قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
مسابقه 🌷 میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام صادق(ع) بر شما مبارک 🌷 ای احمدیان به نام احمد صلوات هر دم
⚠️جهت شرکت در مسابقه و قرعه کشی
فقط متن ذکر شریف صلوات نوشته شود
مثال مانند نمونه
(اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
و ارسال پیامک به شماره مورد نظر در تصویر
09149327220
🌺شباهت بعضی جریانات قرآنی با امام زمان🌺
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
1⃣ حضرت یوسف 💚
وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ
ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻳﻮﺳﻒ [ ﺑﻪ ﻣﺼﺮ] ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭﺑﺮ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ . ﭘﺲ ﺍﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭﺁﻧﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻨﺪ .(٥٨)
(در روایت است که امام زمان را هم مردم می بینند اما او را نمی شناسند)
2⃣ اصحاب کهف 💚
وَكَذَٰلِكَ بَعَثْنَاهُمْ
و این گونه آنها (اصحاب کهف) را بر انگیختیم(کهف١٩)
(آنها بعد از سیصد و اندی سال زنده شدند، در زمان امام زمان هم افرادی رجعت میکنند)
3⃣ حضرت سلیمان 💚
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِي
ﮔﻔﺖ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻣﺮﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ ﻭ ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺒﺨﺶ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﻧﺒﺎﺷﺪ(ص٣٥)
(حکومت امام زمان مثل حکومت حضرت سلیمان است)
4⃣ قارون ⛔️
فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩﻳﻢ (قصص٨١)
(از نشانه های ظهور خسف بیدا و در زمین فرو رفتن لشکر سفیانی است)
#امام_زمان #اعتقادی
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
#میوه های قرآنی👇
🍇انگور9⃣بار وَ"عِنَبٗا" وَقَضۡبٗا(عبس۲۸)
انار2⃣بار 👈فِيهِمَا فَٰكِهَةٞ وَنَخۡلٞ وَ"رُمَّانٞ" (رحمن۶۷)
🌴خرما1⃣1⃣بار👈 (همه جا درخت خرما اومده از خود خرما اسمی نیومده)
زیتون6⃣بار👈وَ التِّينِ وَ" الزَّيْتُونِ"(تین۱)
انجیر 1⃣بار👈ـــــــــــــــ👆ــــــــــــــــــ
#حفظ_آسان
چرا حفظ قرآن؟!
سؤالی اساسی برای عاشقان حفظ قرآن.
حفظ قرآن همان انس با قرآن است ولی هدفمند...
ما برای ابدیت خودمان باید حرکت کنیم...
ما برای تربیت و تزکیه باید خودمان را به دست قرآن بدهیم.
اجازه دهیم قرآن دست ما را بگیرد و قدم به قدم به پاکی و طهارت و قرب الهی برساند.
یعنی چه دستمان را در دست قرآن بگذاریم؟
یعنی دستمان را به دست خالق هستی بدهیم. قرآن کلام معبود مهربان ماست. با انس همیشگی، قرآن از ما دستگیری میکند. انوار تربیت و هدایت را بر ما میتاباند و ذره ذره ظلمتها و تاریکیها و نقصها را از ما میزداید تا جایی که بندهای مورد پسند معبود میشویم.
برای هدایت و سعادت راه دیگری متصور نیست.
هر روز قرآن بخوانیم. انس بگیریم. حفظ کنیم. بفهمیم و عمل کنیم.
#علی_قاسمی
#رسم_زندگی
چند روایت گهربار از پیامبر رحمت درباره اخلاقمداری و مهرورزی
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
﴿🔥﴾○﴿فرار از جهنم۹﴾○﴿🔥﴾ #part_9 ساکت بود … نه اون با من حرف می زد، نه من با اون … ولی ازش متنفر بو
باعرض پوزش در بارگزاری ادامه داستان
فرار از جهنم
از روز شنبه ۲۳ مهر هر شب حوالی ساعت ۲۲ در کانال بارگزاری خواهد شد
سپاس از همه عزیزان
🍃🌸✨﷽✨🌸🍃
🌹 القاب کلی بهشت در قرآن 📖 🌹
1⃣ دارالسلام 🏞
در قرآن📖 آيات بسياري بر وجود نعمتهاي مادي تصريح دارد که نقطه شروع آن نعمتها ، صحراي محشر است که از آنجا بهشتيان به دارالسلام که يکي از القاب بهشت است خوانده ميشوند: ﴿وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾(يونس، آيه ٢۵)
2⃣ دارالارث 🏞
«بهشت را پرهيزگاران به ارث ميدهند»: ﴿تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِيًّا﴾(مريم، آيه ۶۳)
3⃣ دارالرضا 🏞
بهشت ، عالم تجرد و اطلاق است و براي مؤمنان به مجرد درخواست باطني و مشيت دروني هرچه بخواهند موجود ميشود ﴿لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ عِندَ رَبِّهِمْ﴾(شوري، آيه ٢٢)
4⃣ دارالمقام 🏞
بهشت جایگاهی است که همه در آن جاودانه می شوند و کسی از آن کوچ نمی کند . به همین خاطر همه به حمد و ستایش پروردگار مشغولند ﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ﴾(فاطر، آيات ۳۵ و ۳۴)
#اعتقادی #بهشت
حافظ عزیز:
سوال⁉️⁉️⁉️
علاقه زیادی به حفظ شماره آیه دارم، چه جوری این کارو انجام بدم؟
🌷شماره آیه رو به ۳ روش میشه حفظ کرد؛
1️⃣اول:
🌷همراه خود آیه شماره شو هم تکرار کنی تا حفظ بشی.
🌷پس حفظ همزمان آیه و شماره آیه ✅
2️⃣دوم:
🌷یه دفترچه برای شماره آیه داشته باشی.
🌷نام سوره رو بالای صفحه بنویس و ابتدای هر آیه و شماره شو بنویس.
🌷تمرین کن با دیدن اول آیه شماره شو بگی.
3️⃣سوم:
🌷شماره اولین آیه صفحه و آخرین آیه و مضارب ۵ رو تمرین کن تا حفظ بشی .
🌷حفظ شماره آیات دیگه با توجه به همین ۳مورد راحت میشه.
موفق باشی. 🌸
#انگیزشی_حفظ_قرآن
#نکات_مهم_حفظ
💠مواظب خودتان باشید!
ازآنجاکه دستورات قرآنی بهترین دستورها هستند، اگر #سالک بفهمد و بر اساس آنها مشی کند، اصلاً به چیز دیگری احتیاج ندارد. مثلاً قرآن میفرماید: «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ»؛ از همه نظر مواظب خودتان باشید؛ چه امور جوارحی و چه امور جوانحی!
وقتی میگویند مواظب خودتان باشید؛ یعنی باید به خودمان بنگریم که چه میخوریم، چه مینوشیم، با چه کسی رفت و آمد میکنیم، چه میگوییم و ...
بنابراین، همه این امور، خودِ ما را تشکیل میدهند و اگر هیچ دستوری نبود جز اینکه: «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ»، همه این موارد را شامل میشد.
📚برگرفته از کتاب #ادب_سیر
(شرح نامه عرفانی عملی آیتالله سعادتپرور)
✍🏻 اثر #استاد_وزیری_فرد
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
﴿🔥﴾○﴿فرار از جهنم۹﴾○﴿🔥﴾ #part_9 ساکت بود … نه اون با من حرف می زد، نه من با اون … ولی ازش متنفر بو
﴿🔥﴾○﴿فرار از جهنم۱۰﴾○﴿🔥﴾
#Part_10
نویسنده : شهید مدافع حرم سیدطاها ایمانی
بعد از چند روز توی بیمارستان به هوش اومدم … دستبند به دست، زنجیر شده به تخت … هر چند بدون اون هم نمی تونستم حرکت کنم … چشم هام اونقدر باد کرده بود که جایی رو درست نمی دیدم … تمام صورتم کبودی و ورم بود … یه دستم شکسته بود … به خاطر خونریزی داخلی هم عملم کرده بودن … .
.
همین که تونستم حرکت کنم و دستم از گچ در اومد، منو به بهداری زندان منتقل کردن … اونها هم چند روز بعد منو فرستادن سلولم … .
.
هنوز حالم خوب نبود … سردرد و سرگیجه داشتم … نور که به چشم هام می خورد حالم بدتر می شد … سر و صدا و همهمه به شدت اذیتم می کرد … مسئول بهداری به خاطر سابقه خودکشی می گفت این حالتم روانیه اما واقعا حالم بد بود … .
.
برگشتم توی سلول، یه نگاه به حنیف کردم … می خواستم از تخت برم بالا که تعادلم رو از دست دادم … بین زمین و هوا منو گرفت … وسایلم رو گذاشت طبقه پایین … شد پرستارم … .
.
توی حیاط با اولین شعاع خورشید حالم بد می شد … توی سالن غذاخوری از همهمه … با کوچک ترین تکانی تعادلم رو از دست می دادم … من حالم اصلا خوب نبود … جسمی یا روحی … بدتر از همه شب ها بود …
.
.
سخت خوابم می برد … تا خوابم می برد کابوس به سراغم میومد … تمام ترس ها، وحشت ها ، دردها … فشار سرم می رفت بالا… حس می کردم چشم هام از حدقه بیرون میزنه … دستم رو می گذاشتم روی گوشم و فریاد می کشیدم …
.
.
نگهبان ها می ریختن داخل و سعی می کردن به زور ساکتم کنن … چند دفعه اول منو بردن بهداری اما از دفعات بعدی، سهم من لگد و باتوم بود … .
.
اون شب حنیف سریع از روی تخت پایین پرید و جلوی دهنم رو گرفت … همین طور که محکم منو توی بغلش نگهداشته بود … کنار گوشم تکرار می کرد … اشکالی نداره … آروم باش … من کنارتم … من کنارتم …
.
اینها اولین جملات ما بعد از یک سال بود . . .
ادامه دارد....