eitaa logo
اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
665 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
123 ویدیو
7 فایل
http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ گفتــــم به گل عـــارض تـو کار ندارد؛ دیـدم که حــــیـایی شــــــررِ نار ندارد دیوار به در گـفت مبادا که شـــوی باز این سیـــنه، دگــــر طاقـــت آزار ندارد خون گریه کن ای دیده،که یارهمه عالم جز محسن شش ماهۀ خــود یار ندارد تنها شفق سـوخته‌ دل بود که می‌گفت: «گل تاب فشـــــار در و دیـــوار ندارد» خون جگـرش دم به دم از دیـده بریزد آن کــو زِ غـــمت دیـدۀ خــون‌بار ندارد مـردم همـگی بنــــدۀ دنــیا شـــده آری دین ‌اســت متاعی که خــــریدار ندارد شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار  http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ اجــر و پــاداش رسالت، شعلـۀ آذر نبود این همــــه آزار، حق دخـت پیغمبـر نبود   چهرۀ انسیـه الحـورا وضـرب دست دیو فاطمـه آخــر مگـر محبوبــۀ داور نبـود؟   فاطمه نقش زمین گردید ومولا گفت آه! حیف! حیف! آنجاجناب حمزه وجعفر نبود   از فشار در همه اعضای او درهم شکست فضه رامی‌خواند وبالای سرش مادر نبود   دست اوبشکست اما دست مولا راگشود غیر او کـس را تـــوان یـاری حیـدر نبود   فاطمـه تنهـای تنهـا در پـس در اوفتاد هیچ‌کس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود   در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند سنگ‌دل‌تر هیــچ‌کس از قنفذ کافـر نبود   قاتل بیدادگر با پـا صـدف را می‌شکست در میان آن صدف آخـر مگر گوهر نبود   بر تسلای دل صـاحب‌عـزا گُل مـی‌برند گوییا اینجا ز هیزم دسته‌گل بهتر نبود!   «میثم!»این مصراع را ترسیم کن بربیت وحی تـازیانــه احتـرام ســورۀ کوثــر نبود   شعر: استاد حاج غلامرضا سازگار http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ رفتی و مانـــده در دلم نالۀ بی‌صـــدای تو چه زودمستجاب شدفاطمه جان دعای تو تو تا حیات داشتـی بهـــر علی گریســـتی علی به طول عمر خــود گریه کند برای تو دست خزان رسیدو زد لطمه به برگ یاس من کاش کبودمی‌شدی صورت من به جای تو بعد شهادت تو چـون وارد خانه می‌شوم می‌نگرم به هر طرف می‌شـنوم صدای تو بود من و نبود من، رکـــن همه وجود من با چه گناه پشت در شکــست دنده‌های تو روز ز پا نشســته‌ای روز دو دیده بسته‌ای شب ز چه رفــت زیر گِل روی خدانمای تو تویی که با نثار جان گشـــود بین دشمنان بازوی بســــتۀ مرا دســـت گره‌گـــشای تو هـــم ‌زره علی شدی هم‌ ســــپر علی شدی فـــدایی ره علی، علی شــــــود فـــدای تو تو زیر تازیانه‌ها دویــــــده در قفـــای من چهــــار طفل نازنین دویـــــده در قفای تو قسم به اشک ماتمت قبول کن که "میثمت" ریخته با شـــرار جــــان پارۀ دل به پای تو شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ آورده هیزم کافری، لشکر کشیده آتش به درب خانه ی حیدر کشیده با ضربه ی سنگینِ پا بر پهلوی یاس زخم عمیقی میخِ روی در کشیده از شاخه ی طوبایِ باغِ آل احمد مسمارِ خانه میوه ی نوبر کشیده بر ماه رویش ضرب دست بی حیایی نقش رکاب چند انگشتر کشیده پهلو به پهلو تا شده با خون پهلو گل های سرخی بر روی بستر کشیده آید صدای استخوان از سینه هر بار خود را به بستر جانب دیگر کشیده تا چشم بسته ریخته قلب حسینش گوید به خود مادر مبادا پر کشیده تا روی زردش را نبیند زینب او خوابیده بر روی سرش معجر کشیده شد روضه خوان کربلا این روز و شب ها آن جا که ناله روی تل خواهر کشیده از بوسه های فاطمه دیگر نبُّرید هر بار قاتل تیغ بر حنجر کشیده آخر کلافه شد تنش را زیر و رو کرد این بار خنجر را به پشت سر کشیده شعر:کربلای محمد داوری http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ از من مپرس از چه تبسم نمی کنم؟ جز در میان گریه ترنم نمی کنم گیرم وضو ز اشک و تو را می زنم صدا جایی که آب هست تیمم نمی کنم الحق امام من، ولی بر حقم تویی من اعتنا به گفته ی مردم نمی کنم هر گاه سوی چشم تو می افتدم نگاه غیر از غریبی تو تجسم نمی کنم بیزارم از تکلم با آن دو تن، دگر با قاتلان خویش تکلم نمی کنم دست مرا شکست عدو، دید چون تو را هرگز رها به ضربه ی چندم نمی کنم مسمار بود و کودک شش ماهه بود و من دیگر اشاره ای به تهاجم نمی کنم گم می شوی «وفایی» اگر بین موج اشک پیداست روز حشر تو را گم نمی کنم شعر:حاج سید هاشم وفایی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ سيلی، آن روز، به رويت چه غريبانه زدند «آتش آن بود، که در خرمن پروانه زدند» رسم اين است: که پروانه در آتش باشد «عاشقی شيوه‌ی رندان بلاکش باشد» سوخت پروانه و این داغ، نیاید به بیان «شرح این قصه، مگر شمع برآرد به زبان» با گل و غنچه، تو ديدی در و ديوار چه کرد؟ «ديدی ای دل! که غم عشق دگر بار چه کرد؟» قامت سرو، در اين کوچه کمان خواهد شد «چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد» تا که آرام دلم، دیدن زهرایم بود «من ملَک بودم و فردوس برین، جایم بود» آه! هجده گل از این باغ، نچيديم و برفت «بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت» جرم تو، ماه به خون خفته، فقط عشق علی‌ست «آه از این راه، که در آن خطری نیست که نیست» با من و چاه، شده غرق غمت دنیایی «گشت هر گوشه‌ی چشم از غم دل، دریایی» عمر کوتاه تو، گنجايش دنيا را بس «وين اشارت ز جهان گذران ما را بس» خانه دوست کجا؟ صحن سپيدار کجاست؟ «ای نسيم سحر! آرامگه يار کجاست؟» مصرع‌های دوم همه از حافظ می باشد. شعر: کربلایی قاسم صرافان http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ «والجبال اوتادا» سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماس دیدنی دارم از گذشت زمان و «دحو الارض» خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربۀ تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشۀ پولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من «آسیای دستی» شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشۀ خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان هر زمان گرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ خانۀ آسمانی خورشید خانۀ روشن ستاره و ماه خانۀ وحی، خانۀ قرآن خانۀ «انّما یُریدُ الله» از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمۀ فیض، چشمۀ احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سورۀ «هل أتی علی الانسان» آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیۀ نور یاس یاسین که با دعای پدر آیۀ نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دستۀ دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دست زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان می‌ریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد شعر:استاد محمد جواد غفورزاده http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ مـنم شمـعی که از جـان دادن پروانه می‌لرزد به روی گـــونه‌هـایم اشـک، دانه دانه می‌لرزد از آن روزی که دشمن پشت پابر هستی من زد دل ویــــــرانـه‌ام از دیــــــــدن بیگانه می‌لرزد چرا از من حسـن حرف دلش را می‌کند پنهان چــه بغـضی در گلو دارد که بی تـابانه می‌لرزد حسینـم روضۀ دیوار و در هر لحظه می‌خواند زمیـن و آســــمان همــــراه این دردانه می‌لرزد پریشــان است موی کــــودکانم، فاطمه برگرد ببیـــــن با آه طـفلان تـو دارد شـــــانه می‌لرزد چــه آمــــد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو صــدای در کـــه می‌آیـد تـــــمام خـانه می‌لرزد شعر:کربلایی محسن درویش http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد تا که با نعره ی یک سنگ دل آینه ریخت شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد پای آتش به در خانه ی گل ها وا شد غنچه ای سوخت، به پهلوی گلی خار افتاد کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم دست مادر وسط معرکه از کار افتاد تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد شهر با ناله ی "یا فضه خذینی" فهمید نفس شیر خدا از نفس انگار افتاد خاک بر چشم تو دنیا که تماشا کردی عاقبت فاطمه ازضربه ی مسمار افتاد عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید قرعه ی چوب به تابوت تن یار افتاد میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد میخ تیری شد و بر چشم علمدار افتاد... شعر:ع‌ سادات حجتی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ غمِ نیامدنت را چشیده ایم آقا ز دوری ات چه عذابی کشیده ایم آقا به هر طرف که نظر میکنیم یاد توایم گمان نکن ز شما دل بریده ایم آقا اگر چه روی شما را ندیده ایم اما به خوبی تو کسی را ندیده ایم آقا ازان زمان که گره بسته ایم دل به شما دل از تمامی عالم بریده ایم آقا شبیهِ تو همه ی روزها عزادارِ درِ شکسته و قدِّ خمیده ایم آقا ... زمین ز جورِ سقیفه چو غرقِ هیزم شد تمام شهر پُر از کینه و تهاجُم شد به حالِ اشکِ علی بینِ خانه می خندند به دست و گردن مولا طناب می بندند نه آنکه ضربه زده در دلش مروت داشت نه فاطمه وسط دود و شعله طاقت داشت به قصدِ کُشت لگد می زدند آن کفار که ماند فاطمه مابینِ آن در و دیوار اگر چه مادرمان یکتنه رشادت کرد همینکه بر تنِ او میخِ در اصابت کرد ردِ کبود برآن جسمِ نازنین افتاد بزرگ بانوی اسلام بر زمین افتاد چگونه روضه ی یاسِ کبود میخوانم صدا صدایِ علی بود ، فاطمه جانم فدای تو بشوم پهلویت شکسته شده ببین که دست علی با طناب بسته شده چه آمده به سرت ، اینچنین زمین خوردی بهار زندگی من چه زود پژمردی برای ضربه به جسمت بهانه آوردند قلاف کم بوده ، تازیانه آوردند نگاه بر منِ افسرده حال کن زهرا تو را زدند ، علی را حلال کن زهرا... شعر: کربلایی امیر قربانی فر http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها دفاع از ولایت از غم بی دردی مردم به سینه آه داشت درمیان بیت الحزان ناله ی جانکاه داشت گاه از چشم کبودش اشک غربت می چکید گاه از پهلوی مجروحش شرار آه داشت گرچه آزرده شد از همسایگان خود ،ولی لب به نفرین وانمی کرد و از آن اکراه داشت لحظه ای دست از دفاع از ولایت برنداشت درغریبی علی جان و دلی آگاه داشت جان خود را او به قربان امام خویش ساخت کوثری که عمر پر عزت ،ولی کوتاه داشت کس نمی داند مزارش را کجا پیدا کند کاش مثل بچه های خود زیارتگاه داشت نیست همدردی برایش ای«وفایی» درجهان بعد زهرا گرعلی سر در میان چاه داشت شعر: حاج سید هاشم وفایی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ چه غم گرهرکسی ازمن بجزغم روبگرداند مبادا از سرم رو کاسه‌ی زانو بگرداند رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم به بستر،اومرا زین سوی،برآن سو بگرداند نگاه همسر تنهای من این راز می‌گوید که دیده؟همسری ازهمسر خود رو بگرداند زبس بیزارم ازدشمن عیادت چون کندازمن کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم کجا بیمار رو، از کاسه‌ی دارو بگرداند پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند شعر:حاج علی انسانی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━