#پندانه
🌱شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد:
در بازار بودم، اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت.سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم.!
قدری جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم میگذشتند...
ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمیكشیدم، خطرناک بود.
🌱به مسجد رفتم و فكر میكردم همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود؟!
🌱در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی!
گفتم: اما من كه خطایی انجام ندادم...
گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد!
🌱اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند...
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
2243
#پندانه
🌱شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد:
در بازار بودم، اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت.سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم.!
قدری جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم میگذشتند...
ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمیكشیدم، خطرناک بود.
🌱به مسجد رفتم و فكر میكردم همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود؟!
🌱در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی!
گفتم: اما من كه خطایی انجام ندادم...
گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد!
🌱اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند...
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
✨﷽✨
#پندانه
✍️ دست از مقایسه همسرت بردار
🔹روزی زنی به شوهرش گفت:
امروز مقالهای خواندم در یک مجله برای بهبود رابطهمان. حاضری امتحانش کنیم؟!
🔸مرد گفت:
بله حتما.
🔹زن گفت:
در مقاله نوشته بود که هر کدام از ما یک لیست جداگانه از چیزهایی که دوست نداریم طرف مقابل انجام دهد یا تغییراتی که دوست داریم در همسرمان رخ دهد، تهیه کنیم و بعد از یک روز فکرکردن و اصلاح آن، روز بعد آن را به همسرمان بدهیم.
🔸شوهرش با لبخند پاسخ مثبت داد و کاغذی برداشت و به اتاقنشیمن رفت و زن هم به اتاقخواب رفت و شروع به نوشتن کرد.
🔹صبح روز بعد هنگام خوردن صبحانه زن به همسرش گفت:
حاضری شروع کنیم؟ من اول شروع کنم؟
🔸شوهرش گفت:
باشه شما شروع کن.
🔹زن چند ورق کاغذ درآورد که لیست بلندبالایی در آنها نوشته بود و شروع به خواندن کرد:
عزیزم، من دوست ندارم شما...
🔸و همینطور ادامه داد. از کارهای کوچک و بزرگی که همسرش انجام میدهد و او را اذیت میکند.
🔹مرد سکوت کرده بود و همسرش همچنان لیستی از تغییراتی که باید شوهرش در خود ایجاد میکرد را میخواند. تا اینکه زن احساس کرد همسرش ناراحت شده است.
🔸پرسید:
عزیزم دوست داری ادامه بدم؟
🔹مرد گفت:
اشکالی نداره عزیزم، شما ادامه بده!
🔸بالاخره لیست زن تمام شد و به شوهرش گفت:
حالا تو شروع کن.
🔹مرد کاغذی از جیبش درآورد و گفت:
دیروز خیلی فکر کردم و از خودم پرسیدم که دوست دارم چه تغییراتی در تو ایجاد کنم. هر چقدر فکر کردم حتی یک چیز هم به ذهنم نرسید چون تو رو همینجور که هستی قبول کردهام!
🔸سپس کاغذ را که سفید سفید بود به زنش نشان داد و ادامه داد:
از نظر من، تو در نقصهایت کاملا بینقصی!
🔹زن بغض کرده بود و شوهرش ادامه داد:
من تو را با تمام نقاط مثبت و منفیای که داری، قبول کردهام. من کل این مجموعه را دوست دارم و من واقعا عاشقتم، همین.
🔸زن پس از شنیدن حرفهای همسرش، کاغذهایی که نوشته بود را مچاله کرد.
🔹به یاد بیاورید چگونه عاشق همسرتان شدید. اگر او را بهخاطر اینکه شوخی میکرد و آدم پرحرف و شادی بود، دوست داشتید، پس چرا حالا دوست دارید او زیپ دهانش را بکشد؟
🔸اگر آدم قوی و جدی و ساکتی بود و بهخاطر این موضوع عاشقش شدید، چرا حالا میخواهید او پرحرف و شوخطبع باشد؟
🔹اگر بهخاطر گذشت و مهربانیاش عاشق او شدید پس چگونه اکنون او را بهخاطر دلرحمیاش سرزنش میکنید؟
🔸دست از مقایسه بردارید. هيچکدام از آنهايی که همسرت را با آنها مقايسه میکنی، هنوز با تو زندگی نکردهاند تا نقاط ضعفشان را هم ببينی!
#پندانه
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.
📚🌸
اولین شمع گفت: « من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر می کنم که به زودی خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد. »
شمع دوم گفت: ...« من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد برای همین من دیگر رعبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم . » حرف شمع ایمان که تمام شد ،نسیم ملایمی وزیدو آن را خاموش کرد.
وقتی نوبت به سومین شمع رسید با اندوه کفت: « من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند. »
پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد . کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند. او گفت: « شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟»
چهارمین شمع گفت: « نگران نباشد، تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. من امید هستم. »
چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد.بنابر این شعله امید هرگز نباید خاموش شود. ما باید همیشه امید و ایمان و صلح و عشق را در وجود خود حفظ کنیم...
‹🤍🌼›
🔆#پندانه
✍ تو یک زندگی تکراری نساز
🔹دو برادر بودند كه يكی از آنها معتاد و ديگری مردی متشخص و موفق بود.
🔸برای همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شدهاند، سرنوشتی متفاوت داشتهاند؟
🔹از برادرِ معتاد علت را پرسيدند، پاسخ داد:
علت اصلی شكست من پدرم بوده است. او هم یک معتاد بود، خانوادهاش را كتک میزد و زندگی بدی داشت، چه توقعی از من داريد؟ من هم مانند او شدهام.
🔸از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند، در كمال ناباوری او گفت:
علت موفقيت من پدرم است. من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگیاش را میديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهای شايستهای جايگزين آنها كنم.
🔹طرز نگاه هرکس به زندگی دنیای او را میسازد.
#پندانه
✍ فرهنگ، عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است
اولين روزهايی كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برمیداشت و به محل کار میبرد.
ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبحها زود به کارخانه میرسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک میکرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند کارخانه اسکانیا با ماشين شخصى به سر کار میآمدند.
روز اول، من چيزى نگفتم. همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم:
آيا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشينت را اينقدر دور از در ورودى پارک میکنى؟ در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست.
او در جواب گفت:
براى اينکه ما زود میرسيم و وقت براى پيادهرفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر میرسند و احتياج به جاى پارکى نزديکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نمیکنی؟
فرهنگ یعنی بدون اجازه کسی از او فیلم و عکس نگیریم.
فرهنگ یعنی میزان درآمد و حقوق دیگران به ما ربطی ندارد.
فرهنگ یعنی کسی تو گوشیاش عکسی به ما نشان داد عکسهای قبلی و بعدیاش را نبینیم.
فرهنگ یعنی تا در جمعی نشستی، سریع دو تا اصطلاحی که در یک کتاب خواندهای را به رخ دیگران نکشی.
فرهنگ یعنی خودت را صاحبنظر ندانی تا رسیدی به کسی درمورد مدل مو، رنگ مو، چاقی و لاغری او نظر دهی.
فرهنگ یعنی لهجه دیگران را مسخره نکنیم.
فرهنگ یعنی تا از خانه کسی بیرون آمدیم و در را بستیم، شروع نکنیم به بدگویی و غیبت از میزبان.
فرهنگ یعنی آشغال از ماشین بیرون نریزیم.
فرهنگ یعنی از چشمی درب خانهمان رفتوآمد همسایهها را چک نکنیم.
فرهنگ یعنی تا کسی برایمان کادو خرید، سریع قیمت آن را درنیاوریم.
فرهنگ یعنی بهخاطر یک دقیقه پیادهروی، دوبل پارک نکنیم.
فرهنگ یعنی رعایتنکردن قوانین رانندگی نشانه زرنگی ما نیست.
فرهنگ عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است. بهخاطر خودمان و نسل بعدیمان فرهنگسازی کنیم و زندگی را زیبا بسازیم و از لحظاتمان لذت ببریم.
✅
✨﷽✨
#پندانه
✅بهترین تعبیرها برای زندگی دینی
✍از خیاط پرسیدند:
زندگی یعنی چه؟
خیاط گفت:
دوختن پارگیهای روح با نخ توکل.
از باغبان پرسیدند:
زندگی یعنی چه؟
باغبان گفت:
کاشتن بذر عشق در زمین دلها، زیر نور ایمان.
از باستانشناس پرسیدند:
زندگی یعنی چه؟
باستانشناس گفت:
کاویدن جانها برای استخراج گوهر درون.
از آینهفروش پرسیدند:
زندگی یعنی چه؟
آینهفروش گفت:
زدودن غبار آینهٔ دل با شیشهپاککن توبه.
از میوهفروش پرسیدند:
زندگی یعنی چه؟
میوهفروش گفت:
دستچین خوبیها در صندوقچهٔ دل.
📚ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
#پندانه
🔴 بیبهانه خوب باشیم
✍هرگاه عیبی در من دیدی، به خودم خبر بده، نه به کسی دیگر. چون تغییر آن دست من است.
🔸کار اولت ثواب دارد و نصیحت است. اما دومی غیبت و گناه است.
🔹چرا موقعی که چیزی منفی در کسی میبینیم، جز خودش همه را خبر میکنیم؟
🔸ما شهرت را صحبتکردن درمورد یکدیگر میدانیم نه با یکدیگر!
🔹جملهای که همیشه شگفتزدهام کرده است: «اگر سبب رضایتت شدیم از ما سخن بگو، وگرنه به خود ما بگو.»
🔸بر خود تطبیقش دهیم تا غیبت در میانمان از بین برود!
🔹نصیحت کن، اما رسوا نکن. سرزنش کن، اما جریحهدار نکن.
🔸بهشت وعده دور از دسترسی نیست، اگر بیبهانه خوب باشيم.
📚ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
✨﷽✨
#پندانه
🌼نذار لکههای روی دلت چرکمرده بشن
✍ﯾﮏ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺩﻭﺳﺖﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺮﯼ ﭘﻮﺷﯿﺪﻣﺶ. ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﻓﺖ و ﮔِﻠﯽ ﺷﺪ.
ﻣﻦِ ﺑﯽﺧﯿﺎﻝ پیگیرش نشدم، ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺸﻮﯾﻢ، ﭘﺎﮎ ﻣﯽﺷﻮﺩ.ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﺷﺴﺘﻤﺶ، ﭘﺎﮎ ﻧﺸﺪ. ﺣﺘﯽ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺸﮑﺸﻮﯾﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﯾﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﺁﻗﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺧﺸﮑﺸﻮﯾﯽ ﮐﺎﺭ میکرد، ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﭼِﺮﮎﻣﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ. ﺑﻌﻀﯽ ﻟﮑﻪﻫﺎ ﺩﯾﺮ ﮐﻪ ﺷﻮﺩ، ﻣﯽﻣﯿﺮﻧﺪ. ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩﺍﻧﺪ ﭘﺎﮎ ﺷﻮﻧﺪ. شلوار ﭼﺮﮎﻣُﺮﺩﻩ ﺷﺪ و ﺣﺴﺮﺕ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﺑﻌﯿﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺩﻝ ﺁﺩﻡ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﯿﺪ. ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻟﮑﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﻟﮑﻪ ﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﭘﯽﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﯼ، ﻣﯽﺷﻮﺩ ﭼﺮﮎ. ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﺸﮑﺸﻮﯾﯽ، ﻟﮑﻪ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺳﺖ و ﺯﻧﺪﻩ، ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺴﺖ ﻭ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ.
📚ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
✨﷽✨
#پندانه
✍ مال حرام ماندنی نیست
🔹پدری فرزند خود نصیحت میکرد.
🔸دو تکه سنگ در برابر او گذاشت و گفت:
به نظر تو کدامیک از این دو سنگ، سفت و سختتر هستند؟
🔹پسر گفت:
به گمانم هردو.
🔸پدر گفت:
اما یکی از این دو، سنگ نمک است و برای خوردن و محوشدن به اراده او آفریده شده است. پس این سنگ در هیچ بنایی جای نمیگیرد.
🔹پس بدان، خداوند اگر مالی از حرام جمع کنی و آن را سفت و سخت گردانی، چون از حرام خوردهای، آن هم بیگمان به حرام خورده خواهد شد، هرچند مراقبش باشی و سخت آن را نگه داری.
📚ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
#پندانـــــــهـــ
پیرمردی به خرابات نزد نیازمندان آمد و قرص نانی از کیسه خویش درآورد و به نیازمندی داد. رندی او را تمسخر کرد و گفت:
این راه طولانی را تنها برای قرصی نان آمدهای؟! پیرمرد گفت: حضرت صمد در آخرت از انفاق ما در قبال وُسعی که در دنیا از او گرفته بودیم، سؤال خواهد کرد. اما درباره اعمال ما چنین نخواهد کرد و عذری از ما برای گناهانمان بهخاطر جهلمان نخواهد پذیرفت. چون طلب علم را در وسع همگان قرار داده بود.
🔸خداوند مرا به خاطر کم یا زیاد بودن قرص نانی که بخشیدهام مؤاخذه نخواهد کرد. ولی تو را برای تمسخری که کردی بیتردید مؤاخذه خواهد کرد. چون من بر اساس وسع خویش شاید عمل کرده باشم. ولی تو بر اساس وسع خویش علمی نیاموختی و در جهل سخن بر زبان راندی.
📚ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
#پندانه
🔴با کلمه زیبای «نمیدانم» آشنا شوید
🔹روزی امتحان جامعهشناسی ملل داشتیم.
🔸استاد سر کلاس آمد. فقط یک سوال داد و رفت:
مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟
🔹از هر که پرسیدم نمیدانست. تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما بهراستی کسی نمیدانست.
🔸همه دو ساعت نوشتیم؛ از صفات برجسته این مادر، از شمشیرزنی او، از آشپزی برای سربازان، از برپاکردن خیمهها در جنگ، از عبادتهای او و...
🔹استاد بعد از دو ساعت آمد و ورقهها را جمع کرد و رفت.
🔸تیرماه برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. روی تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود: «مردود».
🔹برای اعتراض به ورقه، به سالن دانشسرا رفتیم.
🔸استاد آمد و گفت:
فردی اعتراض دارد؟
🔹همه گفتند:
آری.
🔸گفت:
خب چرا پاسخ صحیح را ننوشتید؟
🔹پرسیدیم:
پاسخ صحیح چه بود استاد؟
🔸گفت:
در هیچ کتاب تاریخیای نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده. پاسخ صحیح «نمیدانم» بود.
🔹همه پنج صفحه نوشته بودید اما فردی شهامت نداشت بنویسد: نمیدانم.
🔸کسی که همهچیز میداند ناآگاه است. بروید با کلمه زیبای «نمیدانم» آشنا شوید، زیرا فرداروز گرفتار نادانی خود خواهید شد.
📚ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi