eitaa logo
اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
783 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
185 ویدیو
14 فایل
http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع بس كه پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع بوى گل می آید از چاك گریبان بقیع مرغ شب در سوگ گل‎هایی ‏كه بر این خاك ‏ریخت از سر شب تا سحر، باشد غزل‎خوان بقیع ناله ‏هاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقیع گوش ده تا گریه‎ی زار على را بشنوى نیمه شب‎ها از دل خونین و حیران بقیع این حریم عشق دارد عقده‏ ها پنهان به دل شعله‏ ها سر می ‏كشد از جان سوزان بقیع از دل هر ذرّه بینى جلوه ‏گر صد آفتاب گر شكافى ذرّه ذرّه خاكِ رخشان بقیع هر گل اینجا دارد از خون جگر نقش و نگار وه چه خوش رنگ است گلهاى گلستان بقیع بسته ‏ام پیمان الفت با مزار عاشقان خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع اى ولىّ حق، تسلاّ بخشِ دل‎هاى حزین خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع سینه این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع اى جهان آباد كن، برخیز و مهر و داد كن باز كن آباد از نو، كوى ویران بقیع چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع اردکانی بهجتی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
♻️ مولی الموحدین ♻️ ای افتخار حِلّ و حرم یا علی مدد ای چشمهٔ زلال کرم یا علی مدد ای کعبه زادگاه تو ! مولی الموحدین ای محو جلوهٔ تو حرم یا علی مدد آمد برون ز جنّت و شد توبه اش قبول آدم که گفت دم همه دم یا علی مدد وقتی خلیل هیبت بتخانه را شکست فریاد زد قدم به قدم یا علی مدد اسلام ای امیر عرب ! از تو جان گرفت دادی تو آبرو به عجم یا علی مدد مثل تو در یتیم نوازی کسی نشد در گردش زمانه عَلم یا علی مدد تا عاقبت بخیر شویم از دعای تو ای در کف تو لوح و قلم یا علی مدد خواهم ز فیض بندگی آستان تو محتاج دیگران نشوم یا علی مدد ای لطف تو زیادتر از حد قبول کن ازما همین ارادت کم یا علی مدد ای گُل! "شفق" به پای تو از خار کمتر است ای افتخار حل و حرم یا علی مدد ✍ "" http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
♻️ اولین بانو ♻️ ای که جا در دل و در جان پیمبر داری! رتبه از مریم قدّیس فراتر داری چشم خورشیدِ رسالت به تو روشن که چه‌قدر جلوه در آینه چون ماه منّور داری سر‌ سپردی به غبار قدم پیغمبر که خبر داشت، که آن روز، چه در سر‌ داری؟ چشم پوشیده‌ای از هستی خود در این راه بس که ایمان به امین بودن رهبر داری تا مگر مکتب توحید شود عالم‌گیر عهد کردی که دل از مال جهان برداری اولین بانوی پیوسته به اسلام تویی که به آیین خدا این همه باور داری شاهد همت تو «شِعبِ ابی‌طالب» بود که عجب دست و دلی عاطفه‌پرور داری همۀ سعی تو این بود که در طول زمان بارِ اندوه و غم از دوش نبی برداری گر که تنها بگذارند تو را مردم شهر اُنس با آسیه و مریم و هاجر داری می‌رسد وحی الهی به مبارک بادت ای که در دامن خود «سورۀ کوثر» داری ای خدیجه! به خدا هدیۀ زیبای خداست این سعادت که تو «صدیقۀ اطهر» داری آری از موهبتِ همسری یاسین است این که در گلشن خود یاس معطر داری در جهان هیچ زنی منزلت، این قدر نداشت که تو از برکت زهرای مطّهر داری ای که ذُریّۀ زهرا همه فرزند تواند یازده آینۀ نور برابر داری شب معراج برای تو سلام آوردند بال بگشای که تا اوج خدا پر داری نور چشم تو که خورشید ولایت عهدیست آخرین حجت غایب ز نظرها مهدیست ✍ "" http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
کاروان_اسرا دیر_راهب مثنوی ◾️سر و سامان عشق◾️ گذشته چند صباحی ز روز عاشورا همان حماسه، که جاوید خوانده‌اند او را همان حماسهٔ زیبا، همان قیامت عشق به خون نشستنِ سرو بلندقامت عشق به همره اُسرا، می‌روند شهر به شهر سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر به جز مجاهدت، از آن فرشتگان اسیر «چهل ستاره» که بر نیزه می‌درخشیدند به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند طناب ظلم کجا، اهل‌بیت نور کجا؟ سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟ هوا گرفته و دلتنگ بود، در همه جا نصیب آینه‌ها سنگ بود، در همه جا نسیم، بدرقه می‌کرد آن عزیزان را صبا، مشاهده می‌کرد برگ‌ریزان را نسیم، با دل سوزان به هر طرف که وزید صدای همهمه پیچید، در سپاه یزید سپاه، مستِ غرور است و مستِ پیروزی و خنده بر لبش، از شورِ عافیت‌سوزی چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند چو رعد، خندهٔ شادی از این ظفر کردند ز حد گذشته پس از کربلا جسارتشان که هست زینب آزاده در اسارتشان گذار قافله یک شب کنار دِیْر افتاد شبی که عاقبت آن اتفاقِ خیر افتاد حَرامیان، همه شُربِ مُدام می‌کردند به نام فتح و ظفر، می به جام می‌کردند اگرچه شب، شبِ سنگین و تلخ و تاری بود سَرِ مقدّسِ خورشید، در کناری بود سری که جلوهٔ «والشّمس» بود در رویش سری که معنی «واللّیل» بود گیسویش سری، که با نَفَس قدسیان مصاحب بود کنار سایهٔ دیوارِ «دِیْر راهب» بود سری، که از همهٔ کائنات، دل می‌برد شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد سکوت بود و سیاهی و نیمهٔ شب بود صدای روشنِ تسبیح و ذکر یا رب بود صدای بال زدن، از فرشته می‌آمد به خطّ نور ز بالا نوشته می‌آمد شگفت‌منظره‌ای دید، دیده چون وا کرد برون ز دِیْر شد و زیر لب، خدایا کرد میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت از او نشانیِ فرماندهٔ سپاه گرفت رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست اگر تو را، ز محبّت نشان و بویی هست دلم به عشقِ جمالی جمیل، پابند است دلم به جلوهٔ خورشید، آرزومند است یک امشبی، «سَرِ خورشید» را به من بدهید به من، اجازهٔ از خود رها شدن بدهید دلم هواییِ دیدارِ این سَرِ پاک است سری، که شاهد او، آسمان و افلاک است بگو که این سر دور از بدن ز پیکر کیست؟ سرِ بریدهٔ یحیی که نیست، پس سَرِ کیست؟ جواب داد که این سر، سری‌ست شهرآشوب به خون نشسته‌تر از آفتاب وقت غروب سر کسی‌ست، که شوریده بر امیر، ای مرد! خیالِ دولتْ پرورده در ضمیر، ای مرد! تو بر زیارتِ این سر، اگر نظر داری بیار، آنچه پس‌اندازِ سیم و زر داری جواب داد که این زر، در آستین من است بده امانت ما را، که عشق، دین من است به چشمِ همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است هزار سکهٔ زر، نذرِ یک نظر عشق است بگو: که صاحب این سر، چه نام داشته است؟ چقدر نزد شما، احترام داشته است؟ جواب داد که این سر، که آفتاب جَلی‌ست گلاب گلشن «زهرا» و یادگار «علی»‌ست سَرِ بریدهٔ فرزند حیدر است، این سر سَرِ حسین، عزیز پیمبر است، این سر گرفت و گفت خدا بشکند، دهان تو را خدای زیر و زبر می‌کند جهان تو را به دِیْر رفت و به همراه خود، گلاب آورد ز اشک دیدهٔ خود، یک دو چشمه آب آورد غبار راه از آیینه پاک کرد و نشست کشیده آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت فضای دِیْر از او، عطر دلپذیر گرفت دوباره صحبت موسی و طور، گل می‌کرد درخت طیّبهٔ عشق و نور، گل می‌کرد خطاب کرد به آن سر: که ای جلال خدا! اسیر مهر تو شد، دل جدا و دیده جدا جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت کلیم، چون تو بیانی چنین فصیح نداشت چو گل جدا ز چمن با کدام دشنه شدی؟ برای دیدن جانان، چقدر تشنه شدی؟ هزار حیف، که در کربلا نبودم من رکاب‌دار سپاهِ شما، نبودم من ز پیشگاه جلال تو، عذرخواهم من تو خود پناه جهانی و بی‌پناهم من به احترام تو، «اسلام» را پذیرفتم رها ز ننگ شدم، نام را پذیرفتم دلم در این دلِ شب، روشن است همچون ماه به نورِ «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَ الله» فدایِ خون‌جگری‌های جَدِّ اطهر تو فدای مکتب پاک و شهیدپرور تو «شهادتینِ» مرا، بهترین گواه تویی که چلچراغ هدایت، دلیل راه تویی من حقیر کجا و صحابی تو کجا؟ شکسته بال و پرم، هم‌رکابی تو کجا؟ نه حُسن سابقه دارم نه مثل ایشانم فقط، ز دربدری‌های تو، پریشانم به استغاثه سرِ راهت آمدم، رحمی «فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی» بگیر دست مرا، ای بزرگوار عزیز «که جز ولای توأم نیست هیچ دست‌آویز» نگاه مِهر تو شد، مُهرِ کارنامهٔ من گلاب ریخت غمت در بهارنامهٔ من من از تمامی عمر امشبم تبرّک شد ز فیض بوسه به رویت، لبم تبرّک شد «شفق» اگرچه رثای تو از دل و جان گفت حکایت از سر و سامان عشق «عُمّان» گفت ✍ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم کبوترانه در این آستانه پر بزنم به نا امیدی از این در نمیروم هرگز اگر جواب نگیرم دوباره دربزنم خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم بیاد غربت تو عهد کرده ام با خود که لاله باشم و صد باغ بر جگر بزنم خدا ی را کمی ای زائران درنگ کنید که خاک پای شما را به چشم تر بزنم بمن هر آنچه که بخشیده اند توفیق است مبادآنکه دم از دولت هنر بزنم اگرچه خارم و نسبت بگُل ندارم باز خوشم که گاه گداری بباغ سر بزنم اگر شمیمی از این بوستان بمن برسد معاشران بخدا تاج گُل بسر بزنم من آشنای همین درگهم ، خدا نکند که رو به غیر کنم یا دری دگر بزنم صفای تربیت باغبان ، حرامم باد که در مجاورت گُل دم از سفر بزنم اگر چه غرق گناهم سفینه ام اینجاست مُراد و قبله ام اینجا، مدینه ام اینجاست ✍ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
    ♻️   رَنگ خـُــدا ... ♻️     إی عَلَوی سیـرت و زَهـرا صفات!    جان به فِدای تو و مِهـر و وَفات !     خواهَـرِ دَریا دلِ دَریا خُـروش     دَر هَمِـه جا بارِ اَمانت به دوش      ای دَعَوات تو ، هَمِـه مُستجاب      آینـه پَـرداز عِفـٰاف و حِجاب !      شَمع شُدي ، آب شُدي ، سوختي      مَعـرفَت اَز فاطِمـه(س) آموختي      دَرس وفا ، قافله سالاٰري اَت      همَّت و إیثـٰار و فداکاري اَت      دَر أدب و عاطفِـه ، نام آوري      کَـرب و بَـلاٰ را تـو پَیام آوري     گَـرچه " اَسیرَ الکُـرُباتي" هَنوز      مَحوِ " قَتیلَ العَبَـراتي" هَنـوز     ای شُده دَر صَبر و شَهامَت عَلَم      ای به مَـدیح تـو ، شِکسته قَلم     صرف نظَرکرده اي اَز هست ونیست     آیِـنــه ی کَـرب و بَلاٰ جُـز تو کیست ؟    دیده‌اي ای آه شَبت ، سینه سوز    داغ‌ تَـرین مَـرثیـه دَر نصفِ روز     "روزِ دَهُـم" جوشن تو ، صَبر بود     مُعجِـزه ی روشَـن تو صَبـر بود     ای همه گلهای تو پَـرپَـر شده     شـٰاهِـد گودالِ مُـعـطًـر شده     کیست که با قامت اَفـراشتـه    حَسرت هَفتاد و دو گل داشته؟    آیـنِــهٔ فاطمه روحی فداك !    پیکر خورشید تو ، بَـر روی خاك   دَر نظرت داشت هِـزاران دَلیـل  "ذِبحِ عظيمي" که تو خواندي "قلیل"    دَر جگـرت آتشي اَفروختنـد    خیمِـهٔ گلهای تو را سوختند    گِـرد تو گـردیده بلاٰ بارها    گم شده گلهای تو دَر خارها    جان اگـر آمد زِ بلاٰ بَـر لَبت    تَـرك نَشـد باز "نمـٰاز شبَت"    سَعی و صفایِ تو چهِـل مَنزل است    قِبـله نُمایت ، ضَرَبانِ دل است    اِی هَمِـه جا خُطبِـهٔ تو آتشین    موجِ شُـکوهِ سُخنَت دِلنشین   خون خـُـدا ، عِشـق تو را رنگ زد   خُطبه اَت آتش به دلِ سنگ زد   اِی " اَمِنَ العَدلِ" تو دشمن شِکَن   لَـرزه به بُنیـٰان خِلاٰفت فکَن   شـور قیامت همه جا را گرفت   دامَـن " اِبنُ الطُلَقا " را گرفت  کِی تو گمان داشتي آن روز ، کِی؟  ماهِ تو انگشت نُما ، روی نِی؟  ای عَلي و فاطمه را نورعیـن !  هَمسفَـرِ ماه ! بپرس اَز حسین : "ای که تو سلطان وفا بوده اي جانِ جَهـٰان دوش کجا بوده اي " باز چِـرا میل تو با ديگـري است؟ مخملِ گیسوی تو خاکستري است؟ بی تو جهان نیست مَرا جُـز قفَس دور مَشو اَز نظرم یك نفَس ! دور مَشو اَز نظرم ای إمام ! باتو شود عِشـق ، عَلَيهِ الْسَـّـلاٰم   ✍ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
🌸 گل صد برگ 🌸 اشک‌ها! فصل تماشاست امانم بدهید شوقِ آئینه به چشم نگرانم بدهید از شما می‌شنوم عطر گُل یاسین را خاک‌ها! رنگ یقینی به گُمانم بدهید جامی از اشک فراهم شد اگر، ای مردم! به تسلّایِ دل همسفرانم بدهید طول یک چلّه جدایی، به‌خدا یک عمر است گاه خطّ و خبر از سیر زمانم بدهید گر خبردار شدید از گُل داودی من یک شمیم از نفسش روح و روانم بدهید پاره‌های دلم افتاده درین دشت، به خاک رخصت گریه به گلگون کفنانم بدهید کاکل آشفته، به خون خفته، در اینجا سروی باز در سایه‌اش آرامش جانم بدهید این رباب است که با لاله‌رخان می‌گوید: ذکر لالایی گُل را به زبانم بدهید من که از عطر گُل فاطمه، مدهوش شدم خبر از حال و هوای دگرانم بدهید سجده‌ها کرده‌ام از بوسه بر این تربت پاک طاقت از دست شد آرامش جانم بدهید دشت لبریز گلاب است اگر امکان دارد برگی از آن گلِ صدبرگ، نشانم بدهید اربعین نیست حدیثی که فراموش شود شعلۀ عشق، نه آن است که خاموش شود ✍ "" http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
🌺 صدای سخن عشق 🌺 کربلا چون دل ما در تب و تاب است هنوز مگر این دشت بلا تشنهٔ آب است هنوز ؟ کربلا مُصحف آزادگی و ایثار است عشق شیرازه ی این طُرفه کتاب است هنوز به هواداری گُل ، در چمنِ عاشورا چشم‌ها ساغر لبریز گلاب است هنوز گرچه هر تشنه لبی جام شهادت نوشید جگر آب از این غصه کباب است هنوز اختران گوش سپردند که هر شب مهتاب راوی حادثه ی شام خراب است هنوز چارده قرن گذشته است ولی کام جهان تلخ از خاطره ی بزم شراب است هنوز عجبی نیست اگر تا به قیامت گویند گریه بر داغ دل لاله ثواب است هنوز چیست این زمزمه ی روشن "هل من ناصر" پرسشی سرخ که جویای جواب است هنوز گر که بادیده ی دل سیر کنی در دلِ دشت عطش و آتش و خون پا به رکاب است هنوز دامن از سایه کشیده است پس از عاشورا چشم خورشید به دنبال رباب است هنوز نرم و آهسته بیایید که یک غنچه ی ناز از صدای سخن عشق به خواب است هنوز روح مواج اباالفضل هم از شط فرات طرف خیمه گُلها به شتاب است هنوز تا چه پیش آید از این داغ جگر سوز ! ای بسا نکته که در پشت حجاب است هنوز ✍ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
حضرت 🔹شمع جمع مشتاقان🔹 آمدی در جمع ما، ویرانه بوی گُل گرفت آمدی بام و در این خانه بوی گُل گرفت آن شب قدری که شمع جمع مشتاقان شدی تا سحر خاکستر پروانه بوی گُل گرفت من که با افسون گفتار تو می‌رفتم به خواب از لبت گُل ریختی افسانه بوی گُل گرفت گرچه لب‌های تو را بوسید جام شوکران از نگاهت ساغر و پیمانه بوی گُل گرفت پرده از آن حُسنِ یوسف چون گرفتی، خاطرم بوی ریحان بهشتی یا نه بوی گُل گرفت بر سرم دست نوازش تا کشیدی چون نسیم گیسویم عطر محبّت، شانه بوی گل گرفت ✍ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
🔹 غزل ماه و ستاره 🔹 نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد فصل هبوط آدم و گندم، شروع شد دریای بی‌کران شهادت، که موج زد توفان نوح بود و تلاطم شروع شد از «برکه‌ی غدیر»، «محرّم» طلوع کرد سر مستی «حبیب» هم از «خم» شروع شد باران اشک شیفتگان غم حسین «تا گفتم: السلام علیکم شروع شد» روح دعا، به نام «اباالفضل» چون رسید غوغایی از توسّل مردم شروع شد وقتی گلوی نازک گُل شد نشان تیر لبخند باغبان و تبسّم شروع شد از اشک و خون اگرچه وضو می‌گرفت عشق از «تربت شهید» تیمم شروع شد ای آسمان ! مصیبت عظمای اهل بیت از قتلگاه عصمت پنجم شروع شد فصل به خون نشستنِ گُل‌های باغ وحی از آیه‌ی «لیذهب عنکم» شروع شد با آنکه باغ گُل به محبّت نیاز داشت با تازیانه، ناز و تنعّم شروع شد وقتی دل ستارۀ محمل نشین شکست با ماهِ روی نیزه، تکلّم شروع شد   ✍ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
♻️ ناز و نوازش ♻️ ای کاش اشک دیدۀ من بسترم نبود چون شمع سینه سوخته خاکسترم نبود بود اوّل مصیبت من حسرت فراق  دردا که داغ هجر غم آخرم نبود وقتی شکست سنگ حوادث دل مرا دیگر غم شکستن بال و پرم نبود ای ماهِ نو ، به کلبۀ احزان خوش آمدی  بی روی تو فروغ به چشم ترم نبود خون جگر به خوان پذیرایی من است  شرمنده ام که سفرۀ رنگین ترم نبود چون غنچه‌ای که طاقت پرپر شدن نداشت  در کودکی یتیم شدن باورم نبود دانی چگونه یاس تو رنگ بنفشه یافت تاب تحمل این همه در پیکرم نبود ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم بابا گُمان مَبر که نوازشگرم نبود تا زنده ام، به جان تو مدیون زینبم  جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود شام سیاه و دشت بلا و غمی غریب  از ترس، مُرده بودم اگر مادرم نبود   ✍ "" http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹