#بسیار_زیبا_و_آرامشبخش
🐬روزی که به دنیا آمدی و یک #نوزاد شدی
نپرسیدی که چگونه نفس بکشم؟
#چگونه راه بروم؟
یا چگونه حرف بزنم؟
هرچیزی یکی بعد از #دیگری آمد.
پس چرا حالا نمیتوانی به زندگی اعتماد کنی؟
روزی #جوانی از راه رسید
و تو یک انسان جوان شدی
و عشق شروع به #برخاستن در تو کرد
و روزی تو پیر خواهی شد
زندگی #شروع به ناپدید شدن میکند
روزی مرگ خواهد آمد
و این چرخه کامل میشود.
پس چرا تو همیشه سعی در #دخالت کردن داری؟
آرام و رها باش
ا🌱❤️
#حافظ_عزیز
حفظ قرآن کریم سرشار از برکات معنوی است ، مواردی از آن را تقدیم محضرتان خواهیم کرد.
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸
☘
🌸
آثار و برکات معنوی حفظ قرآن کریم
💠۱_هم نشينی با فرشتگان
💠۲_ايمنی از عذاب الهی
💠۳_مشمول آمرزش الهی
💠۴_پذيرفته شدن شفاعتشان
💠۵_صاحب بالاترين درجات بهشت
💠۶_گرامیترین بندگان نزد خدا بعداز انبیاءو علما
💠۷_از دنیا رفتن حافظ قرآن شبیه انبیاءست
💠۸_خروج از قبورشان شبیه انبیاءست
💠۹_محشور شدنشان شبیه انبیاءست
💠۱۰_راه رفتن بر روی پل صراط در معیت انبیاء
💠۱۱_دريافت پاداش انبياء
💠۱۲_سرشناسان اهل بهشت
🌸
☘
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_چهل_و_هفتم کنار بوته گل رز مثل مجسمه بی حرکت ایستاده بودم. مادرم به حیاط آ
#من_میترا_نیستم
#قسمت_چهل_و_هشتم
خیابان ها خلوت بود شب اول سال نو بود و خانوادهها خوش و خرم کنار هم بودند.
افرادی کمی در خیابان ها رفت و آمد میکردند در تاریکی شب یک دفعه تصور کردم که زینب از دور به طرف ما می آید اما این فقط یک تصور بود یک سراب.
دخترم قبل از اذان مغرب لباسهای قدیمی اش را پوشید و روسری سرمه ای رنگش را سرکرد و چادرش را تنگ به صورتش گرفت.
همین طور که در خیابانهای تاریک می رفتیم به مادرم گفتم مامان یادته زینب که یه سالش بود دست کرد توی کاسه و چشم های گوسفند را خورد؟
شهرام با تعجب پرسید زینب چشم گوسفند خورد؟ مادرم رو به شهرام کرد و گفت یادش بخیر جمعه بود من اومده بودم خونه شما.
همه ما توی حیاط دور هم نشسته بودیم بابات کله پاچه خریده بود اونم چه کله پاچه خوشمزه ای زینب یک سالش بود توی گهواره خوابیده بود همه پای سفره کله پاچه میخوردیم.
مامانت چشمای گوسفند رو توی کاسه کوچکی گذاشت تا بخوره من بهش سفارش کرده بودم که چشم گوسفند بخوره چون خیلی خواص داشت.
من وسط حرف مادرم پریدم و گفتم کاسه را زیر گهواره زینب گذاشتم برگشتم که چشمها را بردارم ولی کاسه خالی بود.
شهرام گفت مامان چشمات چی شده بود زینب اونا رو خورد؟ زینب که خوابیده بود. تازه بچه یه ساله که چشم گوسفند نمیخوره.
من گفتم: زینب از خواب بیدار شده بود و دست کرده بود توی کاسه و دوتا چشم را برداشته و خورده بود دور تا دور دهنش هم کثیف شده بود.
ادامه دارد....
🔔 #تفکـــر_در_آیات_قــــرآن
⚠️ خیلی مراقب باشیم که تمام اعمال ما تاثیر مستقیم در روح و روان ما دارد
❌ و بسرعت پرده می کشند روی چشم بصیرت مان!
⭕️ آنوقت است که کلاهمان پس معرکه است و تشخیص نمی دهیم حق و باطل را در غبار فتنه ها!
👇👇👇👇👇
🌴 آیه 46 سوره حج 🌴
🕋 أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ
⚡️ترجمه:
آيا آنان در زمين سير نكردند تا دلهايى داشته باشند كه با آن حقيقت را درك كنند،
يا گوشهايى كه با آن حقيقت را بشنوند؟
البتّه چشمهاى آنان كور نيست،
لكن دلهايى كه در سينه دارند نابينا است.
@goranketabzedegi
🔰اسباب تبدیل #سیئات به #حسنات
💠 روایت داریم پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: چهار چیز سیئات را تبدیل به حسنات میکند:
«أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَکَانَ مِنْ قَرْنِهِ إلَی قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَها اللهُ حَسَناتٍ»
1⃣ «الصِّدْقُ» راست گفتن.
خدا از انسان راستگو خوشش میآید؛ چون خدا خودش مظهر صدق است، مظهر سلام است، مظهر امنیت است.
2⃣ «وَالحَیاءُ» شرم.
اگر کسی حیا داشته باشد خداوند گناهانش را میبخشد و سیئاتش را از بین میبرد و به جای آن حسناتش را مینویسد.
3⃣ «وَحُسْنُالخُلْق» خوش اخلاقی.
انسان دلش میسوزد برای کسانی که نمازشان، روزهشان، کمک کردنشان، دینشان خوب است؛ اما با زن و بچهشان خیلی بد اخلاقند و بد برخورد میکنند. این اخلاق بدشان به آن اعمال خوبشان لطمه ميزند،
4⃣ «وَالشُّکر» شکر نعمات را به جا آوردن؛
یکی از مواردی که اصل جبران در آن است.
@goranketabzedegi
🚫 در اسلام دروغ سفید و سیاه ممنوع
دروغگو ایمان به خدا ندارد
إِنَّمٰا يَفْتَرِي اَلْكَذِبَ اَلَّذِين👈 َ لاٰ يُؤْمِنُونَ بِآيٰاتِ اَللّٰهِ وَ أُولٰئِكَ هُمُ اَلْكٰاذِبُونَ (١٠٥)نحل
آيه 77 سوره توبه مىخوانيم: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ
اعمال آنها نفاقى در دلهايشان تا روز قيامت ايجاد كرد، به خاطر اينكه عهد خدا را شكستند و به خاطر اينكه دروغ مىگفتند".
✍✍✍
✍🏽دروغ سفید چیست؟
دروغ سفید دروغهایی است که برای آسیب به دیگران گفته نمی شوند.
برای اغراق و خود بزرگ بینی و کم نیاوردن پیش دیگران گفته می شود.
پاول اکمن می گوید:
«من دروغهای سیاه را بخشودنی می دانم ....اما دروغ سفید نابخشودنی است. این دروغ انسانها را به پرتگاه نابودی می برد».
ما با دروغ سفید دیگران را فریب نمیدهیم بلکه «خود» را «فریب» میدهیم.
به اندازه ای که تصویر بیرونی ما با واقعیت درونی ما تفاوت دارد، دچار تعارض و اضطراب و تنش می شویم.
به همان اندازه وادار می شویم در مواجهه با دیگران نقاب بر چهره بزنیم و به همان اندازه از تحقق برنامه های توسعه تواناییهای فردی خویش، جا می مانیم....
راهکار : با واقعیت کنار بیایم و بفهیم که نظر دیگران در زندگی ما هیچ تاثیری ندارد...
وزن ، سن ، قد ، تحصیلات ، مدرک ، نسب خانواده ، ارتباط فامیلی ، پست ، مقام ، ثروت ، اموال و.. هیچکدام دارائی و فضیلت نیست در مقابل اینها سلامتی ، درک فردی ، شعور اجتماعی ، فضائل اخلاقی ، جامعه دوستان ، جایگاه فردی و اجتماعی بدون وابستگی ، نهایتا چقدر آرامش داری مهم است.
بیایید قرار بگذاریم هیچوقت دروغ سفید نگوییم!
📚
@goranketabzedegi
✅ یک نکته از قرآن
✍استاد قرائتی: صورتگری انسان در رحم مادر، تنها بدست اوست. «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ»؛ حالا که صورتبندیها به دست خداست، یکدیگر را به خاطر شکل و قیافه سرزنش نکنیم. «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ»
📚آیه ۶ سوره آل عمران
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥@goranketabzedegi
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
#اصول_حفظی
🔷روش_مرور_محفوظات
👈برای مرور محفوظات،بهترین حالت این هست
که اصلا مراجعه به قرآن نداشته باشیم...❌
اینکه قبل از مرور چشم خوانی👀 کنیم و یا ترتیل🎧گوش بدهیم،همه ی اینها برای حفظ شماآسیب و آفت هست.
علت چیه؟
🔸وقتی شما قبل از مرور،مراجعه به قرآن و..
داشته باشید،این محفوظات در حافظه_کوتاهمدت شما ثبت می شود و بنابراین مرور بعد از آن با اتکا به حافظه_کوتاهمدت و با کمترین اشکال انجام می شود ،ولی یکی دو روز دیگر این صفحات از حافظه کوتاه مدت شما پاک می شود،چرا ،،چون عمق ندارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@goranketabzedegi
#پندانه
🔴با کلمه زیبای «نمیدانم» آشنا شوید
🔹روزی امتحان جامعهشناسی ملل داشتیم.
🔸استاد سر کلاس آمد. فقط یک سوال داد و رفت:
مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟
🔹از هر که پرسیدم نمیدانست. تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما بهراستی کسی نمیدانست.
🔸همه دو ساعت نوشتیم؛ از صفات برجسته این مادر، از شمشیرزنی او، از آشپزی برای سربازان، از برپاکردن خیمهها در جنگ، از عبادتهای او و...
🔹استاد بعد از دو ساعت آمد و ورقهها را جمع کرد و رفت.
🔸تیرماه برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. روی تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود: «مردود».
🔹برای اعتراض به ورقه، به سالن دانشسرا رفتیم.
🔸استاد آمد و گفت:
فردی اعتراض دارد؟
🔹همه گفتند:
آری.
🔸گفت:
خب چرا پاسخ صحیح را ننوشتید؟
🔹پرسیدیم:
پاسخ صحیح چه بود استاد؟
🔸گفت:
در هیچ کتاب تاریخیای نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده. پاسخ صحیح «نمیدانم» بود.
🔹همه پنج صفحه نوشته بودید اما فردی شهامت نداشت بنویسد: نمیدانم.
🔸کسی که همهچیز میداند ناآگاه است. بروید با کلمه زیبای «نمیدانم» آشنا شوید، زیرا فرداروز گرفتار نادانی خود خواهید شد.
🎇💫🎇💫🎇💫🎇💫🎇💫
سوره بقره
این سوره در «مدینه» نازل شده و 286 آیه است
محتوا و فضیلت سوره بقره:
جامعیت این سوره از نظر اصول اعتقادی اسلام و بسیاری از مسائل عملی (عبادی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی) قابل انکار نیست. چه اینکه در این سوره:
1- بحثهائی پیرامون توحید و شناسائی خدا مخصوصا از طریق مطالعه اسرار آفرینش آمده است.
2- بحثهائی در زمینه معاد و زندگی پس از مرگ، مخصوصا مثالهای حسّی آن مانند داستان ابراهیم و زنده شدن مرغها و داستان عزیر
3- بحثهائی در زمینه اعجاز قرآن و اهمیت این کتاب آسمانی.
4- بحثهائی بسیار مفصل در باره یهود و منافقان و موضعگیریهای خاص آنها در برابر اسلام و قرآن، و انواع کارشکنیهای آنان در این رابطه.
5- بحثهائی در زمینه تاریخ پیامبران بزرگ مخصوصا ابراهیم و موسی علیهما السّلام.
6- بحثهائی در زمینه احکام مختلف اسلامی از جمله نماز، روزه، جهاد، حجّ و تغییر قبله، ازدواج و طلاق، احکام تجارت، و قسمت مهمی از احکام ربا و مخصوصا بحثهائی در زمینه انفاق در راه خدا، و همچنین مسأله قصاص و تحریم قسمتی از گوشتهای حرام و قمار و شراب و بخشی از احکام وصیّت و مانند آن.
در فضیلت این سوره
از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله پرسیدند: «کدامیک از سورههای قرآن برتر است؟ فرمود: سوره بقره، عرض کردند کدام آیه از آیات سوره بقره افضل است؟ فرمود: «آیة الکرسی».
🎇💫🎇💫🎇💫🎇💫🎇💫
هنگام هر سختى و مشكلى بگو: «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلىّ العظيم»، تو را كفايت مى كند.
[ #امام_على علیه السلام ]
📚 ميزان الحكمه ج۲ ص۶۸
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
📌یکی از دربانان معاویه اموال زیادی داشت اما صاحب فرزند نمیشد
🌸روزی خدمت امام حسن مجتبی «علیه السلام» اومد و از ایشان تقاضای ذکری کرد که صاحب اولاد شود
🌺حضرت فرمود زیاد استغفار کن.
🔸آن مرد مُدام استغفار میکرد تا اینکه خدای متعال به او ده فرزند داد.
🔰خبر به معاویه رسید
به دربان گفت:
چرا از حسن مجتبی نپرسیدی این ذکر را از کجا آورده
🔹اتفاقا وقتی امام نزد معاویه آمد ، دربان از ایشان منبع ذکر را پرسید!!
✅امام فرمود مگر سوره ی هود را نخوانده ای که فرمود 👇
وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ.... وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمَْ(52)
استغفار کنید تا خدا قوتتان را افزایش دهد
یا سوره ی نوح را که فرمود: 👇
وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا(12)
استغفار کنید.... تا خدا شما را با مال و فرزند یاری رساند
✴️پس گناه باعث بلا و سختی و ترک گناه و توبه موجب زیادی رزق خواهد بود
📚 منهج الصادقین
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_چهل_و_هشتم خیابان ها خلوت بود شب اول سال نو بود و خانوادهها خوش و خرم کنار
#من_میترا_نیستم
#قسمت_چهل_و_نهم
شهلا و شهرام زدن زیر خنده، من با صدای بغض کرده گفتم اون روز خیلی خندیدیم. شهلا گفت مامان پس قشنگی چشمای زینب واسه خوردن چشم گوسفنده؟
گفتم: چشم های زینب وقتی به دنیا اومد قشنگ بود اما انگاری بعد خوردن چشمای گوسفند درشت تر و قشنگتر شد. دوباره اشکم سرازیر شد شهلا و شهرام و مادرم هم گریه میکردند.
بعد از ساعتی چرخیدن در خیابان ها باز دلم راضی نشد به کلانتری بروم تا آن شب هیچ وقت پای ما به کلانتری و این جور جاها باز نشده بود.
مادرم گفت کبرا بیا برگردیم خونه شاید خداخواهی زینب برگشته باشه. چهارتایی به خانه برگشتیم همه جا ساکت و تاریک بود.
تازه وارد خانه شده بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد. جیغ زدم: «دخترم اومد زینب برگشت».
همه با هم خوشحال و سراسیمه به طرف درِ حیاط دویدیم. شهرام در حیاط را باز کرد وجیهه مظفری پشت در بود وجیهه دوست زینب و یکی از جنگ زده های آبادانی بود. دختری سبزه رو و قد بلند.
شهلا آن شب به وجیهه زنگ نزده بود اما وجیهه از طریق یکی از دوستای مشترکشان با زینب خبر گم شدن او را شنیده بود و به خانه ما آمد.
وجیهه خیلی ناراحت و نگران شده بود و میگفت باید برای پیدا کردن زینب به بیمارستان های اصفهان سر بزنیم زینب بعضی وقتا برای عیادت مجروحان جنگی به بیمارستان میره یکی دو بار خودم با اون رفتم.
🍁🍂🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍃
"✅👈 فرهنگ عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است"
✅فرهنگ یعنی:
بدون اجازه کسی از او فیلم و عکس نگیریم، یا صداشو ضبط نکرده و رو اسپیکر هم نذاریم...!
✅فرهنگ یعنی:
میزان درآمد و حقوق دیگران به ما ربطی ندارد...!
✅فرهنگ یعنی:
کسی تو گوشی خود عکسی به ما نشان داد به عکس های قبلی و بعدیش فضولی نکنیم...!
✅فرهنگ یعنی:
تا در جمعی نشستی سریع 2 تا اصطلاحی که در یک کتاب خوانده ای را به رخ دیگران نکشی...!
✅فرهنگ یعنی:
خودت را صاحب نظر ندانی تا رسیدی به کسی در مورد مدل مو و رنگ مو آرایشش و چاقی و لاغری او نظر دهی...!
✅فرهنگ یعنی: لهجه دیگران را مسخره نکنیم...!
✅فرهنگ یعنی:
تا از خونه کسی بیرون آمدیم و در را بستیم شروع نکنیم به بدگویی و غیبت از میزبان...!
✅فرهنگ یعنی:
دوست هایت را مقابل جنس مخالف ضایع نکنی...!
✅فرهنگ یعنی:
آشغال از ماشین بیرون نریزیم...!
✅فرهنگ یعنی:
از چشمی درب خانه مان رفت و آمد همسایه ها را چک نکنیم...!
✅فرهنگ یعنی:
تا کسی برایمان کادو خرید سریع قیمت آن را در نیاوریم...!
✅فرهنگ یعنی:
به خاطر 1 دقیقه پیاده روی دوبل پارک نکنیم...!
✅فرهنگ یعنی:
رعایت نکردن قوانین رانندگی نشانه زرنگی ما نیست...!
💧به خاطر خودمان و نسل بعدمان فرهنگ سازی کنیم...
و زندگی را زیبا بسازیم.➕
مطلبی تکراری ولی تلنگری برای همه ما
👌👌👌👌👌👌👌👌👌
# انگیزشی
تو وظیفت رو انجام بده👈بقیش باخداست
وظیفه ما برنامهریزی درست و دقیق و حرکت🏃♂ و تلاش و دوری از تنبلی و خَمودگی هست
☘ تمام خزائن عالَـم دست خداست
☘ پس نگـران روزی خـودت نبـاش
☘ فقط تلاشکن ظرفیت خودترو
☘ بـرای رزق الـهی افـزایش بـدی
خداوند روزی را برای هرکس از بندگانش بخواهد گستردهمیکند،و برای هرکس بخواهد محدود میسازد؛ خداوند به همه چیز داناست
عنکبوت آیه۶۲
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید
💠🌸💠🌸
🌸💠🌸
💠🌸
🌸
✅سوره ای که آموزش آن به کودک سفارش شده است🔶
✍در مورد اهمیت تعلیم قرآن، از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: «سوره ی یس را به فرزندان خود بیاموزید؛ «فانها ریحانة القرآن؛ زیرا که آن گل خوشبوی قرآن است»
📚(کتاب شریفه ی «فضائل القرآن و العترة»، تألیف مرحوم آیة اللّه حاج میرزا ابوالفضل نجفی قدسی اصفهانی(ره))
💠سوره یس یکی از زیباترین سوره های قرآن کریم است که برکات و مزایای بسیاری در مورد این سوره در روایات ذکر شده است.🌸
💎همچنین بزرگان و علما هم توصیه بسیار برای تلاوت این سوره به ما داشته اند. از جمله ایشان آیة الله وحید خراسانی است که سیره عملی خودشان اینست که هر صبح این سوره تلاوت می کنند و توصیه کرده اند که هر صبح است سوره تلاوت شود و به صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام هدیه شود.
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_چهل_و_نهم شهلا و شهرام زدن زیر خنده، من با صدای بغض کرده گفتم اون روز خیلی
#من_میترا_نیستم
#قسمت_پنجاه
من هم می دانستم که زینب هر چند وقت یک بار به ملاقات مجروحان میرود بارها برای من و مادربزرگش از مجروحان تعریف کرده بود ولی هیچ وقت بدون اجازه به اصفهان نمی رفت.
خانه ما در شاهین شهر بود که ۲۰ کیلومتر با اصفهان فاصله داشت. با اینکه میدانستم زینب چنین کاری نکرده اما سر زدن به بیمارستان های اصفهان بهتر از دست روی دست گذاشتن بود.
من و خانوادهام آن شب آرام و قرار نداشتیم حرف وجیهه را قبول کردیم. وجیهه قبل از رفتن به اصفهان با شهلا به خانه خانم دارابی رفت و به مادرش اطلاع داد که با ما به اصفهان می آید.
هر چه می رفتیم جاده شاهین شهر به اصفهان تمام نمیشد. بیابان های تاریک بین راه وحشت من را چند برابر کرده بود فکرهای آزاردهندهای به سراغم میآمد فکرهایی که بند بند تنم را میلرزاند.
مرتب امام حسین و حضرت زینب را صدا می زدم تا خودشان مراقب زینب باشند.
به جز نور چراغ های ماشین، جاده و بیابانهای اطراف و تاریکی و ظلمت بود. وجیهه گفت اول به بیمارستان عیسی بن مریم بریم.
زینب چند روز پیش با یکی از مجروحان این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای اون رو با کاست ضبط کرد و نوار رو سر صف برای بچه ها گذاشت.
مجروح درباره نماز و حجاب و درس خواندن و کمک به جبههها صحبت کرده بود همه ما سر صف به حرفایش گوش کردیم تازه زینب بعضی از حرفهای مجروح رو توی روزنامه دیواری نوشت تا بچهها بخونن.
وجیهه راست میگفت مجروحی به اسم «عطا الله نریمانی» یک مقاله درباره خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بود و نوار صدای مجروح ها راهم برای همکلاسی هایش گذاشته بود.
ادامه دارد...
❤️ دلسوز و خیرخواه خانواده و خویشان خود باشید که یکی از دلایل بهشت رفتن است
📖 سوره طور، آیه ۲۵ و ۲۶
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
@goranketabzedegi
آیا میدانید که :
چگونه میتوانیم حقایق را همانگونه که هست ببینیم؟
✅ قرآن می فرماید :
✨اتقوا الله و یعلمکم الله ✨
سوره بقره ، آیه ٢٨٢
🌹از خداوند پروا کنید تا خداوند حقیقت را به شما بیاموزد.
✅ تقوا به معنی دوری از انواع بدی ها و زشتی هاست.
افراد آلوده از درک بسیاری حقایق محرومند.
کسی که تعصب قومی، حزبی، نژادی و... دارد، حق را آنگونه که هست نمی فهمد، مثل کسی که عینک سرخ گذاشته و همه چیز را سرخ می بیند و شلغم را لبو می پندارد و اگر عینک سبز بگذارد، کاه را علف می بیند.
اگر آیینه را صیقل دهیم، عکس را درست نشان میدهد.
آیینه دل نیز باید صیقلی باشد تا معارف را درک کند.
دلهای کینه دار مثل ظرف های آلوده است که اگر آب تمیز هم در آن ریخته شود، آلوده میشود.
گناه غباری است که نمیگذارد انسان واقع بین باشد.
🌿حجت الاسلام قرائتی
@goranketabzedegi
تصاویر جالب از کوچکترین قران جهان:
تصاویری از کوچک ترین نسخه کامل قران کریم که متعلق به یک لبنانی به نام "حسن عبد" است که در 604 صفحه و با دست نگارش یافته است. طول هر صفحه از آن 2.5 سانتیمتر است.
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_پنجاه من هم می دانستم که زینب هر چند وقت یک بار به ملاقات مجروحان میرود بار
#من_میترا_نیستم
#قسمت_پنجاه_و_یک
ما تصمیم گرفتیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم ماشین هرچه می رفت به اصفهان نمی رسیدیم.
چقدر این راه طولانی شده بود من هراسان بودم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد. خدا خدا می کردم که زودتر به اصفهان برسیم.
وقتی به اصفهان رسیدیم به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیم دیر وقت بود نگهبان های بیمارستان جلوی ما را گرفتند من با گریه و زاری ماجرای گم شدن دخترم را گفتم.
آنها با شنیدن ماجرا به ما اجازه دادند وارد بیمارستان شویم.
اول دلم نیومد برم اورژانس به هوای اینکه زینب به ملاقات مجروحان رفته باشد به بخش مجروحان جنگی رفتم و همه اتاق ها را یکی یکی گشتم.
مادر و بچه ها داخل راهرو منتظر بودند وقتی زینب را در بخش پیدا نکردم با وجیهه به اورژانس رفتیم و مشخصات زینب را به مسئولان آنجا دادیم.
دختری ۱۴ ساله خیلی لاغر و سفید رو با چشم های مشکی، چادر مشکی، روسری سرمه ای رنگ و مانتو شلوار ساده مسئول ژانس گفت امشب تصادفی با این مشخصات نداشتیم.
اورژانس بیمارستان شلوغ بود و روی تختها مریض های بد حالی بودند که آه و ناله شان به هوا بود. چند مجروح تصادفی با سر و کله خونی آورده بودند. پیش خودم گفتم خدا به داد دل مادراتون برسه که خبر ندارند با این وضع این جا افتادید.
آنها هم مثل بچه های من بودند اما پیش خودم آرزو کردم کاش زینب هم مثل اینها الان روی یکی از تخت ها بود فکر اینکه نمیدانستم زینب کجاست دیوانه ام می کرد.
از بیمارستان عیسی بن مریم که خارج شدیم. شب از نیمه گذشته بود مأمور های شهرداری جارو های بلندشان را به زمین می کشیدند.
صدای خش خش جاروی در سکوت شب بلند میشد و حتی این صداها وحشتم را بیشتر میکرد. آن شب یک ماشین دربست کردیم و به همه بیمارستانها سر زدیم.
داخل ماشین، شهرام به من تکیه زده بود با حالت بچگی اش گفت: مامان نکنه زینب رو دزدیده باشند؟ مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم فقط جواب دادم خدا نکنه.
با حرف های بچه گانه شهرام تکان جدیدی خوردم. ناخودآگاه فکرم سراغ حرفها و کارهای زینب افتاد. یکدفعه یاد نوشتههای روی دفتر زینب افتادم:
خانه خود را ساختم اینجا جای من نیست باید بروم باید بروم.
خانه زینب کجا بود؟ کجا می خواست برود؟
ادامه دارد ....