⭕️چرا باید از میراثهای فرهنگی پاسداری کرد؟
🖋رجبعلی لباف خانیکی
🔹بر اساس بر آورد دیرین شناسان، زیست شناسان و انسان شناسان بیش از چهار میلیون سال از حضور «انسان» بر روی زمین می گذرد.
🔹 از حدود یک میلیون سال پیش انسان با ساخت نخستین ابزار های سنگی راه خودش را از حیوانات جدا کرد و در حدود ده هزارسال پیش با یکجا نشینی و پرداختن به کشاورزی و دامداری وصنعت و نوآوری، به «فرهنگ سازی» پرداخت. به این معنی که چون «انسان» بود و «شعور » داشت، هرچه ساخت فکر و اندیشه و اقتصاد و هنر و ایدئولوژی خود را در آن متبلور ساخت به گونه ای که باستان شناس از هر عنصری باقیمانده از انسان، از گذشته های دور تا دوران متأخر قادر است برداشت های متعدد و متفاوتی داشته باشد. مثلا آنگاه که یک باستان شناس ضمن بررسیهای میدانی خود بر روی یک محوطه باستانی قطعه سفالی ببیند، نخستین فرضیه شکل گرفته در ذهنش این خواهد بود که آن محل یک زیستگاه بشری بوده است، حال اگر آن قطعه سفالی را مورد مطالعه قرار دهد به این اطلاعات دست خواهد یافت:
1-با توجه به ویژگی، ساختار و مواد تشکیل دهنده، قدمت آن محوطه را تشخیص خواهد داد.
2-با توجه به نحوه پرداخت و استفاده تکنولوژیکی در ساخت سفال به جایگاه فنی سازنده پی خواهد برد.
3-با توجه به مشابهات و وجوه مشترک با سفال های سر زمینهای دور و نزدیک به ارتباط فرهنگی و تجار ی جوامع پی خواهد برد.
4-با بررسی کیفیت مصالح و درجه پخت و چگونگی پرداخت ظرف به بنیه و وضعیت اقتصادی جامعه مصرف کننده پی خواهد برد.
5-با مطالعه نقش روی سفال از جهان بینی سفالگر یا سفارش دهنده آگاه خواهد شد.
6-با تجزیه رنگ دانه های نقوش و پوشش تزیینی سفال، نسبت به آشنایی سفالگر با شیمی و کانیها و اکسیدها آگاه خواهد شد.
7-با خواندن کتیبه روی بدنه ظرف با ادب و هنر و اعتقاد شخص یا جامعه مصرف کننده آشنا خواهد شد.
8-با مطالعه نقوش انسانی، حیوانی، گیاهی، هندسی، علامت و نشانه با نحوه معیشت، اعتقادات، آئینها و اسطوره های جامعه مصرف کننده آگاه خواهد شد. و......
🔹به وضوح می بینم که باستان شناس در بررسی سفال برداشت شده از سطح محوطه باستانی فقط با ماده سر و کار ندارد بلکه مفاهیم معنوی و غیرملموس هم قابل برداشت و مورد نظر است. بدیهی است که باستان شناس از یک قطعه سنگ، فلز، شیشه، استخوان وگچ پرداخت شده نیز میتواند برداشت های مشابه داشته باشد و از پیکره یک بنای باقیمانده از گذشته شاید به مراتب بیشتر زیرا در ساختار یک بنا علاوه بر مصالح، از فنون مهندسی و معماری و علوم مختلف استفاده شده است که هر یک بعدی از پیچیدگیها انسان است.
🔹انسان موجود پیچیده و حتی برای خود انسان بسیار سئوال بر انگیز است و باستان شناس تا حدودی قادر است با بررسی و مطالعه آثار بجا مانده از انسان او را بشناسد و معرفی کند، اما آن معرفها و متغیر ها تا جایی قادر خواهند بود به پرسشها پاسخ دهند که خاستگاه و سازنده اولیه آنها مشخص باشد، تا حدود شصت، هفتاد سال پیش که صنایع دستی و هنر ها سنتی بودند و تکنولوژی همه چیز را نابود نکرده بود، تعریف انسان بر اساس آنچه از او باقی می ماند ممکن بود اما امروزه ما قادر نیستیم با مطالعه وسایل آشپز خانه مان سازنده یا خاستگاه آنها را بشناسیم زیرا اصولاً نمیدانیم که آیا ساخته دست بشرند یا ماشین و در کجا ساخته شده اند.
🔹در چنین شرایطی هم هنوز «انسان» سؤال اصلی است و هر چه پیشتر برویم سؤالات بیشتر و هیجان انگیزتر از گذشته ی پر آشوب انسان خواهد شد و آن وقت است که تپه های باستانی و بناهای تاریخی به مثابه گنجینه اسرار و اشیای باستانی منقول و میراثهای معنوی مثل زبان و فرهنگ و آئینها و رسمها و جشن ها بسیار اهمیت خواهد داشت که جهت پاسخگویی به پرسشهای بی شمار آیندگان باید با جدیت حفاظت شوند.
#میراث_فرهنگی
#باستان_شناسی
#رجبعلی_لباف_خانیکی
💠 @gonabad20ir
#گناباد٢٠- صدای مردم گناباد
👇👇👇
💠 @gonabad20ir
sedayegonabad.ir
⭕️براکوه، منشاء زندگی و آبِ دشتِ گناباد ۱
🖋 #رجبعلی_لباف_خانیکی
🔹برخی، شهرستان #گناباد را به سه قسمت تقسیم کردهاند: قسمت مرکزی یا "جلگه"، قسمت شمال و شمال شرقی یا" پسکلوت"و قسمت جنوبی یا "براکوه".
هر یک از آن قسمتها به لحاظ طبیعی و آب و هوایی ویژگیهای خاص خود را دارد.
جلگه سرزمینی وسیع و نسبتا هموار با شیبی کم از دامنههای "کوه سیاه" در جنوب گناباد، به سمت شمال است. میزان بارندگی در این منطقه نسبتا کم و هوا در تابستان گرم و در زمستان معتدل است. جبهه شمالی جلگه به برکت قناتهای متعددی که از مخزنهای آبهای زیر زمینی دامنههای کوه سیاه آب بر میدارند، پوشیده از مزرعهها و باغهای خرم و سر سبز هستند. "جویمند"، کلانشهر گناباد بزرگترین مرکز جمعیتی و فرهنگی "تمدن قناتی" در این بخش واقع شده است.
پسکلوت در شمال، واحهای ناهموار و متشکل از تپه ماهورها، پستی-بلندیها و دشتهایی است که قناتها و چاهها به آنها به اقتضای نیاز آب میرسانند. هوای این بخش هم گرم، میزان باران سالیانه نسبتا کم و آب قنوات و چاهها شور، تراکم گیاهی کم و جمعیت سرانه نسبتا کم است.
🔹 #براکوه مجموعهای از روستاها و آبادیهای حاشیه جنوبی و جنوب غربی گناباد است که عموما در دامنه شمالی یا درون درههای "کوه سیاه" واقع شده و نام خود را هم از همان کوه گرفته است.
براکوه بر خلاف دو بخش جلگه و پسکلوت از هوای سرد و معتدل و از باران سالانه بیشتر برخوردار است. چشمهها و آبهای جاری در درههای کوه سیاه موجب شده که از گذشتههای بسیار دور جوامع دامدار و کوچگر در آن درهها بیتوته کنند و از خود یادگارهای مانند "سنگ نگارههای خانیک" بر بدنه کوه به جای گذارند.
بدیهی است که براکوه به اتکای چشمههای متعدد و روان آبهای فراوان و زمینهای آبرفتی حاصلخیز قبل از شکل گیریِ تمدنهای قناتی در جلگه و پسکلوت زیستگاه شکارگران، چراگاه و اطراقگاه گلهها و شبانان و بعدها کشاورزان بوده است.
همان چشمهها و روان آبها از سویی موجب نامگذاری مکانهایی مانند"خانیک" (چشمه سار)، "سریخو" (سرِ چشمه)، "جّریخو" (چشمه جاری) و "زو" (دره پر آب) شده و از سوی دیگر به سفرههای آب زیر زمینی دامنههای شمال کوه سیاه و بیابان گناباد غنا بخشیده است تا مقنیان و مهندسان گنابادی با شناخت و آگاهی از آن سفرهها اقدام به حفر قناتهای متعدد دشت گناباد نمایند و آن سرزمین را "کنابد"(قنات آباد) نامند.
🔹آبادیها و روستاهای براکوه گناباد فراوانند
که " امالقرای" آنها شهر کاخک در سمت شرقی براکوه و دیگر آبادیها و روستاها از شرق به غرب فراوانند از جمله: "اُستاد"، "رضو"، " کلاته ملا"، "مهیاباد"، "تِرِنج"، "درغِنج"، "محمدآباد"، "پّچک"، "ایدو"، "سارِنگ"، "دیسفان"، "خانیک"، "کوه قلعه"، "تک میدان"، "کارشک"، "کج آباد"، "زقیچ"، "میمنج"، "سنجتک"، "فّخ"ّ، "کلات"، "سقی"، " روچی"، "کوهر دشت"، "زیبد"، "کلاته شهاب"، "درب صوفه" و "سنو".
تقریبا همه این آبادیها و روستاها بر پهنه بیابان گناباد یا به قول فردوسی، " کّنابد" اشراف دارند بیابانی که بخش مهمی از تاریخ و اسطورههای ایران را در سینه دارد:
ز زیبد زمین تا کنابد سپاه
درو دشت از ایشان کبود و سیاه
🔹در عرصه تاریخ بیابان گناباد بستر نخستین و عمیق ترین قنات جهان در حدود ۲۵۰۰ سال پیش و خاستگاه اولیه "تمدن قناتی" بوده است. در قلمرو اسطوره، بیابان گناباد آوردگاه جنگ "دوازده رخ"، جنگی میان ایرانیان به فرماندهی "گودرز" و تورانیان به فرماندهی "پیران ویسه" با فرجامی پیروزمندانه برای ایرانیان بود پیروزی چنان مهم و سرنوشت ساز که کیخسرو را به "زیبد"، مقر فرماندهی گودرز آورد و او یک هفته در زیبد بماند و طی جشنی باشکوه پهلوانان پیروز ایرانی را بنواخت:
به زیبد ببُد شاه یک هفته نیز
درم داد و دینار و هرگونه چیز
داستان دراز دامن جنگ دوازده رخ بیان شجاعتها، جوانمردیها، استقلال طلبی و میهن دوستی بود و کیخسرو در آوردگاه دوازده رخ از "دشمن دانا"، پیران ویسه فرمانده تورانی که با پیشنهاد جنگ تن به تن یازده پهلوان ایرانی با یازده رزمنده تورانی، از خونریزی بسیار پیشگیری کرد تجلیل کرد و دستور داد جسدش را در تابوت زرین به رسم پارسیان با احترام در دخمه سپارند.
🔹گذشته از پیشینه تاریخی و اسطورهای بسیاری از آن آبادیها، ویژگیها و کارکردهای جغرافیایی، علمی،اقتصادی و اعتقادی داشتند و در هویت بخشی و تامین بنیه اقتصادی سهم داشتند که ضمن معرفی اجمالی آنها، ایفای نقش تاریخی، فرهنگی و اقتصادی آنها را در ادامهٔ مرور خواهیم کرد....
https://t.me/Labbafkhaniki/1081
@gonabad20ir
⭕️براکوه منشأ زندگی و آب دشت گناباد ۴
🖋 #رجبعلی_لباف_خانیکی
۳-خانیک
به استناد یافتههای باستان شناسی #خانیک کهنترین زیستگاه بشری در منطقه گناباد است زیرا اخیرا بر کنار دره خانیک سنگ نگارههایی مشاهده شده که نقشهای کنده شده بر سنگ با نقشهای روی سنگ و سفال در زیستگاههای دوران پیش از تاریخ قابل مقایسه است.
خانیک در عمق یکی از طولانیترین درههای کوه سیاه بعد از دیسفان در جنوب غرب گناباد واقع شده و تا آن شهر حدود ۳۰ کیلومتر فاصله دارد. خانیک جزو روستاهای براکوه و در مسیر ارتباطی مردم فردوس و روستاهای پیرامون آن شهر قرار داشته که در خانیک به "پی کوه" (پشتِ کوه) معروف بوده و از طریق خانیک جهت زیارت و تجارت به کاخک، گناباد و قاین میرفتهاند. نشانههای بارز این امر وجود ۶ "خیرات خانه" در خانیک بوده که در آنها از آن رهگذران پذیرایی میکردند.
🔹مطالعات و کاوشهای اخیر باستان شناسی در آن سوی کوه سیاه و به فاصله نسبتا کمی از خانیک در سه محوطه مهم پیش از تاریخ (عصر برنز ۵ تا ۶ هزار سال پیش و دوران پارینه سنگی) به نام "گّوّند" در باغستان نزدیک اسلامیه فردوس و "کله کوب" در مجاورت "آیسک" فردوس و "کلاته شور" نزدیک سرایان در پی کوه شده است آن محوطهها به خانیک نزدیک و با استفاده از راههای مالرو قدیم به آسانی قابل دسترس و مراجعه بودند.
تا حدود ۵۰ سال پیش شبانان روستاهای حوالی باغستان، آیسک و سرایان گلههای خود را به چراگاههای براکوه میآوردند و چوپانان خانیک هم گوسفندان خود را به مرتعهای پی کوه میبردند و هیچ بعید نیست که در عصر برنز و قبل از آن هم دره سر سبز و پر آب خانیک مورد توجه جوامع ساکن در پی کوه قرار گرفته و شبانان آن جوامع بر روی صخرههای خانیک از خود یادمان به جای گذاشته باشند.
🔹گذشته از قدمت واژه "خانیک" که به عصر اشکانی و ساسانی بر می گردد و "چشمه سار" یا "مکانی پر چشمه" یا طلای ناب یا الهه ناهید معنی میدهد.
سالها پیش در باغی واقع درحاشیه جنوبی روستا خمرهای تدفینی یافت شده که با توجه به شیوه و رسم تدفین خمرهای احتمالا به ۲ تا ۴ هزار سال پیش تعلق داشته و نشانه حضور جمعیتی در دره خانیک بوده است.
در خانیک ۴۲ قنات وجود داشته که شاید پیش از آن چشمههایی بودهاند که از زمین میجوشیده و آبِ آن چشمهها در خاک فرو میرفته است.
آیا مشاهده آنها توسط مهندسان و زمین شناسان نخبه گنابادی در حدود ۲۵۰۰ سال پیش این حدس و گمان را پیش نیاورده که آبهای فراوان چشمههای خانیک کاخک، دیسفان، سنو، سقی و زوِ کلات، موجب شکل گیری سفرههای غنی زیر زمینی آب شدهاند؟
و آیا در آن عصر و همزمان با تغییر اقلیم و شور شدن تنها رودخانه در ۳۵ کیلومتری شمال گناباد و مضطر شدن اهالی "تپه حصار" (زیستگاه نسبتا بزرگ و معتبری متعلق به حدود پنج هزار تا دو هزار و پانصد سال پیش) در کنار کال شور با حفر نخستین قنات به فکر استخراج انباشت آب در عمق زمین بر نیامدهاند؟
🔹دلیلی بر رد این فرضیهٔ سؤالی نداریم و چنانچه بپذیریم که مقنیان کهن گنابادی با پیمایش و آمایش به نتیجه رسیدهاند که سفرههای زیر زمینی آب از چشمههای خانیک و دیگر درههای براکوه تامین شده است ناچاریم بپذیریم که براکوه منشاء قنات های گناباد بوده است. احتمالا خانیک از اواسط قرن پنجم ه.ق تحت تآثیر و تحول فداعیان اسماعیلیه مقیم در قلعه سرتخت (معروف به ارگ فرود) در نزدیک خانیک بوده و پساز سرکوب آنها توسط "هلاکوخان"، ایلخانان مغول بر آن مسلط بودند اما خانیک همچنان چشمه سار بوده تا این که در اوائل قرن نهم ه.ق "حافظ ابرو" آن را در شمار قراء ولایت جنابد آورده و احتمالا در دوران صفوی نخستین قنات معروف به "قناتِ ده" حفر شده و روستای خانیک بر گرد مظهر قناتِ ده ایجاد و گسترده شده و از آن تاریخ تا دهه ۱۳۴۰ خ محصولات کشاورزی و دامی و انواع بافتهها به بازار های کاخک و گناباد عرضه میشدند که با آغاز مهاجرت کشاورزان به شهرهای بزرگ از جمله تهران روند کشاورزی و تولید در خانیک و دیگر روستاهای براکوه کُند و در نهایت بسیار اندک و تقریبا به صفر رسیده است.
🔹البته روستای خانیک از یک موهبت بزرگ خدایی برخوردار است. سماقزارهای آن بخش بزرگی از سماق مصرفی کشور را تامین میکند و به یمن همان موهبت خانیک به "پایتخت سماق ایران"معروف شده و در میان روستاهای براکوه برجسته شده است. سماق درختچهای تقریبا خودرو است که به آب و کود و مراقبت خاصی نیاز ندارد.
سماق از گذشتههای دور در کوهپایههای خانیک بوده اما محصول آن بیشتر مصرف داخلی داشته است ولی در سالهای اخیر به صورت کالای تجارتی درآمده و حتی به خارج از کشور صادر میشود و از قِبّل آن اکثر اهالی منتفع میشوند.
🆔 https://t.me/Labbafkhaniki/1099
https://t.me/sedayegonabad20/18948
🌐صدای مردم گناباد
🔸در #ایتا همراه ما باشید 👇
♻️ https://eitaa.com/gonabad20ir
@gonabad20ir
⭕️براکوه منشأ زندگی و آب دشت گناباد ۵
🖋 #رجبعلی_لباف_خانیکی
۵- کلاته شهاب
کلاته شهاب روستای کوچکی است در ۴کیلومتری زیبد و ۲۴کیلومتری جنوب غرب #گناباد در عمق درهای از درههای متعدد کوه سیاه است. جمعیت این روستا ۲۳نفر برآورد شده است. آب این روستا از چشمه تامین میشود. محصولات کشاورزی آن زعفران و گندم است.
مشرف بر کلاته شهاب کوه مخروطی شکل واقع شده که به "کوه شاه نشین" معروف است و بر بالای کوه شاه نشین یکی از قلعههای مهم اسماعیلیه قرار داشته به نام "جواشیر" که بعدها به نامهای "شاه نشین" و "قلعه شهاب" معروف شده است.
اهمیت قلعه جواشیر منوط به حضور شخصیتی فرهیخته و استثنایی در آن بوده که بسیار مورد توجه مؤلف کتاب "طبقات ناصری" قرار گرفته و اطلاعات ارزشمندی در آن درج شده است.
به نوشته منهاج سراج، "محتشم منصور شهاب" (داعی قلعه جواشیر) مردی به غایت دانا به علم، حکمت و فلسفه بوده چنانکه در خراسان همانندی نداشته است. او غریبان را پذیرایی و مسلمانان را پناه میداده است. مجالست او با علمای خراسان با اعزاز و اکرام همراه بوده و دو سه سالی که خراسان در آتش فتنه مغولان میسوخت، ۱۷۰۰ خلعت و ۷۰۰ سرِ اسبِ تنگ بسته از خزانه او به علما و غُربا رسیده بود...
در حمله مغولان مردم براکوه مستقیما آسیب ندیدند اما برای هموطنان آواره دلریش بودند و احتمالا کمکهای خود را با واسطه داعی قلعه جواشیر یا قلعه شهاب به آوارگان و درماندگان میرسانیدند و در آن برهه پر آشوب در تاریخ نام نیک از خود به جا گذاشتند.
۶- سنو
سنو روستایی سر سبز در دامنه کوه سیاه و به فاصله ۲۲کیلومتری جنوب غرب شهر گناباد واقع است. این روستا از سابقه تاریخی زیادی برخوردار است. ظاهرا مهمترین عامل انگیزشی که موجب شده است سنو به زیستگاهی کهن و معتبر تبدیل شود وجود چشمههای پر آب "تنگل" و "کیسو" و خاک حاصلخیز آن دیار بوده است. میزان آبدهی چشمه تنگل نسبتا زیاد (۸۵ لیتر در ثانیه) و نقش آن در شکلگیری و تداوم حیات روستا پر رنگ است. به همین دلیل برای آن چشمه پر آب که برخی از آن به نام "چشمه سنو" نام بردهاند احترام خاص و جایگاه اعتقادی و متبرک قائلند و همه ساله در ایام خاص در کنار چشمه آیینهایی مانند ادای نذر و اطعام با بلغور برگزار میکنند و سپاس و ستایش خود از ایزد متعال را ابراز میدارند. آن چشمهها توجه بسیاری به خود جلب کرده و برخی نیز در مورد آنها گزافه گفتهاند مانند این عبارت که به "طاهر آبشناس"نسبت دادهاند: "این چشمه آب زیادی دارد و اگر گناباد خراب شود یا به وسیله باد خواهد بود یا به وسیله این چشمه"!
نیز گفتهاند که شهرت و جاذبه این چشمه به حدی بوده که پادشاهانی مثل "طغرل سلجوقی" و "نادر شاه افشار" را به سنو آورده است.
آب فراوان چشمههای سنو نقش بزرگ و تعیین کنندهای در تغذیه و تامین آب سفرههای زیرزمینی، منبع اصلی آب قناتهای گناباد داشتهاند.
آب چشمه سنو سنگ ۷ آسیاب را میچرخانده و آرد مورد نیاز اهالی سنو و دیگر روستاهای براکوه را تامین میکرده همان گونه که کارگاههای بافندگی سنو قالی، گلیم، پلاس و پارچههای مورد نیاز اهالی را تامین میکردهاند.
از گذشته سنو اکنون بقایای برج تاریخی حصارده، قلعه سر آسیاب و آسیابها بر جای مانده است. اکنون سنو به پر آبی، سر سبزی و زعفران کاری معروف است و وجود "موزه زعفران" در سنو نشانه بهره برداری مفید از خاک و درایت مردم آن روستا است. وفاداری به سنتها و برگزاری آئینهای کهن ایرانی نیز نشانه دیگری از هوشمندی و فرهنگمداری مردم سنو است.
۷- گوهر دشت
گوهر دشت یا"رقاصان" روستایی با ۱۱۰نفر جمعیت و ۵۲واحد مسکونی در فاصله ۲۲کیلومتری جنوب غرب گناباد واقع است. این روستای براکوه دارای زمینها و باغهای وسیع و سر سبز است که به وسیله یک چشمه پر آب آبیاری میشوند زراعت عمده گوهر دشت زعفران است.
اهمیت تاریخی گوهر دشت به کتیبهای متعلق به صدر اسلام بر میگردد. این کتیبه بر روی سنگ آهکی نخودی رنگی در میانه باغی واقع در حاشیه روستا نوشته شده است. کتیبه به خط عربی اولیه و متعلق به مرحله تکاملی خط نبطی به کوفی و قابل مقایسه با کتیبههای "زّبّد"(۵۱۲م) و "حرًان"(۸۶۵م) و"ام الجمال" (قرن ۶م) است. احتمالا مسلمانانی که در سال ۲۴ه.ق به قصد خراسان راه بصره و آبادان و فارس و یزد را برگزیدند و پس از تصرف طبس آن شهر را "دروازه اسلام" نامیدند و سپس بر قاین، تون و جنابد مسلط شدند در راه بین گناباد و تون(فردوس)، در ناحیه گوهر دشت توقف کرده و آن کتیبه را نوشتهاند. این کتیبه بعدها تکامل یافته و متون مختلف نوشته شده و به وسیله خطوط عربی و فارسی که یک خاستگاه دارند متون مختلف و متعدد نوشته شده و فرهنگ سازی صورت گرفته است. کتیبه گوهر دشت سند بسیار مهمی است که به لحاظ تاریخ خط عربی و تحول آن به خط فارسی از اهمیت زیادی برخوردار و شایسته حفاظت و مراقبت است.
@gonabad20ir
⭕️براکوه، منشاء زندگی و آب دشت گناباد ۶
🖋 #رجبعلی_لباف_خانیکی
۸-کوه قلعه
در فاصله حدود ۲۸کیلومتری جنوب #گناباد و ۳کیلومتری غرب خانیک روستایی است که بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۵۴نفر بوده و با دو روستای کوچک دیگر به نامهای "تک میدان" و "کارشک" کانونهای جمعیتی کوچک نزدیک به هم را تشکیل دادهاند.
کوه قلعه ۷ رشته قنات و ۱۰ چشمه داشته که همه در بستر درهای به نام "زو صالحآباد" جاری میشدند و سنگ ۳ آسیاب را به حرکت در میآوردند. وجود سه آسیاب در کوه قلعه مازاد بر نیاز آن است اما وقتی جمعیت اسماعیلی چند صد نفری "قلعه سر تخت" مشرف بر کوه قلعه را هم به حساب آوریم تعداد آسیابهای زو صالح آباد توجیه میشوند.
"قلعه سرتخت" یکی از قلعههای مهم اسماعیلیه بر روی سه سکو یا تراس بر فراز کوهی به نام "کوه قلعه" مشرف بر راه ارتباطی کهن تون(فردوس) به قاین از سنگهای لاشه و آجر با ملات گل یا گچ شکل گرفته است.
بالاترین قسمت قلعه به منزله ارگ از آجر و سنگ با آراستگی خاص ساخته شده و دو طبقه پائینتر در برگیرنده فضاهای مسکونی، قراولخانهها، مخازن آب و آذوقه بودهاند. به باور معمرین محلی مخزنهای آب قلعه از قناتی به نام "کلغرستان" پر میشده است. برخی میگویند تنبوشهها یا لولههای سفالی آب را از مظهر قنات کلغرستان به مخزن آب قلعه میرساندهاند.
در متون تاریخی از قلعه سرتخت به عظمت و بزرگی یاد شده و در دهههای اخیر به خطا از آن با عنوان "قلعه فرود" یا "ارگ فرود" نام بردهاند. در صورتی که "منهاج سراج" صراحتا از آن در کتاب طبقات ناصری نام برده و مسیر ماموریت خود را این گونه تعریف کرده است: "در شهور احدی و عشرین و ستمآیه(۶۲۱) بعد از آن که خراسان از لشکر مغول خالی شده بود و به سبب نایافت جامه و مایحتاج اندک که از وقایع کفار خلاصی یافته بودند، و در ضیق معیشت مانده، از قلعه تولک به اشارت ملک تاجالدین حسن سالار خرپوست به افزار رفته شد تا راه کاروانها بگشادند و از افزار به طرف قاین و از آن جا به قلعه سرتخت و جواشیر و فرمانده بلاد قهستان در آن وقت محتشم شهاب منصور ابوالفتح بود او را دریافتند غایت دانایی به علت و حکمت و فلسفه چنان چه در بلاد خراسان مثل او فلسفی و حکیمی در نظر نیامده بود...". از مضمون بالا چنین بر میآید که قلعه سرتخت در مسیر راه قاین به تون بوده و فرمانده و داعی قلعه سرتخت هم در آن زمان "محتشم شهاب منصور" بوده و قلعه سرتخت به این سبب جایگاه والایی داشته است.
نقش قلعههای اسماعیلیه و فدائیان ساکن در آن قلعهها در زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردم براکوه و گناباد بسیار تاثیرگزار بوده و گویا اهالی اطراف آنها نیز به اسماعیلیه گرایش یافتهاند، کما این که به قولی هلاکو خان که در اواسط قرن ۷ ه.ق به قصد محو اسماعیلیان به قهستان آمده جمع زیادی از اهالی تون را به جرم گرایش به آنها قتل عام کرده و قناتهای اهالی برخی روستاها را مسدود یا "هلاکوبند" کرده است.
❇️ به صدای مردم گناباد(گناباد٢٠) بپیوندید👇
https://t.me/+VGmYXSUiNZs4OTdk
🆔
🔰در #ایتا همراه ما باشید 👇
https://eitaa.com/gonabad20ir
@gonabad20ir