#پایان_داستان.....
#خلوت_با_خدا
#مرد_عمل
🚪در زدم. پرسید کیه؟!
گفتم: مصطفی منم، مرتضی آقا تهرانی.
آمد در را باز کرد با خوش رویی🙂 از من استقبال نمود. 🥺چشمانش از گریه باد کرده بود! رو به قبله سجاده ای انداخته و مشغول تهجد و.....😯
کمی که صحبت کردیم اشاره کردم به سجاده و گفتم: این موقع روز چیه اینجا!؟ ⁉️
مکثی کرد و گفت: این ساعت شبانه روز را گذاشتم برای خودم. باید خلوتی با خدا داشته باشم. 🌟🌟
خیره شدم به چهره اش. با حسرت به او نگاه کردم.😟 مصطفی به راستی مرد میدان علم و عمل بود.♥️♥️
#گمنام_چون_مصطفی
@gomnam_chon_mostafa