『تلنگرانه🌱』
یهروزلباسِتنگ ...
یهروزلباسِگشـاد ...
یهروزلباسِڪوتـاه ...
یهروزلباسَبلند ...
یهروزلباسِتیره ...
یهروزلباسِشاد ...
یهروزلباسِپاره ...
هیرفتیمدنبالِمدڪهیهوقت
بھموننگنعقبموندھ❗️
رفتیمدنبالسِتڪردنڪه
بشیمشیڪتریــنآدمِدنیا :|
یهوقتبهخودتمیایمیبینی
باشیطونستشدے !!!
« ســـورهاعـــرافآیــھ²⁶ »
وَلِبٰـــــاسُاَلتَّقْــــوىٰذٰلِكَخَیْــــرٌ
بھترینلباس؛لباسِتقواست((:
#وقتشھکھبیداࢪشویم‼️
دستگیری دیگران.mp3
8.83M
📻#رادیو_قرآن
💥سریع ترین مسیر رو پیدا کن تا دیر نشده
🔊اجرا شده در برنامه صدای نیایش
١۴٠١/٧/١۴📆
🎤حجةالاسلام امیرحسین دریایی
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
❤️عرض ادب واحترام داریم به همه عزیزان ایمانی ڪه تازه به جمع ما پیوستند. 💖ڪمال تشڪر وامتنان راداریم ا
پیام پر از مهر و محبت شما در مورد کانال قرآن کتاب زندگی
مدت همراهی بیشتر از دو سال
از وقتی با کانال قران کتاب زندگی عضو شده ام ؟(...........
سلام ممنون از مطالب خوب و خیلی مفید کانالتان، که خیلی تاثیرگذار در زندگی بنده بوده است۔خیلی خرسندم که بااین کانال اشنا شدم و بابی شد برای یادگیری تعالیم معرفتی و دینی ۔ان شاالله که خداوند به شما عمری پربرکت و تنی سالم بدهد۔
♥️ #امیرالمؤمنین #امام_علی علیهالسلام فرمودند:
🍀 إنَّ ماضی یَومِکَ مُنتَقِلٌ وَ باقیهِ مُتّهمٌ فَاغتَنِمْ وَقتَک بِالعَمَل.
🍃 دیروز که گذشت و به فردا هم اطمینان نیست
امروزت را با اعمال صالح غنیمت شمار
📖 شرح غررالحکم، ج۲، ص ۵۰۷
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
💠| یــادت باشد #Part_2 عکسشو بذار توی جیبت،شش دونگ حواستم جمع باشه که کسی عکس رو ندزده !"همین طو
💠| یــادت باشد
#Part_3
همه چیز عادی بود. رفتارشان مثل همیشه گرم و با محبت بود. انگار نه انگار که صحبتی شده و من جواب رد دادم. روزهای سخت و پراسترس کنکور بالاخره تمام شد...
دیدن نتیجه ی قبولی در دانشگاه می توانست خوشحال کننده ترین خبر برایم باشد با قبولی در دانشگاه علوم پزشکی قزوین نفس راحتی کشیدم. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم چون نتیجه ی یک سال تلاشم را گرفته بودم. پدر و مادرم هم خیلی خوشحال بودند.
از اینکه توانسته بودم رو سفیدشان کنم، احساس خوبی داشتم. هنوز شیرینی قبولی دانشگاه را درست مزه مزه نکرده بودم که خواستگاری های با واسطه و بی واسطه شروع شد. به هیچ کدامشان نمی توانستم حتی فکر کنم.مادرم در کار من مانده بود، می پرسید :
"چرا هیچ کدوم رو قبول نمی کنی؟ برای چی همه ی خواستگار ها رو رد می کنی؟" این بلاتکلیفی اذیتم می کرد. نمی دانستم باید چکار بکنم. بعد از اعلام نتایج کنکور، تازه فرصت کرده بودم اتاقم را مرتب کنم.
کتاب های درسی را یک طرف چیدم. کتابخانه را که مرتب می کردم، چشمم به کتاب(نیمه ی پنهان ماه) افتاد؛ روایت زندگی شهید(محمد ابراهیم همت) از زبان همسر. خاطراتش همیشه برایم جالب و خواندنی بود؛ روایتی که از عشقی ماندگار بین سردار خیبر و همسرش خبر می داد. کتاب را که مرور می کردم. به خاطره ای رسیدم که همسر شهید نیت کرده بود چهل روز روزه بگیرد، به اهل بیت (علیه السلام) متوسل بشود و بعد از این چله به اولین خواستگارش جواب مثبت بدهد. خواندن این خاطره کلید گمشده ی سردرگمی های من در این چند هفته شد ....
پیش خودم گفتم من هم مثل همسر شهید همت نیت میکنم .
حساب و کتاب کردم،دیدم چهل روز روزه،آن هم با این گرمای تابستان خیلی زیاد است،حدس زدم احتمالاً همسر شهید در زمستان چنین نذری کرده باشد!
تصمیم گرفتم به جای روزه،چهل روز دعای توسل بخوانم به این نیت که《از این وضعیت خارج بشوم،هر چه که خیر است همان اتفاق بیفتد و آن کسی که خدا دوست دارد نصیبم بشود》.
از همان روز نذرم را شروع کردم.هیچ کس از عهد من با خبر نبود؛ حتی مادرم. هر روز بعد از نماز مغرب و عشاء دعای توسل می خواندم و امید وار بودم خود ائمه کمک حالم باشند ...
•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
ادامه داستان رو در پست های بعدی ما دنبال فرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎥 جرعهای از زلال قرآن
📖 سوره توبه، آیه ۳۸
💠 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ
💠 ای کسانی که ایمان آوردهاید، چه شده شما را که وقتی به شما امر میشود برای جهاد در راه خدا بیدرنگ خارج شوید (مثل بار گران) به خاک زمین، سنگینی میکنید؟ آیا راضی به زندگانی دنیا بجای آخرت شدهاید؟ در صورتی که متاع دنیا در عالم آخرت اندکی بیش نیست.
🕊☁️ ﷽ ☁️🕊
🕊 مسابقه قرآنی🕊
🦋#مسابقه (۱۰۳)
۱۴۰۱/۸/۲۸
❓طبق آیه قرآن همسر عمران چه نذری کردند؟
بزرگواران فرصت دارند جواب را با #ذکرآیه تا یک شنبه همین هفته ساعت ۱۱ شب فقط به این آیدی ارسال فرمایند.
@Mohmmad1364
🦋#جائزه به دو نفر هر نفر ده هزار تومان
👤آقای «هیلتون» سرایدار یک هتل بود و تمام 💞جوانی و نوجوانیاش را صرف سرایداری کرده بود...؛
اما الآن ٨۴ تا «هتل هیلتون» تو دنیا داریم!!!
🏢او بیشک بزرگترین هتلدار زنجیرهای در دنیا است.
🎤در مصاحبه از ایشون سؤال میشه:
«تمام نوجوانی و جوانی سرایدار بودی...؛ چی شد که این شدی؟؟!»
جواب میده:
«من هتلبازی کردم!»
«آقای هیلتون، هتلبازی دیگه چیه؟!! بگو ما هم به جای خالهبازی، هتلبازی کنیم!»
- «در تمام اون دوره که همه میدونن من سرایدار بودم و کیف مشتریها رو جابهجا میکردم...، شبها که رییس هتل میرفت خونه من میرفتم تو اتاقش لباسهامو درمیآوردم؛ لباسهای رییس رو میپوشیدم، پشت میز مینشستم و هتلبازی میکردم!
💪مدام تصور ذهنی من این بود که یکی از بزرگترین هتلداران دنیا هستم...!»
₪₪₪
❌حالا بعضی از ما تو خلوتمون «سرطانبازی» میکنیم...!
❌بعضیها تو ذهنشون روزی چند بار دادگاه خانواده میرن...!
❌روزی چند بار ورشکست میشن!
❌روزی چند بار چاقو تو شکمشون میره...!!!
❌رابطهٔ زيبا و عاشقانهشون رو تموم شده میبينن!
❌بچهها و عزيزانشون رو از دست رفته احساس میكنن!!!
❌خيلی وقتها نقش يک آدم شكستخورده، بیمسئوليت، نالايق، طَرد شده، زشت و غيردوستداشتنی رو بازی میكنن!
👍درسته!!!
به قول مرد بزرگ «آلبرت اینشتين»:
«انسان در نهایت شبیه رؤیاهایش میشود...؛ رؤیاهای زیبا برای خود و ديگران بسازید؛ همين!
#مرگ_تخوف_چیست؟
خداوند متعال، در آیات 45 الی 47 سوره نحل به این مطالب اشاره میکند:
کسانیکه «مکر السیئات»، یعنی گناهی را با حیله انجام میدهند؛ یعنی هم گناه میکنند و هم آن گناه را با حیله انجام میدهند، اینگونه افراد را یا با مرگ آنی، و وحشتناک مانند زلزله... از دنیا میبریم یا با مرگ تَخَوف از دنیا میبریم.🍁🍂
مثال: برادری مالالارثِ دخترِ برادرِ یتیمش را٬ با نقشه و حیله و وعدهی دروغ٬ تصاحب میکند. هم گناه میکند٬ هم حیله مرتکب میشود. یا صاحب بنگاهی٬ ملکی را از انسان ناتوان یا نیازمندی، هم ارزان میخرد و هم برای این کار نقشه طرح میکند.🍂🍁
مرگ تَخَوف: مرگی که انسان با ترس٬ منتظر آن است و این انتظارِ مرگ٬ عمرِ باقی مانده را تلخ و زهرآگین میکند و درحقیقت زندگی او به شکلی است که به مراتب، مرگ از آن شیرینتر است.🍂🍁
مثال: کسیکه منتظر اعدام است یا کسیکه مبتلا به سرطان است. البته همه سرطانها نمیتوانند مرگ تَخَوف محسوب شوند. برخی اسرار دیگری دارند که بر ما ناپیداست.
#یاد_مرگ
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
#اصول_حفظی
📢 برنامه ای که انجام نگیرد، حتی اگرمحکم و بسیار کارا باشد، هیچ سودی ندارد حتی اگر آن برنامه توسط بهترین استاد و کارشناس برای شما تنظیم و ارائه شده باشد.
📢 با پشت گوش انداختن و منتظر فرصت شدن که همه شرایط جورشود تا شروع به حفظ یا تثبیت کنید، مطمئن باشید این فرصت هرگز پیش نمی آید.
☝️بنابراین هرفرصت هرچند کوتاه را غنیمت دانسته و استفاده کنید.
📢 اما در مقوله حفظ، پشتکار از هرچیزی مهمتر است، و امروز و فردا کردن کار را خرابتر می کند و یقینا راه نفوذ شیطان را باز می کند, لذا هر قدر مصمم تر باشید در اجرای برنامه حفظ قرآن موفق تر خواهید بود.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#صدای_مشاور
#انگیزشی
☝️🏻فراموش نکن
تو یک زمان محدود،
توان محدود
و امکانات محدود
در اختیار داری
پس برای صرف کردنشان باید انتخاب کنی،🧐
اگر مشغول کارهای بیهوده شدی و این سرمایه محدود را هدر دادی
نمی توانی توقع داشته باشی در کارهای مهم به موفقیت برسی ❗️
اگر اهداف بلند داری
باید نگاه و همتت بلند باشد و خودت را پای کارهای بی ارزش هدر ندهی❗️
🌷امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
مَنِ اشتَغَلَ بما لا يَعنيهِ فاتَهُ ما يَعنيهِ
هر كس به امور بيهوده بپردازد، امور سودمند را از دست میدهد.
غررالحكم حدیث 8520
#انبیا
#رفتار_قرآنی
وقتی یکی به من فحش بده، صدتا هم میزارم روش نثارش میکنم.
✴️اما وقتی به نبی خدا فحش دادن 👇
إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ....(اعراف66)
👈تو رو سفیه میبینیم
✴️فقط گفت اونی که میگید نیستم
قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ...(اعراف67)
✍ببینید با چه مهربونیی میگه،
ای قوم من
واقعا بعد فحش و ناسزا باز بگی « ای قوم من» خیلی دل میخواد
✅مکتب انبیا همینه
💢کی میگفت به کجای قرآن باید عمل کرد
♨️ #تلنگر🌿•••
گفتگوی قران وموبایل..حکایت خیلی از ماهاست..👇
جوانے موبایلش را ڪہ ڪنار قران گذاشتہ بود یادش رفت با خودش ببرہ و رفت بیرون از منزل " قران سوالے ازموبایل میڪنہ "
* چرا اینجا انداختنت ؟
📱موبایل:این اولین بار است ڪہ منو فراموش میڪنهـ
📖قرآن : ولے منو ڪہ هـمیشہ فراموش میڪنهـ
📱موبایل: من هـمیشہ با اون حرف میزنم ،اونم با من
📖قرآن:منم هـمیشہ بااون حرف میزنم ولے اون نہ گوش میدہ ونہ بامن حرف میزنہ *
📱موبایل:آخہ من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم..
📖قرآن:منهـم پیام و بشارتهـایے دارم و وعدہ هـاے زیبا دادم ولے فراموشم میڪنند*
📱موبایل:از من امواج و مطالب زیادے خارج میشہ ڪہ ممڪنہ بہ عقل انسان ضرر بزنہ ولے با این هـمہ ضررباز هـم منو ترڪ نمیڪنهـ..
📖قرآن: ولے من طبیب روحهـا و نفسهـا و جسم "هـا هـستم با این هـمہ درمان ،از من دورے میڪنهـ
📱موبایل:از ڪیفیت من پیش دوستاش تعریف میڪنهـ
📖قرآن:من بزرگترین مصدر ڪیفیت هـستم ولے روش نمیشہ از من پیش دوستاش تعریف ڪنهـ..
دراین بین صداے پاے جوان امد ڪہ " موبایلم یادم رفتہ "
📱موبایل: با اجازہ شما ،اومد منو ببرهـ،من ڪہ گفتم بدون من نمیتونہ زندگے ڪنهـ....
📖 "" من هـم قیامت بہ خدایم شڪایت میڪنم وعرضہ میدارم
"یارب ان قومے اتخذو هـذا القران مهـجورا "
اے مسلمانان واللہ قرآن محجور ماندهـ.
#اطلاعیه 📢
مسابقــــ👀ــه #آموزشی
#قرائت خوب با بچه های خوب👌
اولیای محترم شما میتوانید
(حمد و سوره ) فرزندانتان رو ضبط کرده و به صورت صوتی 💿 برای ما ارسال فرمایید
نامـ ....
نامـ خانوادگی ....
نام پدر ......
سن ....
کلاس ...
نام معلم ....
شماره تماس ....
ارسال به آیدی 👇
@Mohmmad1364
09149327220
💥
به سه نفر از برگزیدگان مسابقه جوایز فرهنگی از طرف امور فرهنگی قرآنی هیئت یازینب س کردکندی اهداء خواهد شد🎁
⚠️شرکت در مسابقه برای سنین 7 الی 15 ساله مجاز است
⏱ زمان ثبت نام و شرکت در مسابقه #آموزشی تا شب یلدا
#اطلاعیه 📢
مسابقــــ👀ــه #آموزشی
#قرائت خوب با بچه های خوب👌
اولیای محترم شما میتوانید
(حمد و سوره ) فرزندانتان رو ضبط کرده و به صورت صوتی 💿 برای ما ارسال فرمایید
نامـ ....
نامـ خانوادگی ....
نام پدر ......
سن ....
کلاس ...
نام معلم ....
شماره تماس ....
ارسال به آیدی 👇
@Mohmmad1364
09149327220
💥
به سه نفر از برگزیدگان مسابقه جوایز فرهنگی از طرف امور فرهنگی قرآنی هیئت یازینب س کردکندی اهداء خواهد شد🎁
⚠️شرکت در مسابقه برای سنین 7 الی 15 ساله مجاز است
⏱ زمان ثبت نام و شرکت در مسابقه #آموزشی تا شب یلدا
#نکات_قرآنی
⭐️ هدف مهمتر 👈 سرعت بیشتر
🕋 خداوند متعال در قران کریم
⬅️برای رفتن دنبال رزق میفرماید : فامشوا (بروید)
⬅️برای #نماز میفرماید : فَاسعَوا (بشتابید)
⬅️برای رفتن به جنت میفرماید :
وَسَارِعُوا (سرعت بگیرید)
⬅️برای رفتن به طرف خودش میفرماید :
فَفِرّوا اِلی اللّه (فرار کنید به سمت الله جلّ جلاله)
👌یعنی هر چه #هدف مهمتر باشد سرعت بیشتری لازم است.
༄᭄✿࿐༄᭄✿࿐༄᭄✿࿐༄᭄✿࿐
✨﷽✨
🔴خواص سوره قدر
1⃣آمرزش
👈🏼خواندن سوره قدر در یکی از نماز
ها باعث آمرزش گناهان میشود.
📚ثواب الاعمال ص۲۶۷
2⃣اجابت دعا
👈🏼 هرکس این سوره را بخواند وآنگاه
دعاکند دعایش درلوح محفوظِ مستجاب
نوشته میشود.
📚مستدرکالوسائل ج۴ص۱۹۰
3⃣امنیت
👈🏼 هر کس بعد از نماز عشا ۱۵ بار
سوره قدر را بخواند تا شب آینده
در امان الهی خواهد بود.
📚 تفسیرالبرهان ج۵ ص۶۹۹
4⃣خواب آرام
👈🏼 هرکه پیش از خواب ۷ مرتبه سوره
قدر را بخواند تا صبح در امان الهی
خواهد بود.
📚تفسیرالبرهان ج۵ ص۶۹۹
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
1651
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
💠| یــادت باشد #Part_3 همه چیز عادی بود. رفتارشان مثل همیشه گرم و با محبت بود. انگار نه انگار ک
💠| یــادت باشد
#Part_4
پنجم شهریور سال نود ؛ یک روزِ گرم و شیرین تابستانی، ساعت چهار بعد از ظهر،کم کم خنکای عصر هوای دم کرده را پس میزد از پنجره هم که به حیاط نگاه میکردی، میدیدی همهٔ گل ها و بوته های داخل باغچه دنبال سایه ای برای استراحت هستند.
در حالی که هنوز خستگی یک سال درس خواندن برای کنکور در وجودم مانده بود. گاهی وقت ها چشم هایم را میبستم واز شهريور به مهرماه میرفتم.به پاییز؛به روزهایی که سر کلاس دانشگاه بنشینم و دوران دانشگاه را با همهٔ بالاو بلندی هایش تجربه کنم.دوباره چشم هایم را باز میکردم و خودم را در باغچه بین گل ها و درخت های وسط حیاط کوچکمان پیدا میکردم.
با صدای برادرم علی که گفت: «آبجی! سبد رو بده» به خودم آمدم با کمک هم از درخت حیاطمان یک سبد از انجیرهای رسیده و خوش رنگ را چیدیم. چندتایی از انجیرها راشستم. داخل بشقاب گذاشتم وبرای پدرم بردم. بابا چند روزی مرخصی گرفته بود. وسط کاراته پایش در رفته بود، برای همین با عصا راه میرفت و نمیتوانست سرکار برود. ننه هم چند روزی بود که پیش ما آمده بود.
مشغول خوردن انجیرها بودیم که زنگ خانه به صدا در آمد. مادرم بعد از بازکردن در چادرش را برداشت وگفت: «آبجی آمنه با پسراش اومدن عیادت.»
سریع داخل اتاقم رفتم. تمام سالی که برای کنکور درس میخواندم هر مهمانی میآمد، میدانست که من درس دارم واز اتاق بیرون نمیروم؛ ولی حالا کنکورم را داده بودم وبهانه ای نداشتم!
مانتوی بلند و گشاد قهوه ای رنگ را پوشیدم، روسری گلدار قواره ای کرم رنگم را لبنانی سر کردم و به آشپزخانه رفتم. از صدای احوالپرسی ها متوجه شدم که عمه، حمید، حسن آقا و خانمش آمده اند، شوهر عمه همراهشان نبود؛ برای سرکشی باغشان به روستای «سنبل آباد الموت» رفته بود.
روبه رو شدن با عمه و حمید در این شرایط برایم سخت بود، چه برسد به اینکه بخواهم برایشان چایی هم ببرم. چایی را که ریختم، فاطمه را صدا کردم وگفتم: «بی زحمت تو چای رو ببر تعارف کن» سینی چای را که برداشت، من هم دنبال آبجی بین مهمان ها رفتم وبعد از احوالپرسی کنار خانم حسن آقا نشستم. متوجه نگاه های خاص عمه و لبخندهای مادرم شده بودم.چند دقیقه ای بیشتر نتوانستم این فضا را تحمل کنم و خیلی زود به اتاقم رفتم.
•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
ادامه داستان رو در پست های بعدی دنبال فرمایید