین علیه السلام، خیمه ای پشمی را بعنوان منزل برگزید و در بیابان ساکن شد 📋 فَلَبِثَ بِهَا عِدَّةَ سِنِینَ کَرَاهِیَةً لِمُخَالَطَةِ النَّاسِ وَ مُلَابَسَتِهِمْ ▪️و به دلیل بیزاری از اختلاط با مردم و همنشینی با آن‌ها چند سال در آنجا ماند 📋 وَ کَانَ یَصِیرُ مِنَ الْبَادِیَةِ بِمُقَامِهِ بِهَا إِلَی الْعِرَاقِ زَائِراً لِأَبِیهِ وَ جَدِّهِ علیهم السلام وَ لَا یُشْعَرُ بِذَلِکَ مِنْ فِعْلِهِ... ▪️از بیابانی که در آنجا ساکن بود بعنوان زائر پدر و جدش علیهما السلام رهسپار عراق می‌شد بی آنکه کسی از این امر مطلع شود ... 📚بحارالأنوار، ج٩٧ ص٢٩٦ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 🩸هر گاه که به یاد قتلگاه می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند... در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: 📋 الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ▪️«افرادی که بسیار گریستند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و علی بن الحسین علیهم السّلام. 🔖 در ادامه روایت حضرت فرمودند: 📜 وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی ▪️حضرت علی بن الحسین علیهم السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت امام حسین علیه السلام گریست. هر غذایی که مقابل آن حضرت می‌گذاشتند، او به گریه می‌افتاد. 🥀 کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: «یاابن رسول اللَّه! فدای تو شوم، من می‌ترسم که خود را (به وسیله کثرت گریه) هلاک گردانی! » حضرت فرمودند: 📋 إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَةٌ. ▪️فرمود: {چاره ای نیست، جز اینکه غم و اندوه خود را به خدا شکایت کنم من از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی دانید. } (یوسف ۸۶) هر گاه که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه علیهم‌السّلام می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند. 📚 الخصال،ج۱ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 🩸مرا بر این گریه‌ها، ملامت نکنید... از وجود مقدّس امام سجاد علیه‌السلام در خصوص کثرت گریه‌ ایشان بعد از واقعه‌ی عاشورا سوال شد؛ حضرت فرمودند: 📋 لَا تَلُومُونِي فَإِنَّ يَعْقُوبَ فَقَدَ سِبْطاً مِنْ وُلْدِهِ فَبَكَى حَتَّى ابيَضَّتْ عَيناهُ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَاتَ ▪️«مرا ملامت نکنید! یعقوب نبی علیه‌السلام برای فقدان پسری از فرزندانش آنقدر گریست تا چشمانش نابینا شد، در حالی که نمی‌دانست واقعاً مرده باشد؛ 📋 وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَى أَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فِي غَدَاةٍ وَاحِدَةٍ قَتْلَى فَتَرْوَن حُزْنَهُمْ يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِي. ▪️ اما چهارده مرد از خاندانم را در برابر دیدگانم در نصف روزی کشتند، چگونه توقّع دارید اندوه و غصه از قلبم بیرون شود؟! 📚کشف الغمّة (اربلی)، ج۲، ص۱۰۲ 📚حلیة الابرار (بحرانی)، ج۴، ص۳۱۳ 📚تهذیب الکمال (المزی)، ج۲۰، ص۳۹۹ 📚تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج۴۱، http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 🩸إمام سجاد علیه‌السلام به وقت افطار آن‌قدر گریه می‌کردند که جلوی لباس‌شان، خیس از اشک می‌شد و مکرّر می‌فرمودند: پدرم را با لب تشنه کشتند... در احوالات امام سجاد «علیه الصلاة و السلام» آمده است: 📋 بَكَى أَرْبَعِينَ سَنَةً بِدَمْعٍ مَسْفُوحٍ وَ قَلْبٍ مَقْرُوحٍ ▪️ آن حضرت چهل سال با ديدگانى اشكبار و قلبى داغدار بر مصیبت کربلا مى‌گريست. 📋 یَقطَُع نَهارَه بِصیامِهِ و لَیلَهُ بِقیامِه ▪️شبانه روزش به روزه‌دارى و شب‌زنده‌دارى مى‌گذشت! 🥀 هنگامى كه غذا براى افطارش حاضر مى‌شد، از قتلگاه پدر و شهيدان به خون خفتۀ كربلا ياد مى‌كرد و مى‌فرمود: آه از غم و اندوه! اى واى بر اين مصيبت! و مکرّر زمزمه مى‌كرد و اشك مى‌ريخت و اين جمله را بر زبان مى‌آورد كه: 📋 قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ جَائِعاً ▪️ پسر پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گرسنه به شهادت رسيد!
🥀 ای آقا! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را می‌برد، ایستاد. یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی. 🥀 گفت:کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او. 🥀 آن زنان وکودکان را بی فرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را می‌سوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند. 🥀 ترسا (آن مرد یهودی) گفت: ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزه‌ای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت: پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن… 🥀 من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر می‌دیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن می‌کشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد می زند: «واولداه! واحبیب قلباه!…». 🥀 ای آقا! چون آن بانو به سرها و کودک‌ها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت: پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند…ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ 🥀 ای اباعبدالله! چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسول خدا! 🥀 راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه‌السلام نقل میکردم، 📋 قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء ▪️امام سجاد علیه‌السلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینه‌اش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بی‌هوش شد. 📚دارالسلام،محدث نوری، ج٢ ص١٧٠ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 🩸مواجهه امام سجاد علیه‌السلام با مردی که ناله می‌زد و می‌گفت: «من غریبم» در نقلی آمده است: 🥀 امام سجاد «صلوات الله علیه» در مدینه از مسیری عبور می‌کردند که مردی را دیدند که صدا میزند: 📋 اَیّهَا النّاس اَنا الغریبُ فَارْحَمُونی ▪️ای مردم! من غریبم؛ به من رحم کنید! 🥀 امام سجاد علیه السلام او را صدا زدند و فرمودند: تو غریبی؟ گفت: بله. حضرت فرمود: 📋 اذا عَطشْتَ فهَل تَسقِی الماء؟ ▪️اگر تشنه شوی به تو آب می دهند؟ گفت: بله. حضرت فرمود: 📋 اِذا فاجٰاکَ الموتُ هَل تُدفَن بلا کفنٍ؟ ▪️اگر در اینجا ناگهان بمیری، این مردم تو را کفن می‌کنند؟ 🥀 گفت: الله اکبر؛ چرا نکنند؟! من بین مسلمانان هستم. گریه راه گلوی امام سجاد علیه‌السلام را بست و فرمود: 📋 اِذاً لَستَ بِغَریبٍ؛ الغَریبُ هُوَ الحَسین علیه‌السلام ثَمّ وَجَّهَ نَحوَ الکربلا و قال: ▪️پس تو غریب نیستی؛ همانا غریب، حسین «صلوات الله علیه» است،پس حضرت توجه کردند به سمت کربلا و فرمودند: 📋 یا اَسَفاه علیکَ یابنَ رسول الله! تَبقَی ثلاثةِ اَیّامٍ عاریاً علی رَمضاءِ کربلاء ▪️هزار اندوه برای تو باید خورد ای پسر رسول خدا؛ که سه شبانه روز عریان بر روی ریگ و رمل بیابان کربلا افتادی بودی. 📚سيرة الأئمة الاثني عشر علیهم‌السلام،‌ معروف، ج۳، ص۱۱۵ 📚العبرة الساکتة ج٢ ص۴۴٣ 📚سوگنامه آل محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله، اشتهاردی،ص۳ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 🩸چشمان مبارک إمام سجاد علیه‌السلام از شدت گریه، مجروح شده بود و نزدیک بود که آن حضرت نابینا بشود ... 🔖 إبن‌شهر‌آشوب در «المناقب» در احوالات إمام سجاد علیه‌السلام اینگونه می‌نویسد: