─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
تقدیم به #مادران_شهید
برایم چند تڪه استخوان از سنگر آوردند
ببین یک مشت بال و پر به نام پیڪر آوردهاند
خیالم بود تا بوسه زنم ،بر گونه های تو
در آغوش خیالم، عطر مشک و عنبر آوردند
بدون دست بی پایی بدون سر "پسر" اینست؟؟
برای منچرا یک لاله انهم پرپر آوردند
نه !هرگز اینڪه فرزند رشیدم نیست باور ڪن!
خدایا آه شاید یڪ جوان دیگر آوردند؟
چرا چشمان زیبایت نمی خندد پسر جانم
چرا تابوت ِخالی پیش رویِ مادر آوردند
ڪجا شد قامت سرو ڪمانگیرت عزیز من
که اڪبر رفته ای ،،اما برایم اصغر آوردند
وَ میبوسم به روی دیده ام این استخوانها را
که عطری خوش تر از بوی گلاب قمصر آوردند
همه گفتند مثل شیرمردی خوب جنگیدی
از آن شیر جوان من کمی از معبر آوردند
لالایی لا،بخواب اینجا برایت قصه میگویم
طلا رفتی و حالا قطعه ای چون گوهر آوردند
به من گفتند تشنه بوده ای مثل لب ارباب
برای تشنگی هایت شراب از ڪوثر آوردند
اگر خاری به دستت بود مادر زیر و رو میشد
و حالا قطعه قطعه پیکرت را بی سر آوردند
اگر بی سر، اگر بی پا ،اگر بی دست، گر بیجان
چه فرقی میکند زیرا برایم دلبر آوردند
# زینب_حسامی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
⛔️درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─