eitaa logo
🌷گــــمــــنامــــ۳۱۳ــــ🌷
378 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
424 ویدیو
33 فایل
⚜﷽⚜ ✨ اللهم عجل لولیک الفرج ✨ ❣هدف جلب #رضایت خـ♥️ـدا ꔷ͜ꔷ🕊 ✅اشتراک مطالب #پرمحتوا و #معنوی 🔷 کپی باذکر #صلوات و #لینک بلامانع است 👤 @Gomnam3l3 #گمنام_313 ارمغان بهترین مطالب گلچین شده برای شما #ببینید_بخونید_و_انتشار_بدید ✌
مشاهده در ایتا
دانلود
دریکی ازشبهای قدر ، کنیزی زائران آقا را می کردم و از این بابت خیلی خوشحال بودم. بعد از صرف افطار در آسایشگاه باید به گشت می رفتم. شب بسیار شلوغ و با صفایی بود. در صحن غدیر در حال گشت بودم و حواسم به نیروها و نظمشان بود که چشمم به دختر خانمی افتاد که در گوشه ای نشسته و تکیه به دیوار داده بود و پوشش نامناسبی داشت. جلو رفتم و با لبخند سلام کردم و کنارش نشستم . دستم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم : 《 عزیزم ، شب قدره ؛ خیلی با ارزشی که اینجایی ، پس خودت هم به این ارزشت بها بده ... 》با شنیدن حرف من، در حاليکه خودش را جمع و جور می کرد و اشکهايش هم روی گونه هایش می ریخت گفت : 《 شب قبل با اتوبوسهای بی آرتی به حرم آمدم . تمام مدارک و گوشیم تو کیفم بوده ، گم کردم ؛ به پلیس و حتی راننده های اتوبوس هم گفتم . شماره همسفرم رو دادم بهشون ، ولی هنوز خبری نشده ، دار و ندارم تو اون کیف بود.》 دستش را در دستم گرفتم و گفتم : 《 عزیزم امشب ، شب بزرگیه ؛ کیفت را بسپار دست خود آقا ، ان شاءالله پیدامیشه ، امکان نداره آقا حواسشون به زائرانشون نباشه ، چیزهای بزرگتر بخواه ، عاقبت بخیری بخواه کیفت باعث نشه امشب رو از دست بدی.》 در میان اشکها، لبخندی به من زد و گفت : 《 امام رضا(ع) شاهد باشید آقا ، خادمتون خیلی بهتون اعتمادداره ؛ آبروشو پیش من بخرید تا باورم بشه شما ارباب هستید و حواستون به خادما و زائراتون هست .》 یک دفعه گفتم :《 معلومه که آقا به ما عنایت دارند ، مطمئن باشید ، اگر به آقا اعتماد کنید جوابتون رو می گیرید.》 نشانیهای کیف و آدرس مهمان پذیر و شماره ی همسفرش را گرفتم . می خواستم خداحافظی کنم که گفت : 《 شما رو آقا فرستاده ، چقدر حالم خوب شد . 》 تشکر و خداحافظی کردم . همانطور که به سمت بست طوسی می رفنم ، با خودم می گفتم : 《 اگه گمشده ی اون خانم پیدا نشه ...وای چی گفتی ...》 بعد از انجام وظیفه ، یک لحظه ، رو به روی حضرت ایستادم و گفتم : 《 آقا امشب آبروی همه خادماتون رو بخرین ، من که مطمئنم شما حواستون به همه هست و،،،،》 داخل آسایشگاه ، از فکر آن دختر و حرفهایی که به او زده بودم ، بیرون نمی آمدم که گوشیم زنگ زد . دخترم بود ( قرار بود پسرم با موتورش ، او را به حرم بیاورد ، که موتور روشن نمی شود ، تاکسی اینترنتی هم پیدا نمی کند ، به خواهرم زنگ می زند، با آنها بیاید، اما ماشینشان روشن نمی شود ، بالاخره مجبور می شود با بی آرتی بیاید .) گفت :《 الو ، مامان ، سلام ؛ من اومدم حرم ، الان روی فرشای جلوی اسایشگاه نشستم کیفم رو گم کردم ، ولی جالبه مامان ؛ اگه وقت دارین بیان تا بهتون بگم . 》 با عجله ،بیرون رفتم دخترم را دیدم ، تا خواستم دعوایش کنم ، شروع کرد به خندیدن و گفت : 《 نگران نباش مامان ، چیز مهمی تو کیفم نبود ، فقط من کارتم ، گوشیمم تو جیبم بوده ، ولی مامان ، تو اتوبوس گفتم کیفم گم شده ، همون لحظه که میخواستم پیاده شم یه خانمه این کیف رو بهم داد و گفت : همینه ؟ منم چون رنگ کیف خودم بود ، زود گرفتم و گفتم :آره ، کجا بود؟ خانمه گفت : گوشه صندلی زیر پاهام . تشکرکردم ، گرفتم و پیاده شدم ، حالاکه پیاده شدم دیدم سنگینتر شده ، وای مامان ، تازه فهمیدم کیف خودم نیست .توش گوشی داره ، ولی خاموشه ، پول داره و،،،،،چه حماقتی کردم ، بیا صاحبش رو پیدا کنیم . 》 باتعجب نگاهش می کردم . همان مشخصات کیف آن دختر خانم بود، نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم دستهایم می لرزید و دخترم مبهوت به صورتم نگاه می کرد و می گفت: 《 مامان به خدا چیز مهمی تو کیفم نبود 》گفتم : 《 عزیزم ، صاحب کیف الان تو حرمه 》 برای اینکه مطمئن شوم ، داخل کیف را نگاه کردم ، خودش بود .‌ با تمام وجودم گفتم: 《 یا امام رضا (ع) ممنونم آقا 》 ( در ضمن وقتی دخترم به حرم می رسد ، پسرم به او زنگ می زند که موتورش و ماشین خاله شان روشن شده است. ) به دخترم آدرس صحن غدیر را دادم تا زودتر برود و گفتم من هم می آیم . باعجله راه افتادم جمعیت زیاد بود و به راحتی نمی شد راه رفت ، ولی بالاخره رسیدم. نمی دانم چطور ، ولی در آن شلوغی ، دخترم دقیقا کنار همان دختر خانم نشسته بود .بند آخر دعای جوشن کبیر بود . یا جواد...ای کسی که می بخشی و بخیل نیستی... من هم آرام کنارش نشستم و دستانش را گرفتم . در حال گریه نگاهش به نگاه من گره خورد. دخترم کیفش را روی پاهایش گذاشت . با ناباوری نگاه می کرد و اشک می ریخت، من و دخترم هم اشکمان سرازیر شد . گفتم: 《 عزیزم امشب هرچی میخوای بگیر ، ببین آقا صدای دل هممون رو می شنوند ، برای تعجیل در فرج مولامون دعا کن.》 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♦️ 👈 گمنام_313
سلام 💚 *از هر یک دقیقه در زندگی چه توشه ای می توانیم برای خود ذخیره کنیم؟*... آقا أمیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: فرصتها مانند أبر در گذرند 🍃 سعی کنیم از لحظات زندگی بیشترین بهره را ببریم 🍃 🍃در ۱ دقیقه می توان ۵ مرتبه سوره فاتحه خواند که؛ ۷ هزار حسنه دارد. 🍃در ۱ دقیقه می توان ۱۵ مرتبه سوره اخلاص ( قل هوالله احد ) خواند که؛ ثوابی برابر با ۵ ختم قرآن دارد . 🍃در ۱ دقیقه می توان ۲۰صلوات بر رسول الله صلی الله علیه وسلم فرستاد که؛ الله سبحانه و تعالی ۲۰۰۰ صلوات بر شما می فرستد . 🍃در ۱ دقیقه می توان ۷۰ مرتبه استغفرالله گفت که؛ الله سبحانه و تعالی تمام گناهان شما را می بخشد . 🍃در ۱ دقیقه می توان ۲۵ مرتبه سبحان الله و بحمده سبحان الله العظیم گفت که؛ این کلمات ترازوی شما را در روز قیامت بی نهایت سنگین خواهند کرد. این متن را در یک دقیقه برای دیگران نیز ارسال کنید تا در ثواب تمام یک دقیقه هایی که ذکر گفته می شود شریک باشید. [: *سجده شکر را پس از هر نمازی به* *جای آورید: ۳مرتبه شکرلله و ۴مرتبه الحمدلله ٣ مرتبه عفولله و* *3 مرتبه سبحان الله* *این را برای دیگران هم بفرستید،* *چون هرگاه سجده شکری بجا آورند،* *شما نیز در ثوابش سهیم خواهید بود، حتی اگر در این جهان نباشید.* ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♦️ 👈 گمنام_313