eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
84 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
❤️عرض ادب واحترام داریم به همه عزیزان ایمانی ڪه تازه به جمع ما پیوستند. 💖ڪمال تشڪر وامتنان راداریم ا
قابل توجه اعضای محترم کانال با شرکت در طرح🟡 همراه نور🟡 ما رو همراهی نموده و با پیامهای دلگرم و معنوی خود به ما انرژی مثبت دهید حضورتان سبز🟩
‼️این خاطره بسیار جالب را اصلا از دست ندهید ‼️ 🔷 تجربه‌ای از یک مدرس موفق و خلاق «تقلب» و یادگیری عمیق! به قلم: دکتر حامد صفایی‌پور تدریس را تمام کردم و مشغول جمع‌کردن کیفم شدم. چند دقیقه‌ای به زنگ مانده بود. رو به کلاس گفتم: «بسیار خب! هفته آینده از این سه فصل امتحان می‌گیرم». صدای اعتراض بچه‌ها بلند شد: آقا ما نمی‌رسیم!؛ به خدا همان روز امتحان داریم؛ سه فصل زیاده! و از این صحبت‌ها. گفتم: «مطالب زیادهِ؟» پاسخ دادند: «بله خیلی». گفتم: «بسیار خُب، با خودتان تَقلُّب همراه بیاورید(!)». سکوت و لبخندی کلاس را گرفت؛ «واقعا آقا؟»؛ «بله! می‌توانید نصف کاغذ آ-چهار تقلُّب همراهتان بیاورید». زنگ خورد. با نگاهی به چهره‌های غافلگیرشده بچه‌ها از کلاس خارج شدم. هفته اینده با شوق دیدن تقلب‌های بچه‌ها به کلاس آمدم! وقتی وارد کلاس شدم گویی چند میناگر در حال کشیدن گُل و بوته‌هایی ظریف بر کاغذ اند؛ میکروفیل‌هایی تودرتو با نظمی هندسی و تماشایی. بچه‌ها مثل جلسات ارائه دانشجویان معماری در آتلیه‌های هنری، کاغذهای تقلب یکدیگر را می‌دیدند. برخی تلاش کرده بودند همه کتاب را در این، به قول خودشان، «یُخته‌جا»، جا دهند و برخی هم برگۀ تقلب نهایی را پاکنویس کرده بودند و درخت‌واره‌های مفهومی ترسیم کرده بودند. با شروع آزمون گفتم: «وقت آزمون یک ساعت است؛ نیم ساعت دوم می‌توانید از تقلب‌ها استفاده کنید». نیم ساعت گذشت. فرمان صادر شد. تقلب‌ها را در آوردند. برخی همه پاسخ‌ها را نوشته بودند و از سر سیری به تقلب‌ها نگاه می‌کردند. گاهی هم نگاهی به من! که ناسزای آبداری در آن نهفته بود. پنج دقیقه پایانی گفتم می‌توانید «تقلب‌هایتان را به دوستانتان تقلب بدهید». بامزه بود. بچه‌ها تقلب‌ها را جابه‌جا می‌کردند. وقت تمام. بچه‌ها یکی یکی برگه‌ها را تحویل می‌دادند و هنگام خروج از کلاس چیزی می‌گفتند: 💎«آقا اجازه! ما از تقلب استفاده نکردیم! خودمون بلد بودیم» 💎«آقا اجازه! ما اینقدر که برای نوشتن این تقلب وقت گذاشتیم روی کتاب وقت گذاشته بودیم تمام شده بود!» 💎«آقا اجازه! این سوال‌ها را با تقلب که هیچی با خوردن کتاب را هم نمی‌شد جواب داد. با بدجنسی تمام از درون می‌خندیدم. ما معلمان باید کاری کنیم که بچه‌ها با همان روشی که تقلب می‌کنند، درس بخوانند. تا به حال توجه کرده‌اید که تقلب، نیازمند چه سطحی از مهارت‌های شناختی است؟ در تمرین ما، کم بودن جا، برای نوشتن تقلب، نیاز به ترسیم «نقشه‌ مفهومی» را به وجود می‌آورد. دانش‌آموزان مجبورند مطالب را به صورت ساختارمند بفهمند. امتحان، پرسش کلاسی و همه بخش‌های نظام آموزشی فرصتی برای یادگیری اند.
🔻پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند! دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد... اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند... دومی گفت: تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود... پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد! 🔹هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت... نوع بیان یک مطلب، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد!👌🏻
سَلامٌ عَلَی آلِ یس سلام پدر مهربانم شما نـقطه‌ی پایانِ اضـطرابِ یه عالمی آقایِ غایـب از نظرِ نشـسته بَـر دل ..♥️!' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❝ -'أَينَ‌صٰاحِبَنٰا ؟! ' -'أللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِکَ‌الفـَرَج..🤲🏼'
🌸چیزهایی که خوش نداریم اما خیر است🌸 🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷 1⃣ جنگ ✅ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ﺟﻨﮓ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻘﺮّﺭ ﻭ ﻟﺎﺯم ﺷﺪﻩ ، ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ ﺍﺳﺖ . ﻭ ﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺧﻴﺮ ﺍﺳﺖ.(بقره٢١٦) 2⃣ همسر ✅ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا ﻭ ﺍﮔﺮﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ(همسر) ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ [ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻛﻨﻴﺪ ] ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﻴﺮ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ .(نساء١٩) 3⃣ زکات ✅ وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻓﻀﻠﺶ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺨﻞ ﻣﻰ ﻭﺭﺯﻧﺪ ، ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻜﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺑﺨﻞ ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻥ ﺑﺨﻞ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﻧﺸﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.(آل عمران١٨٠) 4⃣ افک ✅ إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺗﻬﻤﺖﺭﺍ [ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ]ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ، ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺷﺮّﻱ ﻣﭙﻨﺪﺍﺭﻳﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺧﻴﺮ ﺍﺳﺖ.(نور١١) (افک پرده از نیّات پلید منافقان برداشت)
✨در شهری که همه لنگ می زنند به کسی که درست راه می رود می خندند! 💫بنابراین نهراس از اینکه متفاوت باشی، شاید دیگران مشکل دارند⭐️ حساب
تحدیر سوره انســـــان.mp3
7.08M
🎵 تحدیر سوره مبارکه انسان (سوره اهل بیت علیهم السلام) به مناسبت شهادت حضرت فاطمه معصومه (ع) (مقام های صبا ، بیات ، کرد ، نهاوند و راست)
✅چند نکته تمام حواس خود را برای حفظ آیات متمرکز کنیم. قلب خود را از نگرانی ها و زمان خود را از هدر دادن ها خالی کنیم. در وقت خود صرفه جویی کنیم و مراقب اوقات باشیم. صادق باشیم و  نیت خالص داشته باشیم طرحی از حفظ را انتخاب کنیم که با توانایی و موقعیت ما مطابقت داشته باشد یک قرآن مناسب برای حفظ داشته باشیم قبل از حفظ کردن، بسیارگوش کنیم بعد از حفظ بسیار تکرار کنیم محفوظات را برای استادی ماهر تلاوت کنیم به برنامه خود بسیار متعهد باشیم
بخاطر میخی ، نعلی افتاد بخاطر نعلی ، اسبی افتاد بخاطر اسبی ، سواری افتاد بخاطر سواری ، جنگی شكست خورد بخاطر شكستی ، همه چیز نابود شد و همه اینها بخاطر كسی بود كه میخ را خوب نكوبیده بود یادمان باشد که، هر كاربد ما حتی كوچك ، اثری بزرگ دارد كه شاید در همان لحظه ما نبینیم🌸🍃 ارسالی از اعضای خوب کانال منتظر پست های ارسالی شما جهت استفاده در کانال هستیم
«سَعِدَ مَنْ والاكُمْ» خوشبخـت اسـت، هر آن‌که با شماست و دوستتان دارد. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
"قیمت زندگی چنده؟" فرزندی از پدرش پرسید: قیمت زندگی چقدر است؟! پدر یک سنگ زیبا بهش داد و گفت: این را ببر بازار، ببین مردم چقدر می‌خرند؛ اگر کسی قیمت را پرسید، هیچ نگو، فقط دو انگشت را بیاور بالا ببین آنها چگونه قیمت‌گذاری می‌کنند.! او سنگ را به بازار برد... نفر اول سنگ را دید و پرسید: قیمت این سنگ چند؟ کودک دو انگشتش را بالا آورد؛ آن مرد گفت: دو هزار تومان! آن کودک نزد پدرش بازگشت و ماجرا را گفت. پدر به او گفت: این بار برو در بازار عتیقه‌فروشان، آنجا وقتی کودک دو انگشتش را بالا برد. عتیقه‌فروش گفت: دویست هزار تومان! این‌بار هم کودک نزد پدر بازگشت و ماجرا را تعریف کرد. پدر به او گفت: این بار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو... وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهرشناس گفت: دو میلیون تومان! آن کودک باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد. پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که قیمت زندگی چنده؟! * مهم این است که گوهر وجودت را به کی بفروشی!! قیمت ما به این بستگی دارد که مشتری ما چه کسی باشد...* "پس مراقب باش" ‌‌@goranketabzedegi