eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
789 ویدیو
85 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا ◇◇◇◇🏴◇◇◇◇ این سرِ بر نیزه ، جانِ زینب است ، آهسته تر آخر او ،روح  و روانِ  زینب است ، آهسته تر قد  کشیده  دلبر  زینب  به  روی  نیزه ها این همان سروِ چمان زینب است ، آهسته تر ساربان ! آهسته تر ، تا  سر نیفتد  بر  زمین جای  او در آسمانِ   زینب است ، آهسته تر سمتِ من، سر را نچرخان ، چون که از بالایِ نی شاهدِ قدّ  کمانِ   زینب است ، آهسته تر بس که این سرنیزه بر رگها اصابت کرده است شرمسار از دیدگانِ  زینب است ، آهسته تر سایه دارد بر سَرِ این قافله ، رأس  حسین سر پناه  کاروانِ  زینب است ، آهسته تر رَدّ زنجیر ، آبله ، خار مغیلان ، زخمِ  نِی روی پای کودکانِ  زینب است ، آهسته تر ناخدایِ  صبرم ، امّا  دیدن  این  کودکان خارج از صبر و توانِ  زینب است ، آهسته تر کاش راهِ  ما جدا می گشت از  شامِ  بلا آتشی دیگر به جانِ  زینب است ، آهسته تر آیه ی «أَمَّن یُجیب» و ذکرِ «لا حَولَ وَ لا» دائماً وِردِ زبانِ  زینب است ، آهسته تر رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲ http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا تضمین ازشعر شیخ اجلّ،سعدی شیرازی ◇◇◇◇🏴◇◇◇◇ می بینمش بالای نِی ، جانِ جهانم می رود سیلاب غم در غربتش از  دیدگانم می رود با دیدن سرها به نِی ،تاب و توانم  می رود ((ای ساربان آهسته ران ،کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود)) (ساربان ساربان اهسته ران اهسته ران) مانده به صحرا پیکرش ، اما سرش شد دور از او می تابد از  بالای نی ، بر آسمانها  نور از  او افتاده در جان جهان در اشتیاقش شور از او ((من مانده ام مهجور از او ، درمانده و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود)) (ساربان ساربان اهسته ران اهسته ران) از بس جسارت دیده ام از دشمن خوار و زبون از کوفه تا شام بلا دردم  شده از حد فزون بر چشمه اشکم شده ، جاری زِ  دل ، دریای خون ((گفتم به نیرنگ و فسون ، پنهان کنم ریش درون پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود)) منزل به منزل می روم همراه این دلخستگان دیگر نمانده  طاقتی بر جسم و جان کودکان بر حال  زار ما  چرا ، رحمی ندارد  ساربان؟ ((محمل بدار ای ساربان ! تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان،گویی روانم می رود)) درگلشن زینب دگر از گل نمانده یک نشان با رفتن گلها  شده ، باغ و  بهار او ،  خزان هستم به دنبال سری ، افتان وخیزان،نیمه جان ((او می رود دامن کشان ،من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان،کز دل نشانم می رود)) از کودکی کردم صبوری بر مصیبات و مِحَن بی مادری ، داغ  پدر، آه  جگر سوز  حسن از پا نیفتادم  مگر ، با دیدن  صد  پاره  تن ((در رفتن جان از بدن گویند  هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود)) این  روزها بر هر زبان  افتاده  نام  کربلا آنجا که دارد تربتش ، بر دردها حکم شِفا دست من و دامان تو ، لطفی نما یا زینبا! امسال ، خود ،روزی نما یک اربعین بر "کیمیا" هر دَم به یاد کربلا ، آه از نهانم می رود رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۱۴ http://eitaa.co/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🏴🏴🏴♡°°°
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ به نام خدا ✿࿐❁❈❁࿐✿࿐ «تضمین ازشعر شیخ اجلّ ، سعدے شیرازی» مے بینمش بالاے نِے ، جانِ جهانم مے رود سیلاب غم در غربتش از  دیدگانم مے رود با دیدن سرها به نِے ،تاب و توانم  مے رود ((اے ساربان آهسته ران ، کارام جانم مے رود وان دل که با خود داشتم با دل ستانم مے رود)) مانده به صحرا پیکرش ، اما سرش شد دور از او مے تابد از  بالاے نے ، بر آسمانها  نور از  او افتاده در جان جهان در اشتیاقش شور از او ((من مانده ام مهجور از او ، درمانده و رنجور از او گویے که نیشے دور از او در استخوانم مے رود)) از بس جسارت دیده ام از دشمن خوار و زبون از کوفه تا شام بلا دردم  شده از حد فزون بر چشمه اشکم شده ، جارے زِ  دل ، دریاے خون ((گفتم به نیرنگ و فسون ، پنهان کنم ریش درون پنهان نمے ماند که خون بر آستانم مے رود)) منزل به منزل مے روم ، تا مقصدے بے آشیان دیگر نمانده  طاقتے بر جسم و جان کودکان بر حال  زار ما  چرا ، رحمے ندارد  ساربان؟ ((محمل بدار اے ساربان ! تندے مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان ، گویے روانم مے رود)) درگلشن زینب دگر از گل نمانده یڪ نشان با رفتن گلها  شده ، باغ و  بهار او ،  خزان هستم به دنبال سرے ، افتان وخیزان،نیمه جان ((او مے رود دامن کشان ،من زهر تنهایے چشان دیگر مپرس از من نشان ، کز دل نشانم مے رود)) دیدم به صحراے جنون ، هر دَم ، مصیبات و مِـحَـن گشتم اسیر موجِ غم ، در غربتے دور از وطن وقت وداعِ پیکرت ، دیگر درآمد جان زِ تن ((در رفتن جان از بدن گویند  هر نوعے سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم مے رود)) این  روزها بر هر زبان  افتاده  نام  کربلا آنجا که دارد تربتش ، بر دردها حکم شِفا دستم به دامان تو و دریاے لطفت ، زینبا! برگ برات کربلا ، روزے نما بر "کیمیا" هر دَم به یاد کربلا ، آه از نهانم مے رود 📝اثراز :شاعر گرانقدر رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۱۴ http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 ✿࿐❁❈❁࿐✿࿐ 📌 نشر اشعار بروز از شعراے فرهیخته ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ :دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد،،، تنـــها ، رها کــردم ، (تو رو توی گودال)۳ رو پیکرت ، داداش ،(چقـد رفتم از حال)۳ چه سخـــته از تو دل کَنـدن ،حسین جانم ببـیـن از ایــن جـــدایی من پریشــــانم حسین جانم حسین جانم نِمیرم و می بَرَ نَم (به زور و جســارت)۲ نصیب خواهرت شده ،( لباس اســـارت)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رفتم ، خدا حافظ (تو ســــالار زینــب)۳ در هـــر کجا بودی (تو غمخــوار زیـنب)۳ از ایـــن دشــت بلا قامــت کـمـان رفتم به دنبـال ســــرت بـر ســـر زنـان رفتم خداحافظ خداحافظ ســرت که همراه منه (خوشه خـواهر تو)۲ که سایه داره روسَرَم،( رو نیـزه ،ســـرِ تو)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زینـــب کجـــــا و (مجلس کـوفه و شـام)۳ مهمان نوازی شد ،( با خــاکســـتر از بام)۳ به دنــبـال سَــــرا رو نیـــــزه ها بودیم جـلوی چشـــــمای نامـحـــــرما بودیم حسین جانم حسین جانم حـرمت آل حیدر و (تو و کوفه شکستن)۲ با غُل و زنجیر و طـناب،(اسیرا رو بستن)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ با خطــبه هـا ی ما،( دل کـوفه خون شد)۳ کاخ ستمــکاران ، (چنان سرنگون شد)۳ کلامــــم یادشــــــون آورده حیـــدر رو طنیـــــن خطــــــبه های تـــــند مادر رو غریب ، مادر ، غریب ، مادر خــمیده قامت شده ام،(درست مثل مادر)۲ پر ازجراحت شده ام ،(درست مثل مادر)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر مطالب کانال بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ این سرِ بر نیزه ، جانِ زینب است ، آهسته تر آخر او ،روح  و روانِ  زینب است ، آهسته تر قـد  کشیـــده  دلبــر  زینب  به  روی  نیزه ها این همان سروِ چــمان زینب است ، آهسته تر ســـاربان ! آهسته تر ، تا  سـر نیفتد  بر  زمین جای  او در آســـمانِ   زیـنب است ، آهسته تر سمتِ من،سر را نچرخان،چون که از بالایِ نی شـــاهدِ قـدّ کـمانِ   زینـب است ، آهــسته تر بس که این سرنیزه بر رگها اصابت کرده است شرمســار از دیدگانِ  زینــب است ،آهســته تر ســایه دارد بر سَــــرِ این قافلـه ،رأس  حسین ســر پــناه  کاروانِ  زینـــب اسـت ،آهســته تر رَدّ زنجــیر ، آبـله ، خـار مغیـــلان ، زخـمِ  نِی روی پای کــودکانِ  زینـب اسـت ، آهـسـته تر ناخــدایِ  صــــبرم ، امّـا  دیدن  این  کـودکان خارج از صبـر و توانِ  زینب است،آهسـته تر کاش راهِ  مـا جـــدا می گشــت از  شــامِ  بلا آتشی دیگـر به جـانِ  زینب اســت،آهـسته تر آیه ی «أَمَّــن یُجیـب» و ذکـرِ «لا حَولَ وَ لا» دائـماً وِردِ زبـانِ  زینــب اســت ، آهـسـته تر شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر مطالب کانال بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به نام خدا تضمین ازشعر شیخ اجلّ ، سعدی شیرازی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ می بینمش بالای نِـی ، جـــانِ جــــهانم می رود سیلاب غـــم در غـــربـتــش از  دیدگانم می رود با دیدن ســـرها به نِــی ،تاب و تـــوانم  می رود ((ای ساربان آهــسته ران ،کارام جــانم می رود وان دل که با خودداشتم بادل سـتانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مانده به صحرا پیـکرش،اماسرش شـد دور از او می تابـد از  بالای نــی ، بر آســــمـانها  نور از  او افتاده در جــان جـــهان در اشتیاقـش شور از او ((من مانده ام مهجوراز او،درمانده ورنجور ازاو گویی که نیشی دور از او دراستخوانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از بس جســـارت دیده ام از دشمن خوار و زبون از کوفـــه تا شـــام بلا دردم  شـــده از حد فزون بر چشمه اشکم شده ، جـاری زِ  دل ، دریای خون ((گفتم به نیرنگ و فسون ،پنهان کنم ریش درون پنهان نمــــی ماند که خــون بر آستانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ منزل به منـزل می روم ، تا مقصـــدی بی آشیان دیگر نمـانده  طاقتـــی بر جســم و جان کودکان بر حال  زار ما  چـرا ، رحمـــی ندارد  ســــاربان؟ ((محمل بدار ای ساربان ! تــندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان ، گویــی روانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ درگلشن زینـــب دگــــر از گل نمانـــده یک نـشان با رفتــن گلها  شــــده ، باغ و  بهـــار او ،  خـزان هستم به دنــبال سری ، افتان وخیزان،نیمه جان ((او می رود دامن کشان ،من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان ،کز دل نشانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دیدم به صحرای جنون،هر دَم،مصیبات ومِـحَن گشتم اسیر موجِ غم ، در غـــربتی دور از وطن وقت وداعِ پیکــرت ، دیگــــر درآمــد جان زِ تن ((در رفـتن جـان از بدن گویند  هر نوعی سخن من خودبه چشم خویشتن دیدم که جانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ این  روزها بـر هـــر زبـان  افــــتاده  نام  کـــربلا آنجــا که دارد تـربتــش ، بر دردهـا حکــــم شِـفا دسـتــم به دامــــان تو و دریای لــطـفت ، زینبا! برگ بـــرات کـــــربلا ، روزی نمــــا بر "کیمـــــیا" هــــر دَم به یاد کــــربلا ، آه از نـهانـــم می رود شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۱۴ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر مطالب کانال بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ :دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد،،، تنـــها ، رها کــردم ، (تو رو توی گودال)۳ رو پیکرت ، داداش ،(چقـد رفتم از حال)۳ چه سخـــته از تو دل کَنـدن ،حسین جانم ببـیـن از ایــن جـــدایی من پریشــــانم حسین جانم حسین جانم نِمیرم و می بَرَ نَم (به زور و جســارت)۲ نصیب خواهرت شده ،( لباس اســـارت)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رفتم ، خدا حافظ (تو ســــالار زینــب)۳ در هـــر کجا بودی (تو غمخــوار زیـنب)۳ از ایـــن دشــت بلا قامــت کـمـان رفتم به دنبـال ســــرت بـر ســـر زنـان رفتم خداحافظ خداحافظ ســرت که همراه منه (خوشه خـواهر تو)۲ که سایه داره روسَرَم،( رو نیـزه ،ســـرِ تو)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زینـــب کجـــــا و (مجلس کـوفه و شـام)۳ مهمان نوازی شد ،( با خــاکســـتر از بام)۳ به دنــبـال سَــــرا رو نیـــــزه ها بودیم جـلوی چشـــــمای نامـحـــــرما بودیم حسین جانم حسین جانم حـرمت آل حیدر و (تو و کوفه شکستن)۲ با غُل و زنجیر و طـناب،(اسیرا رو بستن)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ با خطــبه هـا ی ما،( دل کـوفه خون شد)۳ کاخ ستمــکاران ، (چنان سرنگون شد)۳ کلامــــم یادشــــــون آورده حیـــدر رو طنیـــــن خطــــــبه های تـــــند مادر رو غریب ، مادر ، غریب ، مادر خــمیده قامت شده ام،(درست مثل مادر)۲ پر ازجراحت شده ام ،(درست مثل مادر)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر مطالب کانال بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ این سرِ بر نیزه ، جانِ زینب است ، آهسته تر آخر او ،روح  و روانِ  زینب است ، آهسته تر قـد  کشیـــده  دلبــر  زینب  به  روی  نیزه ها این همان سروِ چــمان زینب است ، آهسته تر ســـاربان ! آهسته تر ، تا  سـر نیفتد  بر  زمین جای  او در آســـمانِ   زیـنب است ، آهسته تر سمتِ من،سر را نچرخان،چون که از بالایِ نی شـــاهدِ قـدّ کـمانِ   زینـب است ، آهــسته تر بس که این سرنیزه بر رگها اصابت کرده است شرمســار از دیدگانِ  زینــب است ،آهســته تر ســایه دارد بر سَــــرِ این قافلـه ،رأس  حسین ســر پــناه  کاروانِ  زینـــب اسـت ،آهســته تر رَدّ زنجــیر ، آبـله ، خـار مغیـــلان ، زخـمِ  نِی روی پای کــودکانِ  زینـب اسـت ، آهـسـته تر ناخــدایِ  صــــبرم ، امّـا  دیدن  این  کـودکان خارج از صبـر و توانِ  زینب است،آهسـته تر کاش راهِ  مـا جـــدا می گشــت از  شــامِ  بلا آتشی دیگـر به جـانِ  زینب اســت،آهـسته تر آیه ی «أَمَّــن یُجیـب» و ذکـرِ «لا حَولَ وَ لا» دائـماً وِردِ زبـانِ  زینــب اســت ، آهـسـته تر شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر مطالب کانال بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به نام خدا تضمین ازشعر شیخ اجلّ ، سعدی شیرازی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ می بینمش بالای نِـی ، جـــانِ جــــهانم می رود سیلاب غـــم در غـــربـتــش از  دیدگانم می رود با دیدن ســـرها به نِــی ،تاب و تـــوانم  می رود ((ای ساربان آهــسته ران ،کارام جــانم می رود وان دل که با خودداشتم بادل سـتانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مانده به صحرا پیـکرش،اماسرش شـد دور از او می تابـد از  بالای نــی ، بر آســــمـانها  نور از  او افتاده در جــان جـــهان در اشتیاقـش شور از او ((من مانده ام مهجوراز او،درمانده ورنجور ازاو گویی که نیشی دور از او دراستخوانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از بس جســـارت دیده ام از دشمن خوار و زبون از کوفـــه تا شـــام بلا دردم  شـــده از حد فزون بر چشمه اشکم شده ، جـاری زِ  دل ، دریای خون ((گفتم به نیرنگ و فسون ،پنهان کنم ریش درون پنهان نمــــی ماند که خــون بر آستانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ منزل به منـزل می روم ، تا مقصـــدی بی آشیان دیگر نمـانده  طاقتـــی بر جســم و جان کودکان بر حال  زار ما  چـرا ، رحمـــی ندارد  ســــاربان؟ ((محمل بدار ای ساربان ! تــندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان ، گویــی روانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ درگلشن زینـــب دگــــر از گل نمانـــده یک نـشان با رفتــن گلها  شــــده ، باغ و  بهـــار او ،  خـزان هستم به دنــبال سری ، افتان وخیزان،نیمه جان ((او می رود دامن کشان ،من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان ،کز دل نشانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دیدم به صحرای جنون،هر دَم،مصیبات ومِـحَن گشتم اسیر موجِ غم ، در غـــربتی دور از وطن وقت وداعِ پیکــرت ، دیگــــر درآمــد جان زِ تن ((در رفـتن جـان از بدن گویند  هر نوعی سخن من خودبه چشم خویشتن دیدم که جانم می رود)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ این  روزها بـر هـــر زبـان  افــــتاده  نام  کـــربلا آنجــا که دارد تـربتــش ، بر دردهـا حکــــم شِـفا دسـتــم به دامــــان تو و دریای لــطـفت ، زینبا! برگ بـــرات کـــــربلا ، روزی نمــــا بر "کیمـــــیا" هــــر دَم به یاد کــــربلا ، آه از نـهانـــم می رود شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۱۴ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر مطالب کانال بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
❀﷽❀ تضمین ازشعر شیخ اجلّ ، سعدی شیرازی ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ می بینمش بالای نِی ، جانِ جهانم می رود سیلاب غم در غربتش از  دیدگانم می رود با دیدن سرها به نِی ،تاب و توانم  می رود ((ای ساربان آهسته ران ، کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود)) مانده به صحرا پیکرش ، اما سرش شد دور از او می تابد از  بالای نی ، بر آسمانها  نور از  او افتاده در جان جهان در اشتیاقش شور از او ((من مانده ام مهجور از او ، درمانده و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود)) از بس جسارت دیده ام از دشمن خوار و زبون از کوفه تا شام بلا دردم  شده از حد فزون بر چشمه اشکم شده ، جاری زِ  دل ، دریای خون ((گفتم به نیرنگ و فسون ، پنهان کنم ریش درون پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود)) منزل به منزل می روم ، تا مقصدی بی آشیان دیگر نمانده  طاقتی بر جسم و جان کودکان بر حال  زار ما  چرا ، رحمی ندارد  ساربان؟ ((محمل بدار ای ساربان ! تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان ، گویی روانم می رود)) درگلشن زینب دگر از گل نمانده یک نشان با رفتن گلها  شده ، باغ و  بهار او ،  خزان هستم به دنبال سری ، افتان وخیزان،نیمه جان ((او می رود دامن کشان ،من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان ، کز دل نشانم می رود)) دیدم به صحرای جنون ، هر دَم ، مصیبات و مِـحَـن گشتم اسیر موجِ غم ، در غربتی دور از وطن وقت وداعِ پیکرت ، دیگر درآمد جان زِ تن ((در رفتن جان از بدن گویند  هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود)) این  روزها بر هر زبان  افتاده  نام  کربلا آنجا که دارد تربتش ، بر دردها حکم شِفا دستم به دامان تو و دریای لطفت ، زینبا! برگ برات کربلا ، روزی نما بر "کیمیا" هر دَم به یاد کربلا ، آه از نهانم می رود ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۱۴ لینک کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ :دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد،،، تنـــها ، رها کــردم ، (تو رو توی گودال)۳ رو پیکرت ، داداش ،(چقـد رفتم از حال)۳ چه سخـــته از تو دل کَنـدن ،حسین جانم ببـیـن از ایــن جـــدایی من پریشــــانم حسین جانم حسین جانم نِمیرم و می بَرَ نَم (به زور و جســارت)۲ نصیب خواهرت شده ،( لباس اســـارت)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رفتم ، خدا حافظ (تو ســــالار زینــب)۳ در هـــر کجا بودی (تو غمخــوار زیـنب)۳ از ایـــن دشــت بلا قامــت کـمـان رفتم به دنبـال ســــرت بـر ســـر زنـان رفتم خداحافظ خداحافظ ســرت که همراه منه (خوشه خـواهر تو)۲ که سایه داره روسَرَم،( رو نیـزه ،ســـرِ تو)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زینـــب کجـــــا و (مجلس کـوفه و شـام)۳ مهمان نوازی شد ،( با خــاکســـتر از بام)۳ به دنــبـال سَــــرا رو نیـــــزه ها بودیم جـلوی چشـــــمای نامـحـــــرما بودیم حسین جانم حسین جانم حـرمت آل حیدر و (تو و کوفه شکستن)۲ با غُل و زنجیر و طـناب،(اسیرا رو بستن)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ با خطــبه هـا ی ما،( دل کـوفه خون شد)۳ کاخ ستمــکاران ، (چنان سرنگون شد)۳ کلامــــم یادشــــــون آورده حیـــدر رو طنیـــــن خطــــــبه های تـــــند مادر رو غریب ، مادر ، غریب ، مادر خــمیده قامت شده ام،(درست مثل مادر)۲ پر ازجراحت شده ام ،(درست مثل مادر)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ :رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌