✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️مولوی تمثیل آورده است که فردی نشسته بود و "یاربّ" میگفت.
#شیطان بر او ظاهر میشود و میگوید: تابه حال این همه "یاربّ" گفتهای، چه فایده داشته است!؟
مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابید. شب کسی به خواب او آمد و گفت چرا دیگر "یاربّ" نمیگویی!؟
جواب داد: چون جوابی نمیشنوم و میترسم از درگاه خدا مردود باشم، پس چرا دعا بکنم!؟
✨ گفت #خدا مرا فرستاده است تا به تو بگویم این "یاربّ" گفتنهایت همان لبّیک و جواب ماست!
💢یعنی اگر خداوند نخواهد صدای ما به درگاهش بلند شود، اصلاً نمیگذارد " یاربّ" بگوییم!
📚 نکتهها از ناگفتهها ص 49
@goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعجاز عددی در قرآن
🔹 نکاتی جالب از اعجاز عددی در قرآن کریم که در سال ۵۸ در برنامهی درسهایی از قرآن توسط حجت الاسلام قرائتی گفته شده است.
@goranketabzedegi
18.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دوره آموزش درستخوانی و روانخوانی قرآن کریم
#درس ششم
💢کسب مهارت در تلفظ حرف عین💢
استاد علی قاسمی
@goranketabzedegi
ادامه دارد
#میدونستی
🖌5سوره درقران با«قُل» شروع میشه😳
اماچهارقل معروفه....❗
1️⃣کافرون
2️⃣ناس
3️⃣فلق
4️⃣توحید
🚫جن
@goranketabzedegi
کپی باذکر ۱۰۰ صلوات مجاز است !😒
کپی بيو: حرام !😏
کپی بدون ذکر منبع : پیگرد الهی !😐
آنفالو: حق الناس !🤦♂
کپی استوری : حواله به آخرت!😳
▪️بچه بیا پایین ▪️
🔉 بابا دست بردارین مگه شماها مرجع تقلیدین که حکم میدین چی حرومه چی حلال؟
متاسفانه بچه مذهبی هامونم دارن میزنن جاده خاکی .. میدونید ما دوازده میلیون سایت مستهجن داریم؟
و کپی از این دوازده میلیون سایت ، کاملا آزاده! ✔️
بعد اونوقت جوون ما مثلا اومده برای امام زمانش کار کنه اسمشم گذاشته سرباز گمنام امام زمان ولی تا به حرکتی میزنه تو فضای مجازی ، هشتگ میزنه کپی حرااااام! ❌
کم کاری ما کجا و پرکاری مهربانانه دشمنان ما کجا... رفقا مواظب باشید از مسیر منحرف نشید ، قصد ما ارائه به محتوای خوب در جهت رضایت امام زمان عجل الله وتعالى فرجه الشریف و اهل بیت علیهم السلامه نه دیده شدن!(اونکه باید ببینه میبینه😉)
حواسمون هست؟
از همینجا اعلام میکنیم : هرگونه کپی از پست های این بنده حقیر آزاد است.
یا حــــــــــــــــــــق✨
از حرف مردم درس بگیر
ولی با حرف مردم
زندگی نکن ...
@goranketabzedegi
#نکته_مرور
✅ نکته بسیار مهم در حفظ و تثبیت
🔸گاهی همه ما حفاظ در حفظ،مرور یا تثبیت آیات دچار کمبود انگیزه میشویم،به عبارت خودمانی تر بگیم گاهی حال وحوصله خودمان را هم نداریم چه برسه به حفظ یا مرور قرآن......
🔑خودتون رو اذیت نکنین،این حالت برای همه حفاظ بوجود می آید.....سعی کنید دراینگونه مواقع کمی از فضای حفظ و مرور فاصله گرفته و با چیزهایی که حال شما را خوب میکند،ازقبیل دیدن استاد یا یک دوست خوب،ورزش، گوش سپردن به تلاوتهایی که به آنها علاقه دارید و....انگیزه خود را کم کم بازیابی کنید.
🔑سعی کنید برنامه خودتون رو تا اونجا که حالتون اجازه میده کم کنید ولی کلا کنار نگذارید،به طور مثال اگه روزی یک جزء بایستی مرور کنید ،حتی دو صفحه هم اگه میتونین مرور کنین ولی کلا مرورتون رو کنار نگذارید.
@goranketabzedegi
#سیاسی
#دهه_فجر
✅همه ی روزا روز خدان
چرا فقط 22 بهمنو میگید «یوم الله» ❓
💢جواب از نگاه علامه طباطبائی مفسر بزرگ شیعه👇
📕ایشون در ذیل آیه
✴️وَذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ 📜(ابراهیم5)
میگه: منظور روزهای خاصیه که به هر ترتیبی تبدیل به روزی خاص شده باشن
حالا
🔹یا بخاطر عذابی که برمردمی نازل شده
🔸و یا بخاطر ی نعمت خاصی که اون روز رو به یادماندنی کرده
🔰مثلا تو روایت
🔸 به روز ظهور امام زمان #یوم_الله گفتن
🔸و یا به روز رجعت اهل بیت #یوم_الله گفتن
✅علامه میگه: هرچیزی که اون روز رو برای مردم خاص کنه میشه #یوم_الله
@goranketabzedegi
#دهه_فجر
#عبرت
با فرهنگ قرآن دقیقا میشه به 22 بهمنم بگیم «#یوم_الله»
✍اما قوم حضرت موسی با گذر ایام گذشتشونو رو یادشون رفت🚫
✅ خدا یکی رو فرستاد که بگه:
نمک نشناس نباشید
(مردمت رو به ایام الله یادآور شو)
📜( ابراهیم 5)
🚫 اینطور نشه که بشیم مثل قوم موسی و ایام الله رو به فراموشی بسپریم🚫
اون وقت نفرین الهی گریبانمون رو میگیره و دچار عاقبت قومی میشیم که تو قرآن بارها ازش به عبرت یاد شده
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_چهل_و_پنجم شهرام درِ خانه را به رویم باز کرد صدا زدم: زینب، زینب مامان برگ
🍓#من_میترا_نیستم 🍓
#قسمت_چهل_و_ششم
شهلا یک دفعه یاد مدیر مدرسه شان افتاد. خانم کچویی مدیر دبیرستان ۲۲ بهمن زینب را خوب میشناخت و به او علاقه داشت.
زینب در دبیرستان فعالیت تربیتی داشت و برای خودش یک پا معلم پرورشی بود. علاوه بر آشنایی آنها در مدرسه، خانم کچویی خیلی وقت ها برای نماز به مسجد المهدی می رفت و در کلاسهای عقیدتی جامعه زنان هم شرکت می کرد.
زینب مرتب با او ارتباط داشت خانم کچویی شماره خانه اش را به زینب داده بود شهلا به خانه رفت و شماره تلفن او را آورد
در این فاصله خانم دارابی سعی میکرد با حرف زدن و پذیرایی کردن من را مشغول و تا اندازهای آرامم کند.
اما من فقط نگاهش می کردم و سرم را تکان می دادم هیچ کدام از حرفهایش را نمی شنیدم و مغزم پر از افکار عجیب و غریب بود.
شهلا به خانم کچویی زنگ زد و چند دقیقهای با او صحبت کرد وقتی گوشی را گذاشت گفت خانم کچویی امشب مسجد نرفته و خبری از زینب نداره.
شهلام با حالتی مشکوک ادامه داد مامان خانم کچویی از برگشتن زینب وحشت کرد نمیدونم چرا این همه ترسید.
وقتی از تماس گرفتن با دوستان زینب ناامید شدیم با خانم دارابی خداحافظی کردیم و به خانه برگشتیم درِ حیاط را که باز کردم چشمم به بوته گل رز گوشه حیاط افتاد.
جلو رفتم و کنار باغچه به دیوار تکیه زدم بلندی بوته اندازه قد زینب و شهلا بود ان درختچه هر فصل گل میداد انگار برای آن بوته همیشه فصل بهار بود.
زینب هر روز با علاقه به درختچه گل رز آب میداد تا بیشتر گل دهد.
ادامه دارد...