هدایت شده از ثامن المهدی(عج)
🔹پخش فیلم سینمایی آسمان غرب🔹
🇮🇷 به مناسبت دهه فجر 🇮🇷
🗓 چهارشنبه ۱۷ بهمن ماه
🕌 مسجد جامع امیرالمومنین (ع)
⏱ بعد از نماز مغرب و عشاء ساعت: ۱۸:۳۰
#قرارگاه_وکانون_فرهنگی_شهدای_گمنام
#پایگاههای_مقاومت_بسیج_المهدی_عج
#حضرت_فاطمه_معصومه_س مستقر در
#مسجدجامع_امیرالمؤمنین_ع
#محله_اسلامی_مسکن_مهرامام_خمینی_ره
هدایت شده از بسیج نوجوانان پایگاه المهدی(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوجوانی ۱۲ ساله از تربت حیدریه که در جنگ بوده.
امروز به اتفاق فرزندش ،فیلم خودش را نگاه می کند.
فرزند چه اشک شوقی میریزد...
به جای صد بار تکرار دیدن سریال های بی سر وته
که هدف گرفتن امید به زندگی پویا از ما هست
رشادت های عزیزان خود که شهید شدند
و یا جانباز شدند را نظاره گر باشیم
جانبازان گرامی
فخر عالمیان هستید
خدا حفظتون کند برای انقلاب 👌🤲
🍂
•
دو تا دستشو و یه چشمشو
تو خنثیسازی مین
از دست داده بود؛
ازش پرسیدن:
شما قشنگترین اتفاقِ تو جنگُ،
کدوم اتفاق میدونی؟
گفت:
جانبازشدن خودم...
|جانبازعلیفریدوننژاد|
#شهدا
#شهادت
#شعبان
#دهه_فجر
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستِ #داوودبصائری (#شهیدسمت_راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم.
صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است.
زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند.
پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده.
🌹🌹🌹🌹🌹#شهید_داوود_بصائری
🌹🌹🌹🌹🌹#شهید_اکبر_قهرمانی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
داستان جالب « آرایشگر و خدا »
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند.
وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.»
مشتری پرسید: «چرا باور نمی کنی؟»
آرایشگر جواب داد: «کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.»
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.»
آرایشگر گفت: «چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.»
مشتری با اعتراض گفت: «نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.»
آرایشگر گفت: «نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.»
مشتری تاکید کرد: «دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!»
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت همسر شهید مرتضی عطایی از لحظهی دیدن پیکر پاک شهید...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_مدافع_حرم_مرتضی_عطایی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/gomnam_shohada135
«ما به سوی خدا میرویم
تا از همهیِ فرآوردههاۍِ مادیِ عالم
بۍنیاز گردیم
نه آن که خدا را وسیلهۍِ رسیدن
به مصالح شخصی خود کنیم»🌱
#شهید_مصطفی_چمران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
https://eitaa.com/gomnam_shohada135
یادمان بماند
شهدا
بدون اینکه ما را ببینند و بشناسند
برای ما رنجها کشیدند...
یادمان باشد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/gomnam_shohada135