eitaa logo
کانال بین المللی آموزش قرآن کریم علیرضازارع 🕊
4.8هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
13.5هزار ویدیو
1.3هزار فایل
#کانال_بین_المللی_آموزش_قرآن_کریم #آموزش_تجویدتخصّصی #آموزش_صداسازی_سلفژ #آموزش_نغمات_قرآنی_حفظ_قرآن 👇👇 👇 https://eitaa.com/gooorrrran 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2106130443C578d8ef0e0 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2278359248Ce97e32b131
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره 👇👇👇 به خاطر همین، دوباره ابرهه نشست فکر کرد و یه نقشه بدی کشید. تصمیم گرفت اصحاب فیل رو درست کنه که برن خونه ی خدارو خراب کنن (الم یجعل کید هم فی تضلیل) بچه ها! فرشته ی مهربون رو که یادتونه؟ از طرف خداوند وقتی که دید اصحاب فیل که دارن به سمت خونه ی خدا حرکت میکنن، دستور داد برن طیرا ابابیل رو بیارن. بچه ها طیرا ابابیل پرنده های خدا بودن (و ارسل علیهم طیرا ابابیل) فرشته داد زد: آهای طیرا ابابیل! طیرا ابابیل اومدن پیش فرشته ی مهربون. به اونها گفت: برین از توی آتش جنهم سجیل (سنگریزه) بیارید (ترمیهم بحجاره من سجیل) بچه ها طیرا ابابیل رسیدن بالای سر اصحاب فیل و سنگهای خیلی داغ رو ریختن روی سر اصحاب فیل. بچه ها! ابرهه و یارانش، کعصف ماکول شدن🤲 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅
👇👇👇 👈بابای خونه یاد پیرمرد دانای شهر افتاد که همیشه راه حل خوبی به ذهنش می‌‌رسه. برای همین مستقیم پیش پیرمرد رفت و همه چیز رو براش تعریف کرد. پیرمرد وقتی ماجرا رو شنید به پدر گفت چاره مشکل شما اینکه باهم متحد بشید و باهم به سمت شهر برید. اینجوری دیگه هیچ دزدی زورش به شماها نمی‌‌رسه. پدر از راه حل پیرمرد خوشحال شد و این تصمیم رو به اهالی قریش اعلام کرد. اینبار اونها همگی باهم جوراب هاشون رو آماده کردند و برای فروش به سمت شهر حرکت کردند. دزد که پنهانی داشت جاده رو دید می‌‌زد، با دیدن جمعیت زیاد قبیله قریش ترسید و گفت: من نمی‌‌تونم جلو برم، چون اونها منو می‌‌کشن. مردم قبیله قریش هم همه ی جوراب هاشونو فروختند و خوراکی خریدند و به شهر خودشون بازگشتند. پیرمرد که منتظر بود تا اونها برسند، وقتی اونها رو دید گفت: حالا که شما باهم دوست و متحد شدید؛ باید برید خونه ی خدا ( کعبه) و  عبادت کنید. مردم قریش هم به کعبه رفتند و به شکرانه این نعمت خدا رو عبادت کردند. 🍃🍃🌸🌸🍃🍃