#حدیث_روز
بِســمِـ اللهِ الرحمٰنِ الرحیمْـ
حضرت علی اکبر (ع) شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) هستند.
🆔 @gomnam_shahrood5
✍شهید حاج قاسم سلیمانی:
اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند، بیتاللهالحرام و قرآن آسیب خواهد دید
📚بخشی از وصیتنامه
🆔 @gomnam_shahrood5
🚨 درخواست جالب مادر شهید از #رهبر_انقلاب
💠حجتالاسلام سید حسین مومن میگوید: به مادر شهیدان فاطمی خبردادند که یک نماینده از بیت رهبری به منزل شما میآید، حاجیه خانم روی ویلچر نشسته بود، تا در باز شد دید مقام معظم رهبری وارد خانه شد، حاجیه خانم با پاهایی که قوّت ندارد چندبار از روی ویلچر به احترام آقا میخواست بلند شود که حضرت آقا به دختر حاجیه خانم فرمودند: به حاجیه خانم بگویید بنشینند و بلند نشوند. این مادر شهید به رهبر انقلاب گفت: حضرت آقا! میشه یک خواهش بکنم چند لحظه بایستید و من با ویلچر دور شما بگردم؟ ایشان چندین بار دور آقا گشت و زیر لب زمزمه میکرد، الهی درد و بلای شما به ما بخورد. در این دیدار رهبر انقلاب فرمودند اگر کار خاصی دارید بفرمایید، عرض کرد، نه آقا کار خاصی نیست، فقط یک خواهشی دارم آن هم اینکه دوست دارم چهلمین امضا در #کفن من امضاء شما باشد! ایشان با افتخار قبول کردند و در کفن مادران شهیدان فاطمی نوشتند:
باسمه تعالی
اللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلاّ خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا
سید علی حسینی خامنهای
🔻 از اون روز هرکس ملاقات حاجیه خانم میرفت این کفن رو نشان میداد و با افتخار اظهار میکرد که این کفن را آقایم امضا کرده است.
🆔 @gomnam_shahrood5
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اجازه عاشقی!
🔻 چرا گاهی اوقات حال عبادت نداریم؟
🔻چرا دوست داریم نمازمون رو زودتر تموم کنیم؟
👈🏻 بالاترین عذابی که خدا به انسان میدهد این است که ..
🆔 @gomnam_shahrood5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جوانی خوب خود را نگهدارید...
💠رهبر انقلاب: انشاءالله خدا به حق حضرت علیاکبر شما جوانان را ثابت قدم بدارد.
🌸 ولادت #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام مبارک باد 🌸
🆔 @gomnam_shahrood5
#باشهدا
🦋محتبی نرسیده به خط تکه تکه شد
💢امروز داشتم خاطرات گذشته را مرور می کردم که نگاهم به تصاویرش گره خورد. بغضی سخت گلویم را خراشید و اشک ...
وای خدای من ...
🌷#مجتبی_کاکل_قمی فقط ۱۴ سال و 10 ماهش بود!
⬅️#شلمچه، عملیات کربلای ۸
💎نماز صبح جمعه، بیست و یکمین روز فروردین ۱۳۶۶ را که خواندیم، آمادۀ رفتن شدیم. کسی تا صبح نخوابیده بود. نجوای زیارت عاشورا که از حفظ خوانده میشد و گفتوگوهای دوستانهای که شاید آخرین دیدارها بود، تنها صدایی بود که تا صبح به گوش میرسید.
💎هوا هنوز تاریک بود که گفتند سوار نفربر شویم. یکی از بچههای گردان حمزه را که دیدم، چشمانش بدجوری نگران بود و قیافهاش درهم و گرفته. علت را که پرسیدم، گفت:
💎"هفت هشت تا از بچههای گردان سوار وانت شده بودند که برن جلو، ناگهان یه خمپاره اومد وسطشون و همهشون رو تیکه پاره کرد."
💎خیلی دلم برایشان سوخت که نرسیده به خط شهید شده بودند.
💎وقتی گفت:
🌷"مجتبی کاکل قمی" هم جزو اونا بود ..."
رنگم پرید.
💎مجتبی کاکل قمی نوجوان خوشسیمای کم سن و سال پرحرف و شلوغی بود. خودش میگفت مداحی هم میکند. مدام یا حرف میزد و مخ تیلیت میکرد، یا زیر لب ذکر و نوحه میخواند.
💎چهرۀ سبزهاش به شهید سعید طوقانی میخورد. جذاب بود و نورانی.
تصور اینکه چه بر آن چهره و جثۀ کوچک آمده، مو بر تنم راست کرد. دلم خیلی سوخت؛ نه برای او، برای خودم که از همه عقب مانده بودم.
🌱نقل از کتاب "از معراج برگشتگان"
🌟نوشته: حمید داودآبادی
🆔 @gomnam_shahrood5
#پندانه
⚡️گردو فروش⚡️
✍ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: می ﺷﻮﺩ همۀ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟ ﮔﺮﺩﻭﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟ و ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ. ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ. ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ بالاخره ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺯﺭﻧﮕﯽ، ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ؟ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ : ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ. ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ.
ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ، پس تا میتوانی برای آخرتت توشه ای جمع کن و ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ لحظه زندگیت ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ که عمر آدمی بسیار کوتاه است.
🆔 @gomnam_shahrood5
#حدیث_روز
بِســمِـ اللهِ الرحمٰنِ الرحیمْـ
امام باقر (ع) : شب نیمه شعبان بعد ازشب قدر، برترین شب هاست
🆔 @gomnam_shahrood5
🌺احترام به والدین🌺
💠خیلیها معتقدند خصوصیتی که ایشان را سردار سلیمانی کرد، احترام زیادی بود که به پدر و مادرش می گذاشت.
💠ایشان پدرشان را به حمام می بردند و لباس می پوشاندند و در زمستان فرش و پتو می گذاشتند تا پدر استراحت کند.
💠او دست و پای پدر و مادرش را می بوسید، دوستان می گفتند خدا هر چه به ایشان داده فقط به خاطر احترامی است که به پدر و مادرش می گذاشت.
🔹راوی:سردار حسنی سعدی
🆔 @gomnam_shahrood5
#پندانه
💭در بیمارستانی دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهریک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود. اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعتها با یکدیگر صحبت می کردند. از همسر، خانواده، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند.
💭هر روز بعد ازظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود، می نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می دید، برای هم اتاقیش توصیف می کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون، جانی تازه می گرفت.
💭این پنجره، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایقهای تفریحشان در آب سرگرم بودند. درختان کهن، به منظره بیرون، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می شد. همانطور که مرد کنار پنجره این جزئیات را تصویف میکرد، هم اتاقیش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد.
💭روزها و هفته ها سپری شد. پرستاری که برای حمام کردن آن ها آب آورده بود، جسم بیجان مرد کنار پنجره را دید که در خواب و با کمال آرامش از دنیا رفته بود. پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند.
💭آن مرد بیمار تقاضا کرد که او را به تخت کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را برایش انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد. آن مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیاندازد. حالا دیگر او می توانست زیبایی های بیرون را با چشمان خودش ببیند.
💭هنگامی که از پنجره به بیرون نگاه کرد، در کمال تعجب با یک دیوار بلند آجری مواجه شد. مرد پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار می کرده چنین مناظر دل انگیزی را برای او توصیف کند؟ پرستار پاسخ داد: شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلاً نابینا بود و حتی نمی توانست این دیوار را ببیند!
🆔 @gomnam_shahrood5
#حدیث_روز
بِســمِـ اللهِ الرحمٰنِ الرحیمْـ
امام مهدی (عج) : شیوه ی بهره مندی ازوجودمن در دوران غیبتم، مثل بهره ایست که ازخورشید می برند، آنگاه که ابر آن را از دیدگان نهان میکند
🆔 @gomnam_shahrood5