هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
آقا شوم قربانت ای باب الحوائج
دست من و دامانت ای باب الحوائج
امشب دوباره با دلی آکنده از غم
گردیده ام مهمانت ای باب الحوائج
اشک از دو چشمم می چکد مانند باران
در صحن و در ایوانت ای باب الحوائج
ای جد والای من ، ای آقای مظلوم
ای جان فدای جانت ای باب الحوائج
صدها نفر از سائلان بی غذا را
بنشانده ای بر خوانت ای باب الحوائج
امشب قلم برداشتم از غم نوشتم
من را ببخش آقا اگر چه کم نوشتم
من را ببخش آقا که از تو کم سرودم
این بیت ها را با دلی پر غم سرودم
وقتی شنیدم در غُل و زنجیر بودی
این شعر را با اشک خود نم نم سرودم
گفتند از گل زخم های بی شمارت
از آفتاب زخمی عالم سرودم
از جسم پاک و لاغر و شب زنده دارت
در آن قفس از شانه های خم سرودم
از رَدّ شلاقی که بر جسم اَت نشسنه
از جور زندان بان و سوز سم سرودم
تنها نه بر بال و پرت زنجیر بستند
نامرد ها بال و پرت را هم شکستند
مولای من قربان ذکر هر شب تو
شور نماز و ذکر یارب یارب تو
زندان و زندان بان اسیرت بود هر شب
نور محبّت می چکید از کوکب تو
خورشید می آمد به روی بام زندان
تا بنگرد از روزنی خال لب تو
پشت زمین از زخم هایت درد می کرد
فوری به هم می ریخت از درد و تبظ تو
نا مرد ها وقتی تو را مسموم کردند
یک تخته ی در آمد و شد مرکب تو
شب تا سحر در تابش مهتاب ماندی
بر روی پل چون مهر عالمتاب ماندی
✍فرامرزاکبری
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
سلام_علی_آل_یاسین_ص
مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد
انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟
کوچه های شهر را با اشک میشویم هنوز
چشم در راهم، که آن جانانه جانان می رسد
کوچه های شهرِ ما بوی غریبی می دهد
کی گلِ زیبای نرگس از گلستان می رسد
گر چه می سوزد صدایم در شرارِ بی کسی
بر شبِ دلگیرِ ما آن نورِ تابان می رسد
گر چه ماییم و غبارِ سال و ماهِ انتظار
بر کویرِ سینه ی ما بوی باران می رسد
سینه ای داریم از سوزِ فراقش سوخته
آن چراغ آرزو ماهِ شبستان می رسد
می رسد آن کو دلش آیینه ی رازِ خداست
با لبی سرشار از آوای قرآن می رسد
صبرِ ما آخر رسید ای حجت ابن العسکری
انتظارت در کدامین جمعه پایان می رسد؟!
✍هستی_محرابی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
غزل مصیبت حضرت موسی ابن جعفر (ع)
به جنًت فاطمه گرید به زندانی که من دارم
دلش سوزد بر این اندوهُ سوزانی که من دارم
ندیده دیدهی انسان ستمهایی که من دیدم
نبرده راه انسانی به زندانی که من دارم
سحر با تازیانه می کند بیدار بختم را
به رویم می زند سیلی نگهبانی که من دارد
به پایم بوسه زد زنجیر و خون جوشیده از پایم
زمین خونرنگ گردیده از احسانی که من دارم
اگر معصومهام آید به دیدارم شود گریان
از این احوال غمبار و پریشانی که من دارم
دو چشمم بس که می بیند سیاهیهای سلولم
کند گریه بر این ایام ظلمانی که من دارم
من آن صیدم که صیادم نبرده هیچ، از یادم
ستمها دیدهام از دست دربانی که من دارم
به سختی دیده بگشودم که بینم من رضایم را
کنار خود در این لحظات پایانی که من دارم
✍محمد حسین علیرمضانی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
مناجات_امام_رضا علیه السلام
ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس
در همین حد که نمودی نظری ما را بس
حاجت ازدل نگذشته تو روا می سازی
از گرفتاری ما باخبری ما را بس
مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی
بار افتاده ی ما را بخری ما را بس
شوری اشک ، چشیدم و نمک گیر شدیم
داده ای نیمه شب چشم تری ما را بس
ناخداگاه مقیم در میخانه شدیم
جای دادی به گدایی گذری ما را بس
فاطمه دید و پسندید و خرید این همه عمر
با تولّای علی شد سپری ما را بس
شیعه حیدر کرار شدیم و برِ ما
همسر فاطمه کرده پدری ما را بس
بوسه دارد کف نعلین علی که نورش
می کند در رخ ما جلوه گری ما را بس
جان ارباب قسم ، این دلمان تنگ شده
یک سفر کرببلا هم ببری ما را بس
همه را مثل جوادت تو بغل می گیری
چقدر خوب تو کردی پدری ما را بس
عاقبت حاجت ما نیز روا خواهد شد
خاک ما گوشه ای از کرببلا خواهد شد
✍قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
مناجات_امام_رضا علیه السلام
مرا کشانده به مشهد هوای دیدن تو
زِ راه دور رسیدم برای دیدن تو
مرا به دِرهم و دینار وا مکن زِ سرت
از این به بعد گدایم، گدای دیدن تو
همیشه روزی رَعیَت به دست سلطان است
چه چیز پُر کُنَدْ ای دوست جای دیدن تو؟
کبوتر حرم و صحن و گنبدت زیباست
ولی ندارد عزیزم صفای دیدن تو
تَب وصال تو افتاده در دلم چه کنم؟
در این سفر شده ام مبتلای دیدن تو
بِریز خونم و زُلف از رُخَتْ کنار بزن
من آمدم که بِمیرم به پای دیدن تو
طواف کعبه ی ما بوسه از ضریح شماست
گرفته دست دلم را دعای دیدن تو
از این حرم شهدا بَرگه ها گرفتند و
شدند عازم کربُبَلای دیدن تو
به گریه ها و نماز تو در شلمچه قسم
تمام جبهه ی ما شد مِنای دیدن تو
قسم به جان جوادت مرا خدایی کن
به دست خویش مرا باز کربلایی کن
قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر علیه السلام
هر لحظه ای که آمد و از من خبر گرفت
حالات سجده های مرا در نظر گرفت
می دید عاشقانه مناجات می کنم
اغلب سراغی از من عاشق،سحر گرفت
نفرین به ضربه ای که نماز مرا شکست
رویم ز ضرب دست یهودی اثر گرفت
پاره شده عبا به تنم بسکه با شتاب
این تازیانه حلقه به دور کمر گرفت
جا خورده دنده ام به گمانم که پهلویم
چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت
فهمیده بود غیرت ما روی مادر است
با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت
دانستم از چه کودک جامانده حسین
وقت فرار دست خودش روی سر گرفت
در شام دختری که خودش ضربه خورده بود
دامن برای روی کبود پدر گرفت
هر چه شد عاقبت سرم از تن جدا نشد
تشییع پیکرم به زیر دست پا نشد
تیزی نیزه ای نرسیده به حنجرم
سیلی نخورده دختر من در برابرم
✍قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر علیه السلام
در میان هلهله سوز و نوا گم می شود
زیر ضرب تازیانه ناله ها گم می شود
بس که بازی می کند زنجیر ها با گردنم
در گلویم گریه های بی صدا گم می شود
در دل شب بارها آمد نمازم را شکست
در میان قهقهه صوت دعا گم می شود
چهار چوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم
وقت سجده پیکرم زیر عبا گم می شود
تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش
راه مادر در میان کوچه ها گم می شود
بین تاریکی شب چون ضربه خوردم آگهم
آه در سینه به ضرب بی هوا گم می شود
لا به لای پنجه هایش مشتی از موی سرم
بین این تصویر ها دیگر حیا گم می شود
از یهودی ضربه خورده خوب می داند چرا ؟
گوشوارِ بچه ها در کربلا گم می شود
✍قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
مناجات_امام_رضا علیه السلام
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته
بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم
گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخت
جنس من جوراست کوهی ازگناه آورده ام
آبرویم پای اجناس دکانم ریخته
دوره گردم آبرویم میفروشم میخری
پیش سلطان ترسم ازسودوزیانم ریخته
پهن کردم سفره ای ازعرش کنج خانه ات
روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته
گوشه ای ازپنجره فولادزنجیرم کنی
من سگی بیمارم آنجا استخوانم ریخته
مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا
دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمیبینم توهردفعه بقل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
صحن گوهرشادچیزی کم نداردازبهشت
بوی سیب ازهرکجایی می تکانم ریخته
درمیان صحنهایت عشق من باب الجواد
صدهزاران بوسه اینجاازدهانم ریخته
هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست
این حکایت درمیان دوستانم ریخته
آخرماهی جواب ناله هایم رابده
جان بابای غریبت کربلایم رابده
✍قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
مناجات_امام_رضا علیه السلام
ای که مرآت خدایی مددی حضرت سلطان
معدن جود و سخائی مددی حضرت سلطان
هر گدائی که به سویش بنمایی تو نگاهی
رسد آخر به نوایی مددی حضرت سلطان
تو نگفته بدهی حاجت و این رسم رئوف است
مهد احسان و عطایی مددی حضرت سلطان
چه شهیدان که گرفتند برات از حرم تو
که حبیب شهدایی مددی حضرت سلطان
روضههای سحر کوی تو دارد چه صفایی
صاحب هر چه بکائی مددی حضرت سلطان
قبله ی کعبه تویی جملۀ شاهان سگ کویت
کی تو حج فقرایی مددی حضرت سلطان
پرچم سبز سر گنبد تو هادی عشق است
چون کند قبله نمایی مددی حضرت سلطان
تحت آن قبه ی زردت که بود عرش الهی
گریه دارد چه صفائی مددی حضرت سلطان
بی خود از خود شده دل هر دمی آید به حریمت
بشود کرببلائی مددی حضرت سلطان
زیر ایوان طلایت چو نجف غرق غرورم
شهریار دو سرائی مددی حضرت سلطان
✍قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر علیه السلام
کسی بدون دلیل از صدا نمی افتد
لب کلیم ز سوز دعا نمی افتد
کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود
به دست بسته شده، از عطا نمی افتد
اگرچه خاک نشسته به روی لب هایت
عقیق، پا بخورد از بها نمی افتد
مگر چه گفته به تو این زبان دراز یهود؟
همیشه از دهنش ناسزا نمی افتد
چه آمده به سرت پنجه میکشی بر خاک؟
به هر نفس، لب تو از ندا نمی افتد
به سینه ای که لگد خورد پشت در سوگند
بدون درد سر این ساق، جا نمی افتد
کسی که در تن او پیرهن شده پاره
به یاد بی کفن کربلا نمی افتد
تو گیر یک نفر افتاده ای چنین شده ای
تن تو در گذر گرگ ها نمی افتد
پس از سه روز تو را عده ای کفن کردند
سر بریده ی تو زیر پا نمی افتد
سنان و شمر به هم با اشاره می گفتند:
مگر که نیزه نخورده ؟ چرا نمی افتد؟
✍قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر علیه السلام
دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد
این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد
با دو دست بسته هم باب الحوائج بوده ام
کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد
ناله های ممتدم گویای این مطلب شده
بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد
تار می بینم ز بس که این حرامی یهود
گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد
صوت سیلی هم صدا شد با صدای خنده اش
هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد
نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد
بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد
داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین
آخر کار این کفن ها غربتم را لطمه زد
✍قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
هدایت شده از اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر علیه السلام
سیاه چالِ بلا سایه بر پرم انداخت
چه شعله ها به دلم دوری از حرم انداخت
برای خندة معصومه ام دلم تنگ است
غمی به سینه ى من هجر دخترم انداخت
اگرچه واسطة رزق عالمین منم
یهودی آمد و نان در برابرم انداخت
ازآن شبی که نوک چکمه زد به پهلویم
مرا به یاد نفس هایِ مادرم انداخت
تمام واقعه ى کوچه خوب فهمیدم
چنان به صورتِ من ضربه زد سرم انداخت
میان ابروی من چند تا شیار افتاد
زبسکه لطمه به این دیدة ترم انداخت
برای اینکه ز سجده مرا بلند کند
زپُشت پنجه به مویِ مطهرم انداخت
زمانِ تنگیِ جا دست وپازدن سخت است
تمامِ وزن خودش را به پیکرم انداخت
میانِ گودیِ مقتل حسین زانو زد
نگاه مضطربی جانبِ حرم انداخت
صدایِ دختری آمد بیا عمو عباس
غریبه پنجة غارت به معجرم انداخت
به سر زنان دمِ گودال فاطمه میگفت:
جدا نمود سروپیش دخترم انداخت
✍قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹