eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
84 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅بهترین تعبیرها برای زندگی دینی ✍از خیاط پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ خیاط گفت: دوختن پارگی‌های روح با نخ توکل. از باغبان پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ باغبان گفت: کاشتن بذر عشق در زمین دل‌ها، زیر نور ایمان. از باستان‌شناس پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ باستان‌شناس گفت: کاویدن جان‌ها برای استخراج گوهر درون. از آینه‌فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ آینه‌فروش گفت: زدودن غبار آینهٔ دل با شیشه‌پاک‌کن توبه. از میوه‌فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ میوه‌فروش گفت: دست‌چین خوبی‌ها در صندوقچهٔ دل. ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌@goranketabzedegi
بانو مجتهده امین یکی از سالکان الی الله بود که حدود ۴۰ سال قبل از دنیا رفت .اویک زن روحانی مطابق قرآن بود. ایشان تالیفات و شاگردان بسیاری از خانم ها داشت. او می گفت: هیچ ریاضت نفسی برای زن مانند خانه داری نیست .لذا بهترین خانه داری ها را می کرد. دائماً می گفت: زن از خانه شوهر به بهشت می رود یا از خانه شوهر به جهنم می رود. بانو امین چشم برزخی داشتند ، خیلی از اولیای خدا از جمله آیت الله ناصری این را گواهی دادند. حکایت معروفی است که ایشان را در خواب در بهشت دیدند و پرسیدند: آنجا چه چیز بیشتر به درد می خورد؟ ایشان در پاسخ گفتند: اگر می دانستم صلوات چه گنجی ست که تمام عمر صلوات می فرستادم. 📗 پاورقی کتاب بابا سعید - گروه فرهنگی ابراهیم هادی- صفحه ۹۰
«تنها» «ماهی» که «شهادت» ندارد، «شعبان» است... و، «تنها» «ماهی» که «تولّد» ندارد «محرّم» است... این یعنی «حسین(ع)» محور «شادی و غم» است. اعیاد شعبانیه 🌹 ڪانال قـــ💗ــــرآن‌ کتاب زندگی @goranketabzedegi
🌺شناسنامه شیعیان اثناعشری در قرآن🌺 🌹🌲🌹🌲🌹🌲🌹🌲🌹🌲 1⃣ ۲۷ رجب(مبعث)🌷 لقد من الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولا من أنفسهم... (آل عمران ۱۶۴) 2⃣۱۸ ذی الحجة(غدیر)🌷 : الیوم أکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (مائده ۳) 3⃣۱۰ محرم(عاشورا)🌷 کهیعص (مریم ۱) یاأیتها النفس المطمئنة ارجعی إلی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی (فجر ۳۰ _ ۲۷ ) 4⃣۱۵ شعبان (ولادت امام زمان)🌷 و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصالحون (انبیاء ۱۰۵) @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
♥️⃟📚بدون تـــو هــــرگـــز♥️⃟ #قـــسمت_سوم اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم ... بی حال افتاده بودم ک
♥️⃟📚بــدون تــــو هـــرگـــز♥️⃟📚 با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ... امکان داره تشریف بیارید؟ ...- شرمنده مادرجان، کاش زودتر اطلاع می دادید ... من الان بدجور درگیرم و نمی تونم بیام ... هر چند، ماشاءالله خود هانیه خانم خوش سلیقه است ... فکر می کنم موارد اصلی رو با نظر خودش بخرید بلاخره خونه حیطه ایشونه ... اگر کمک هم خواستید بگید ... هر کاری که مردونه بود، به روی چشم ... فقط لطفا طلبگی باشه ... اشرافیش نکنید ...مادرم با چشم های گرد و متعجب بهم نگاه می کرد ... اشاره کردم چی میگه ؟ ... از شوک که در اومد، جلوی دهنی گوشی رو گرفت و گفت ... میگه با سلیقه خودت بخر، هر چی می خوای ...دوباره خودش رو کنترل کرد ... این بار با شجاعت بیشتری گفت ... علی آقا، پس اگر اجازه بدید من و هانیه با هم میریم... البته زنگ زدم به چند تا آقا که همراه مون بیان ولی هیچ کدوم وقت نداشتن ... تا عروسی هم وقت کمه و ...بعد کلی تشکر،گوشی رو قطع کرد ... هنگ کرده بود ... چند بار تکانش دادم ... مامان چی شد؟ ... چی گفت؟ ...بلاخره به خودش اومد ... گفت خودتون برید ... دو تا خانم عاقل و بزرگ که لازم نیست برای هر چیز ساده ای اجازه بگیرن ... و ...برای اولین بار واقعا ازش خوشم اومد ... تمام خریدها رو خودمون تنها رفتیم ... فقط خریدهای بزرگ همراه مون بود ... برعکس پدرم، نظر می داد و نظرش رو تحمیل نمی کرد ... حتی اگر از چیزی خوشش نمی اومد اصرار نمی کرد و می گفت ... شما باید راحت باشی ... باورم نمی شد یه روز یه نفر به راحتی من فکر کنه ...یه مراسم ساده ... یه جهیزیه ساده ... یه شام ساده ... حدود ۱۰ نفر مهمون... پدرم بعد از خونده شدن خطبه عقد و دادن امضاش رفت ... برای عروسی نموند ... ولی من برای اولین بار خوشحال بودم... علی جوان آرام، شوخ طبع و مهربانی بود. اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم غذا درست کنم ... من همیشه از ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم ... برای همین هر وقت اسم آموزش آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم ... بلاخره یکی از معیار سنج های دخترها در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود ... هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم ... از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت... غذا تقریبا آماده شده بود که علی از مسجد برگشت ... بوی غذا کل خونه رو برداشته بود ... از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید... –به به، دستت درد نکنه ... عجب بویی راه انداختی... با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم ... انگار فتح الفتوح کرده بودم ... رفتم سر خورشت ... درش رو برداشتم ...آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود ... قاشق رو کردم توش بچشم که... نفسم بند اومد ... نه به اون ژست گرفتن هام ... نه به این مزه ... اولش نمکش اندازه بود اما حال که جوشیده بود و جا افتاده بود... گریه ام گرفت ... خاک بر سرت هانیه ... مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر ... و بعد ترس شدیدی به دلم افتاد ...خدایا! حال جواب علی رو چی بدم؟ ... پدرم هر دفعه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت... –کمک می خوای هانیه خانم؟... با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم ... قاشق توی یه دست ... در قابلمه توی دست دیگه ... همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود... با بغض گفتم ... نه علی آقا ... برو بشین الان سفره رو می اندازم... یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد ... منم با چشم های لرزان منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون... –کاری داری علی جان؟ ... چیزی می خوای برات بیارم؟ ... با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن ... شاید بهت سخت کمتر سخت گرفت... –حالت خوبه؟... –آره، چطور مگه؟... –شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه... به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به نفس فوق معرکه گفتم ... نه اصلا ... من و گریه؟... تازه متوجه حالت من شد ... هنوز قاشق و در قابلمه توی دستم بود ... اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد ... ادامه دارد...
▫️بالا جهان بدون «زنبور» ▫️پایین جهان بدون «بشر» 🔸️جالب بدونید انیشتین گفته اگر‌ زنبورعسل از کره‌ی زمین ناپدید شود ، انسان 4سال بعدش منقرض خواهد شد @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_شصت_و_چهار جعفر دست های زینب را در دستش گرفت و ناخنهای کبودش را بوسید. زیر
مهری و مینا همراه پروین بهبهانی و پروین گنجیان که خانواده های شان در اصفهان جنگ زده بودند از شوش به اهواز رفتند تا بلیط اتوبوس تهیه کنند و خودشان را به اصفهان برسانند. در اهواز بلیط اتوبوس پیدا نمی شد به خاطر عملیات فتح المبین وضع شوش و اهواز جنگی بود. مینا و مهری از مخابرات به خانه دارابی تلفن کردند من پای تلفن رفتم. آنها پشت خط گریه می‌کردند مینا می‌گفت مامان آخه چطور چرا زینب شهید شد؟ مهری هم که نگران بود همش از حال من می‌پرسید. من فقط گفتم زینب باز هم از شما جلو زد. زینب همیشه بین شما اول بود. بچه‌ها به زحمت بلیط اتوبوس پیدا کردند. مینا مجبور شد همه مسیر را روی صندلی شاگرد راننده بنشیند آنها تمام راه را گریه کرده بودند تا به شاهین شهر رسیدند. مهران نتوانست مهرداد را پیدا کند روز تشییع زینب همه بودیم به جز مهرداد مهردادی که بین ۴ تا خواهرش به زینب وابسته تر بود. ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️سلام بر مولایمان صاحب الزمان عج آقا جانم! ای صبحدم همیشه جاوید بیا عطر خوش بوستان توحید بیا... دلها همه بیتاب شد از غیبت عشق باران شکوفـه های امیـد بیا... 💐اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @goranketabzedegi
آيا مي دانيد که : پندار، عقیده و کردار در تعالیم امام صادق علیه السلام چگونه بود؟ ✅ایشان نه تنها در مسائل علمی از نوابغ به شمار می آیند و چیزهایی(در نجوم، شیمی، فیزیک، طب...) فرموده اند که دانشمندان پس از قرنها هنوز در حیرتند بلکه یک نظریه پرداز برجسته هم به شمار می‌آیند و نظراتشان جالب توجه است. با اینکه از قرن١٧ میلادی به بعد نظریه پردازان بزرگی در جهان پیدا شدند ولی نظرات امام شیعیان تحسین برانگیز است از جمله اینکه فرمودند: هر کس عملش باید با عقیده اش موافق باشد. انسان صدیق متولد می‌شود و در کودکی دروغ نمی‌گوید و عملش مطابق با عقیده اش می باشد، اگر از کسی خوشش بیاید خود را در آغوش او می اندازد و اگر از کسی بدش بیاید از وی رو برگرداند. اما پس از رسیدن به سن بلوغ برخلاف پندار خود عمل می‌کند. امروز هر قدر یک جامعه عقب افتاده تر باشد دروغگویی در آن جامعه کمتر است. سیاهان مرکز آفریقا تا نیمه دوم قرن نوزدهم دروغ نمی گفتند حتی اگر به قیمت جانشان تمام می‌شد ولی امروزه همین سیاهان که وارد مرحله تمدن شده اند دروغ می گویند. امام صادق علیه السلام به شدت از دروغ و ریا متنفر بودند چون نخواستند ریاکار باشند جان بر سر عقیده خویش نهادند. 🌹گزیده ای از کتاب: 💫مغز متفکر جهان شیعه (محمد حسین فخر الساعة) ✨یا أیها الذين آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین✨ سوره توبه، آیه ١١٩ @goranketabzedegi
آنچه خداوند می دهد پایانی ندارد ... و آنچه آدمی می دهد دوامی ندارد ... زندگیتان پر از داده های خداوند مهربان ..
🔴غبارهای فطرت🔴 🌺(اسلام دین فطری)🌺 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 1⃣ تقلید کورکورانه ⛔️ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ [ ﻛﻪ ﻣﺸﺮﻙ ﻭ ﻛﺎﻓﺮﻧﺪ ] ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻴﺪ ، ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﻧﻪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﺁﻳﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﭘﺪﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻳﺎﻓﺘﻴﻢ ، ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ(بقره ١٧٠) 2⃣رفاه گرایی وغوطه ورشدن درمادیات⛔️ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﺪﺍﻳﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﻫﺎﻱ ﻧﻔﺴﺎﻧﻲ ﺧﻮﺩ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﻛﻴﺴﺖ ؟(قصص٥٠) 3⃣ تاثیرپذیری از محیط ⛔️ وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَٰهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ ﭘﺲ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﮔﺬﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺑﺖ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﻠﺎﺯﻣﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ، ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ ! ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ ، ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ ! !(اعراف١٣٨) 4⃣ رفیق بد ⛔️ يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا ﺍﻱ ﻭﺍﻱ ، ﻛﺎﺵ ﻣﻦ ﻓﻠﺎﻧﻲ ﺭﺍﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻧﻤﻰ ﮔﺮﻓﺘﻢ ،(فرقان٢٨) 5⃣ تبلیغات مسموم ⛔️ فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ ﻭ(فرعون) ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ .(نازعات٢٤) 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 کانال قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74 @goranketabzedegi